سه‌شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۶ - ۱۸:۰۶
محمدرضا آتشین:نبود طنز، قصه را ناقص می‌گذارد/گیتی صفرزاده: اقبال به ادبیات داستانی طنز زیاد شده است

جلسه طنز با عنوان «جایگاه طنز در ادبیات داستانی معاصر» زوز هفدهم آذر ماه 1396، در گروه داستان جمعه قم برگزار شد. در این نشست گیتی صفرزاده و محمدرضا آتشین صدف به عنوان سخنران حضور داشتند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، در ابتدای جلسه گیتی صفرزاده با اشاره به این نکته که در ایران از دوره مشروطه به بعد، طنز به صورت سیاسی و ژورنالیستی دیده شده و به همین دلیل نتوانسته به صورت یک ژانر تخصصی در ادبیات حضور پیدا کند، سخنان خود را آغاز کرد: چند سالی است اقبال به ادبیات داستانی طنز زیاد شده و ما این را به فال نیک می گیریم. اما باید میان طنز و برخی واژه‌هایی که به همین معنی به کار می رود، فرق گذاشت. ما از «فکاهه» انتظار قاه قاه خندیدن و به عبارتی یک فرح بخشی آنی داریم. «هزل و هجو» بیشتر به تمسخر نزدیک هستند.
وی افزود: در هزل می‌خواهیم موضوع یا فردی را به سخره بگیریم. خود لفظ «طنز» از دو جهت با واژه‌هایی از این دست متفاوت است: یکی اینکه لزوما قهقه نمی خواهیم و بیشتر یک لبخند درونی تر مقصود است و دوم اینکه هدف تخریب و تمسخر نیست؛ بلکه طنز مانند چاقوی جراحی یک خوش نیتی در آن موجود است. ما انتظار کشتن از آن نداریم بلکه هدف بهبود شخص است. در نهایت، در گفتن عیوب یک نگاه مثبت را دنبال می کند. اما تمام این الفاظ در یک نقطه مشترک هستند و آن ایجاد لبخند برای خواننده است. 

سپس محمدرضا آتشین صدف، صحبتش را با رویکرد تجویزی و نه توصیفی از طنز در ادبیات آغاز کرد و گفت: به سه دلیل داستان‌نویسان امروزی باید طنز را بشناسند و از آن استفاده کنند: 1-ایجاد جذابیت. طنز وسیله خوبی برای ایجاد این حس در مخاطب است. 2-داستان هر چقدر فانتزی باشد، باز هم پای در واقعیت دارد. طنز نیز بخشی از واقعیت روزمره انسان‌هاست. نبود طنز، قصه را ناقص می‌گذارد. بنابراین باید طنز را در داستان تزریق کنیم. 3- تعهد اجتماعی. برخی از داستان‌نویسان داستانشان را ابزاری برای رساندن پیام های اجتماعی به امید بهبود اوضاع قلمداد می کنند. یکی از بهترین شیوه‌ها برای بیان نقد نسبت به جامعه، کاستی‌ها و حتی نسبت به هستی قالب طنز است. 
این مدرس طنز  در ادامه به ضرورت رفتن داستان‌نویسان به سمت طنز اشاره و اظهار کرد: پنج تلقی نادرست از طنز وجود دارد که باعث این امر می‌شود: 1-بسیاری از داستان‌نویسان طنز را ایجاد خنده آن هم از نوع قاه قاه می‌دانند. اما اینگونه نیست. طنز توانایی خنداندن دارد ولی لزوما اینطور نیست. سال 92 اسماعیل امینی مقاله‌ای با موضوع «طنز در شعر عاشورایی» نوشت. هر چقدر از این عنوان تعجب کنید به همان اندازه باید نگاهتان را نسبت به طنز تغییر دهید. 2-برخی طنز در داستان را مساوی با داستان طنز می دانند و تصور می‌کنند که باید داستان از بنیاد طنز باشد. اما این تصور صحیح نیست. 3-گاهی طنزنویسی کسر شأن محسوب می‌شود. به نوعی داستان نویس می ترسد که جدی گرفته نشود. البته یکی از آسیب های طنز نویسی نیز همین است ولی بزرگان داستان‌نویسی چه در ایران مثل بهرام صادقی و چه در دنیا مثل چخوف از عنصر طنز استفاده کرده‌اند. 4-تصور بعضی از داستان‌نویسان برای ایجاد طنز، زدن حرف‌های خنده دار است. در حالی که طنز بر دو گونه است: کلامی و غیرکلامی. ایجاد طنز کلامی شگردهای خاصی دارد که مکرر در کتاب های مختلف گفته شده است. اما در طنز غیرکلامی آنچه تعیین کننده است پیرنگ داستان است. همین‌طور شخصیت پردازی، دیالوگ‌نویسی یا حتی ساختن یک موقعیت خنده‌دار پتانسیل خوبی برای ایجاد طنز در داستان دارند. 5-برخی طنز نویسی را ذاتی می پندارند. در حالی که با آموزش، اشخاص دیگر هم توانایی استفاده از طنز در حد متعارف را پیدا می‌کنند.
نویسنده "کتاب به شرط چاقو" در پایان صحبت‌هایش به اهمیت حضور طنز در ادبیات داستانی پرداخت و نبود آن را نقصی در این ژانر دانست. 
پایان این جلسه به پرسش و پاسخ میان حاضران و سخنرانان اختصاص یافت. 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها