یکشنبه ۵ آذر ۱۳۹۶ - ۱۵:۲۳
15 نقل قول جالب از مارگارت اتوود

شاید کمتر کسی پیدا شود که نام مارگارت اتوود را نشنیده باشد. این شاعر، داستان‌نویس، منتقد ادبی، فعال سیاسی و فمینیست سرشناس کانادایی، سال‌هاست که یکی از نامزدهای جدی دریافت نوبل ادبیات است، اما تا به حال آکادمی سلطنتی سوئد این افتخار را نصیب وی نکرده است. اتوود رابطه خوبی با رسانه‌ها نیز دارد و هفته‌ای نیست که مطلب جدیدی از وی منتشر نشود. در ادامه برخی نقل قول‌های جالب اتوود که در مصاحبه‌هایش آمده را جمع‌آوری کرده‌ایم که خواندنش خالی از لطف نیست.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از مجله منتال‌فلوس، از قرار معلوم زنِ پشت رمان‌های «سرگذشت ندیمه» و «اوریکس و کریک» به همان اندازه که داستان‌هایش به یاد ماندنی است، عاقل و فرزانه نیز هست. در اینجا ۱۵ کنایه‌ عمیق و پرمحتوا از نویسنده سرشناس کانادایی، فعال سیاسی و علاقه‌مند به توئیر، مارگارت اتوود آورده‌ایم.

1. درباره فلسفه شخصی‌اش
خوش‌بینی یعنی بهتر از واقعیت؛ بدبینی یعنی بدتر از واقعیت. من واقع‌گرا هستم.
(از مصاحبه با گاردین - سال 2004)
 
2. درباره واقعیت زن بودن
مردها اغلب از من می‌پرسند چرا شخصیت شما زن‌ها اینقدر خیالاتی و بدگمان است؟ این بدگمانی نیست. این فهم آنها از موقعیت‌شان است. 
(از مصاحبه با پاریس ریویو - سال 1990)
 
3.درباره تعیین محدوده تاثیرگذاری سیاست بر کاراکترهایش
این افسانه را می‌دانید؟ پروکروستس در اسطوره‌های یونان رهگذران را به بهانه مهمان‌نوازی به خانه‌اش می‌برد و همه باید به اندازه تخت او در می‌آمدند، وگرنه یا آنها را می‌کِشید یا پا و سرشان را می‌برید تا اندازه‌ تختش شوند. من برای هماهنگ کردن کاراکترها با عقایدم علاقه‌ای به بریدن پاها یا کشیدنشان ندارم.
(از مصاحبه با مادر جونز - سال 1997)
 
4. درباره آثار به اصطلاح خوب ادبیات
نمی‌دانم آیا رمان واقعا خوب وجود دارد یا نه... تمام انگیزه‌هایی که یک انسان می‌تواند داشته باشد، که متناقض و جورواجور است، اساس کار داستان‌نویس است... ما دلمان می‌خواهد فکر کنیم آدم‌های خیلی خیلی خوبی هستیم. اما در آینه نگاه کنید، واقعا نگاه کنید! به انگیزه‌های متاقض‌تان نگاه کنید. و بعد آن را چند برابر کنید.
(از مصاحبه با پروگرسیو - سال 2010)
 
5. درباره رابطه هنرمند با طرفدارانش
هنرمند لزوما ارتباط برقرار نمی‌کند. هنرمند برمی‌انگیزد. در واقع مهم نیست من چه احساسی دارم. آنچه مهم است این است که هنرم باعث می‌شود چه حسی داشته باشید.
(از مصاحبه با گاردین - سال 2004)

6. درباره چالش‌های نوشتن آثار غیرداستانی
وقتی کوچک بودم فکر می‌کردم «غیرداستانی» یعنی «واقعی». اما وقتی تاریخچه یک اتفاق که مثلا در سال 1920 نوشته شده و تاریخچه همان اتفاق را که در سال 1995 نوشته شده می‌خوانید، می‌بینید بسیار متفاوت‌اند. شاید یک واقعیت وجود نداشته باشد. شاید چندین واقعیت وجود داشته باشد. اما این به آن معنی نیست که واقعیت وجود ندارد. 
(از مصاحبه با مادر جونز - سال 1997)
 
7. درباره شعر
پیدایش یک شعر برای من معمولا با مُشتی از کلمات صورت می‌گیرد. تنها استعاره خوبی که می‌توانم به آن فکر کنم یک مورد فنی است: فرو بردن یک نخ در یک محلول برای آنکه آن را وادارید به شکل کریستال دربیاید.
(از مصاحبه با پاریس ریویو - سال 1990)
 
8. درباره برچسب اسطوره خوردن
همه‌ این چیزها شما را به یک سری رفتارهایی وامی‌دارد که لزوما دلتان نمی‌خواهد انجام دهید. اگر از شما بت بسازند، مجبورید شبیه بت‌ها رفتار کنید. در واقع بت‌ها پیرامون محدودی دارند و فضای زیادی برای حرکت ندارند.
(از مصاحبه با تلگراف - سال 2013)

9. درباره اینکه چگونه همه ما نویسنده زاده می‌شویم
همه به نوعی نویسنده‌اند؛ هر کسی داستانی دارد –یک روایت شخصی- که مدام تکرار می‌شود، اصلاح می‌شود، از هم گسیخته می‌شود و دوباره به هم وصل می‌شود. نقاط مهم و قابل توجه این روایت با بالا رفتن سن تغییر می‌کند. چیزی که در 20 سالگی برایتان تراژدی بوده، در 40 سالگی کمدی یا نوستالژی خواهد بود.
(از مصاحبه با پاریس ریویو - سال 1990)
 
10. درباره مظلومیت در قلب «سرگذشت ندیمه»
هیچ چیز بیشتر از این مرا عصبانی نمی‌کند که کسی بگوید: «این اتفاق نمی‌تواند اینجا بیفتد». با داشتن شرایط مناسب، هر چیزی می‌تواند در هر جایی اتفاق بیفتد.
(از سخنرانی در دانشگاه افسری وست پوینت- سال 2015) 

11. درباره دعواهای زن و مرد
از یکی از دوستانِ مَردم پرسیدم: «چرا مردها احساس می‌کنند از طرف زن‌ها تهدید می‌شوند؟» جواب داد: «می‌ترسند زن‌ها به آنها بخندند و عقاید‌شان را کوچک بشمرند.» بعد در یک سمینار شعر از چند دانشجوی زن پرسیدم: «چرا زن‌ها احساس می‌کنند از سمت مردان تهدید می‌شوند؟» آنها گفتند می‌ترسند کشته شود.
(از کتاب «دومین حرف‌ها: منتخب نثرهای انتقادی 1960-1982»)

12. درباره چالش‌های توصیف خود
تمام نویسندگان تحت‌تاثیر محدودیت‌های زبان قرار می‌گیرند. تمام نویسندگان بزرگ.
(از مصاحبه با پاریس ریویو - سال 1990)

13. درباره سلفی
من می‌گویم زمانی که امکانش هست، باید لذت ببرید. بعدا خوشحال می‌شوید که آن لحظه خوب را با گرفتن عکسی ثبت کرده‌اید. این طبیعت انسان است و هیچ فایده‌ای ندارد که سفت و سخت بایستید و بگویید؛ «من نباید این کار را بکنم، چون مردم این کار را می‌کنند.» 
(از مصاحبه با تلگراف - سال 2013)

14. درباره اهمیت سری کتاب‌های معروف کودکان (هری پاتر و پرسی جکسون)
خیلی از بچه‌ها را به خواند ترغیب می‌کند. این کار را برایشان جذاب می‌کند. مطمئنم بسیاری از انجمن‌های کتاب بزرگسالان از دل همین تجربه بیرون آمده‌اند. بگذارید مردم به جای آنکه به چیزی که واقعا نیستند تظاهر کنند یا احساس کنند باید چیزی غیر از آنچه هستند باشند، از همانجایی که هستند شروع کنند.
(از مصاحبه با هافینگتون پست - سال 2014)

15. درباره اینکه چرا حتی ناامیدکننده‌ترین رمان‌ها، عمیقا سرشار از امیدند
هر رمانی با در نظر گرفتن اینکه یک خواننده دارد، امیدبخش می‌شود. در واقع نوشتن هر چیزی یک عمل امیدبخش است؛ چون خیال می‌کنید به هر حال کسی دوروبرتان هست که آن را می‌خواند.
(از مصاحبه با آتلانتیک - سال 2011)

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها