رحیم محمدی در نشست نقد و بررسی کتاب «آزادی و تاریخ: تأملی برنگاه انسانشناسانه شریعتی» گفت: میری در کتابش سعی کرده با تفکیک بین اسلام و اسلامیزم بگوید شریعتی بخشی از واقعه بوده و با خوانشی که ارایه کرده توانسته تغییر ایجاد کند.
رحیم محمدی در این نشست با بیان اینکه این کتاب سه مفهوم آزادی، تاریخ و انسان را موضوع خود قرار داده گفت: نظریه انسان شریعتی در این کتاب بیشتر بحث شده است و اینکه او به پرسش انسان چیست؟ چه پاسخی داده است و این پاسخ از کدام موضع معرفتشناسی بوده است. میری در این کتاب بین اسلام و اسلامیزم تفکیک قایل شده است و آن چیزی است که در کارهای قبلی او مشاهده نمیشود و از این جهت میتوان تفاوتی را در کار جدید وی مشاهده کرد. همانگونه که میدانید اسلامیزم ایدئولوژی است اما اسلام بهمثابه نص است. اولین بار این تفکیک را آصفبیات شاگرد شریعتی انجام داد که بعدها از او عبور کرد. بیات کارهای بسیار مهمی نوشته است و در کتابی که در سال 2008 از او چاپ شده است مفهوم پسااسلامگرایی را بحث کرده و در آن نشانههایی را نشان میدهد که گویی از دید او اسلامیزم رخ میدهد.
وی ادامه داد: برای میری تفکیک بین اسلام و اسلامیزم در کتاب بسیار مهم است چرا که او پیش از این به این تفکیک قایل نبوده است. او اسلامشناسی شریعتی را یک سیستم ایدئولوژیک میداند. حال سوال این است که اسلام چیست و شریعتی به این پرسش چه پاسخی میدهد.
به گفته این استاد جامعهشناسی، در جامعهشناسی و فلسفه برای انسان نامهای مختلفی برگزیده شده است بهطور مثال در فلسفه هگل و مارکس انسان با عنوان سوژه تعبیر میشود و بر این موضوع دلالت دارد که جهان معنایی خاصی پشت انسان وجود دارد. در فلسفه اگزیستانسیالیستی نیز انسان به مثابه وجود است و در جامعهشناسی انسان بهمثابه کنشگر و فرد تمایزیافته بحث میشود.
محمدی با طرح این سوال که آیا انسانشناسی شریعتی راه را برای شناخت انسان مدرن همواره میکند یا خیر؟ عنوان کرد: انسان مدرن انسانی است که آگاهی، عمل و کنش خود را تجدید کرده است و به قول مارکس اگر انسان تا دیروز جهان را تفسیر میکرد اکنون میخواهد جهان را تغییر بدهد. همه ادیان ابراهیمی میگویند انسان موجودی دوساحتی، مشتمل بر ماده و روح است و یا بهتعبیر شریعتی انسان از لجن آفریده شده و خداوند از روح خودش در آن دمیده است. انسانشناسی شریعتی همین انسانشناسی ادیان ابراهیمی است. او همین را پایه قرار میدهد و میگوید انسان یک بعدش لجن و بعد دیگرش فطرت است. حال باید دید این انسان شناسی بهمثابه سوژه کنشگر فرد تمایزیافته و ... با انسانشناسی شریعتی میتواند راهی به شناخت انسان مدرن داشته باشد؟
مدیر حلقه مطالعاتی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با بیان اینکه باید شریعتی را به دوگونه شناخت گفت: گاهی شریعتی را بهمثابه خود واقعه میخوانیم و گاهی او را به عنوان یک نظریهپرداز مستقل درک میکنیم. بههرحال شریعتی و کسانیکه قبل از آن مانند اسدآبادی و اقبال لاهوری زیستهاند توانستهاند از زمانه خودشان فراتر از یک وابستگی ایدئولوژی بروند و وقایع را با فاصله تماشا کنند. بنابراین اگر در یک فاصله بایستیم و واقعه را تماشا کنید یک برداشت خواهید داشت و اگر در درون آن باشید خوانش دیگری ارایه میکنیم. شریعتی در وسط واقعه قرار دارد و خوانش ما هم باید از او به این گونه باشد که بخشی از انقلاب است من بدین گونه با شریعتی مواجه میشوم که عین واقعه است شناخت او از انسان مدرن هم به واقعه از همین منظر برمیگردد.
وی در پایان سخنانش گفت: میری در کتابش سعی کرده با تفکیک بین اسلام و اسلامیزم بگوید شریعتی بخشی از واقعه بوده و با خوانشی که ارایه کرده توانسته تغییر ایجاد کند.
شریعتی میخواسته از جهان اروپا محور بیرون بیاید
مرادی نیز در بخش دیگری از این نشست با بیان اینکه شریعتی میخواسته از جهان اروپا محور بیرون بیاید اما اینکه آیا به این مقصد رسیده است یا خیر خود مبحث دیگری است گفت: موضوع این است که به سادگی نمیتوان از جهان اروپا محور بیرون آمد چون این جهان بنیانهای نظری خاص خود را میخواهد و ما نباید توهم این موضوع را داشته باشیم. ما در کرانه ایستادهایم و تنها میخواهیم جهان مدرن را نقد کنیم. شریعتی هم بهنظر میآید که چنین شرایطی دارد.
وی عنوان کرد: شریعتی خوب یا بد متعلق به دوران خودش است اما دوران او تمام شده همانگونه که دوران افرادی مانند احسان طبری به پایان رسیده و اگر کتاب میری میتوانست این موضوع را فرموله کند که چرا پروژه شریعتی با شکست مواجه شده میتوانست به ارتقای تئوری در ایران کمک کند بههرحال او شخصیتی بوده که در ایران آرمانی داشته اما به هر دلیلی در آرمانش شکست خورده است.
میری در این کتاب منظور شریعتی را بهتر از خود او شرح داده است
بیوک محمدی نیز در ادامه این نشست با بیان اینکه میری در این کتاب منظور شریعتی را بهتر از خود او شرح داده است گفت: میری در کتاب گاهی شریعتی را بهصورت آکادمیک شرح داده و گاهی بهصورت ایدئولوژیک و بهنظر میآید که اگر میتوانست هریک از این رویکردها را بهصورت مستقل شرح میداد برای خواننده مفیدتر بود چرا که اکنون بین این دو رویکرد خلط مبحث بهوجود آمده است.
وی ادامه داد: برخی مفاهیم مانند کاپیتالیسم و سوسیالیسم توسط نویسنده در کتاب تکرار شده و با توجه به اینکه میری خود شخصیت متدین دارد گویی با تحولات اسلام طی دورههای اخیر دچار درگیری است و نتوانسته خودش را متقاعد کند من معتقدم او نباید کلمه اسلامیزم را در کتاب به کار میبرده است. همچین اینکه نویسنده در کتاب معتقد است تنها افرادی مانند شریعتی بیان میکنند که انسان باید معنویگرا باشند اشتباه است چرا که در غرب هم بسیاری از فیلسوفان این حرفها را زدهاند. میری میخواهد در کتاب بگوید شریعتی چندبعدی است اما من معتقدم اینگونه نیست و شریعتی هرجا سخنی را کمآورده است از فلسفه دیگران استفاده کرده است.
این استاد دانشگاه در پایان گفت: میری در بخشی از کتابش حملهای هم به تحصیلکردههای اروپا محور داخل کشور داشته درحالیکه ذات علم غربی مشکل ندارد و این به برداشت ما از علم برمیگردد.
شاید توان شریعتی را به عنوان یک دستگاه مفهومی فهمید
میری نیز در بخش پایانی این نشست توضیحاتی را درباره کتاب خود ارایه کرد و گفت: من در سال 2011 کتاب اسلامیزم و پسااسلامگرایی را نوشتم و در آنجا مفهوم اسلامگرایی را شرح دادم و به 5 نوع اسلامگرایی فقاهتی، لیبرالی، دموکراتیک، سوسیالیستی و سلفی اشاره کردم.
وی عنوان کرد: معتقدم شاید بتوان خوانشی از شریعتی ارایه کرد که فقط بخشی از واقعه نباشد و بتوان او را به مثابه یک دستگاه مفهومی فهمید شریعتی میخواسته از روی نظام فئودالی و سرمایهداری جهش کند و به دوره اسلامیزم برسد و این نظام همان نظامی است که امروز ما در آن زندگی میکنیم.
نظر شما