امیرعلی نجومیان و مهدی یزدانیخرم رمان "مجمع الجزایر اوریون" نوشته رویا دستغیب را نقد و بررسی کردند.
در ابتدای جلسه، علیاصغر محمدخانی معاون فرهنگی شهر کتاب در مورد مضمون کتاب توضیحاتی ارائه کرد و گفت: این کتاب روایت روحی زخمی و بیمار است و به گونهای که میتوان گفت صبغه فلسفی دارد. رمان زبانی شاعرانه دارد و میان مرز واقعیت و رویا شناور است.
سپس رویا دستغیب، نویسنده اثر، قسمتی از کتاب را برای حضار خواند و گفت: مجمعالجزایر اوریونسرزمینی است بین هست و نیست. مسافر داستان، انسان زندگی امروز است و در کنار درههای عدم قطعیت قدم میزند. جرقه نوشتن این رمان هم از به آب انداختن افرادی در برمه به ذهنم رسید. آن آدمها را به آب برمیگرداندند چون هیچ کشوری حاضر نبود شهروندی آنها را بپذیرد و قبولشان نمیکرد. مجمع الجزایر اوریون جایی برای فراموششدگان است. مرزها خلل ناپذیرند و فضاهای بین مرزی و تعلیقی در جهان رو به گسترشاند. چتر شهروندی را از روی سرمان برمیدارند و ما را مثل خرگوش سرگردانی میکُشند.
این نویسنده افزود: مجمعالجزایر اوریون جایی است برای آدمهایی که در فضاهای بین مرزی گیر افتادهاند. اینجا جهانی سیال و مرکززدایی شده و جهانی بدون مرز است. کلیت جهان مرتب در حال تهدید ماست و هر دم ممکن است ما را ببلعد.
محمدخانی در ادامه جلسه عنوان کرد: این رمان را میتوان از چند منظر نشانهشناسی، روایتشناسی و سبکشناسی بررسی کرد.
رویا دستغیب
در ادامه جلسه مهدی یزدانیخرم، نظرات خود را درباره کتاب بیان کرد و گفت: رمانی خارج از عرف نوشتن و ضدجریان نوشتن، هزینههای خودش را دارد و نویسنده در این موارد با ریزش مخاطب روبهرو میشود. رمانهای فرمگرا نویسنده را متحمل ریسک میکنند. نوشتن رمانی مانند مجمع الجزایر اوریون فارغ از خوبی و بدی آن ، نیازمند مطالعات زیادی است.
نویسنده "سرخِ سفید" افزود: این رمان سوررئالیستی نیست چون چیزی به واقعیت تحمیل نمیشود. این رمان تلفیقی از چند ژانر است و میتوان آن را ترکیبی از سیال ذهن و آخرالزمانی دانست. این رمان در سوررئالیسم سبکی نمیگنجد و چیزی غیر از سوررئالیسم مرسوم است. بوف کور هدایت سنگ بنای غیررئالیستی ادبیات ما را بنیان نهاده است. جهان خاص هدایت در بوف کور توسط کاظم تینا و شاهرودی ادامه یافت و همچنین درملکوت بهرام صادقی نیز شاهد چنین چیزی هستیم که در مجموع این آثار باعث ایجاد یک جریان فکری در ادبیات ما شد.
نویسنده "من منچستر یونایتد را دوست دارم"، در ادامه مطرح کرد: ویژگی اول رمان، بحث زمان است. ما یک زمان تاریخی داریم که آن را مدیون مسیحیت هستیم و بعدها در سنت اسلامی نیز به چنین قضیهای تن دادند. در شرق دور هم شکلهای دیگر زمانی وجود دارد که یک شکل آن زمان دورانی است که در میان چینیها و ژاپنیها وجود دارد. شکل زمان در این رمان مانند بسیاری از رمانهای فراواقعیت به این شکل است که فقدان جغرافیا ، پرشهای زمانی متعدد و اتفاقات تکرارشونده را ممکن میسازد. شخصیتها در این گونه رمانها سرگردان هستند.
برزخ در مفهوم اسلامی بسیار پررنگتر از مسیحیت است
وی افزود: انسان در دل این خلأ، اسیر است و چارهای جز امیدواری ندارد. هیچکدام از کاراکترها تبدیل به شخصیت نمیشوند و این خاصیت زمان دورانی است. زمان محیط شده بر این آدمها یک کارکرد ساختاری در رمان است. مشکل خوانش این رمان، مرکز ثقل تاریخی آن است و خواننده باید شکل متفاوتی از خوانش معمول داشته باشد. وقتی زمان تاریخی از بین میرود، اسطورهها زنده میشوند. در مجمع الجزایر اوریون شکلهای مختلفی از اسطوره ها را میبینیم. این کاراکترها خوانش رئالیستی پیدا نمیکنند. مشکل خوانش این رمانها مرکز ثقل تاریخی آنهاست و باید شکل متفاوتی از خوانش معمول داشته باشند. وقتی زمان تاریخی از بین میرود اسطورهها زنده میشوند. خوانش رئالیستی نمیتواند این کاراکترها را پیدا کند. اشیا و زمان صاحب وجود میشوند، همارز هم قرار میگیرند و درنهایت انسان تقلیل داده میشود.
مهدی یزدانیخرم
یزدانی خرم در ادامه گفت: در این جنس رمانها برخلاف رمانهای مدرن رئالیستی، انسان پایینتر از سطح همیشگی خود قرار میگیرد. در اینجا شخصیت فردی پیرمرد تبدیل به حافظه متن میشود. از اینجا پلی میزنیم به مفهوم اسلامی برزخ. برزخ در مفهوم اسلامی بسیار پررنگتر از مسیحیت است و مفهوم دوزخ هم بیشتر توسط دانته آفریده شده است. بحث عمدهای از مکاشفات ادبیات عرفانی در برزخ رخ میدهد. در سنت ابن عربی برزخ جایی است که انسانها دارای زیست روزمره هستند و علائم و نشانههای شناسای زندگی زمینی خود را از دست دادهاند. شکل و زمان در برزخ تغییر کرده و نکته مهمتر این که در برزخ چیزی به اسم گذشته وجود ندارد و خوانش نوستالژی از نوع کوندرایی و سانتیمانتالیسم از بین میرود. رمان در برزخی اتفاق میافتد که عناصر نیستی آن را محاصره کردهاند. وقتی گذشته از وجود انسانی آنها سلب میشود،ناچارند در محور زیستی خود برخوردهای غیرمتعارفی پیدا کنند. در این اثر شبح زخمی رمان که تنها عنصری است که قدرت روایتگری دارد، تا حدی رابطهاش را با جهان قبل از مردن حفظ کرده است. فقدان عناصری که انسان را میتواند به دیگری پیوند دهد در این فضا رخ میدهد. تاویلپذیری متن در این رمانها بسیار بالا میرود. در نهایت قطعیتی در رمان وجود دارد و آن این است؛ خالی شدن انسان این رمان از تمام انگارههای شناسایی که میتوانسته باعث امنیتاش شود. در نهایت با ارواح فاقد تن سرگردانی در جهان برزخی روبهرو میشویم و رمان، انگارههای گوتیک پیدا میکند.
این نویسنده در ادامه به نقد از رمان پرداخت و گفت: محور اصلی ماجرا کمی گنگ رها شده و نویسنده مرعوب فضای مهآلود و عدم قطعیت خود شده است. کاش نویسنده جسارت بیشتری در بسط آن از خود نشان میداد و رمان را در مِه رها نمیکرد. با این اوصاف این رمان کاملی است و کارکرد متنی خود را انجام میدهد. جنس و دستگاه خوانش مخاطب باید طوری باشد که از آن لذت ببرد.
وی افزود: اگر رئالیسم را نهاد قدرت بدانیم، نویسنده در تلاش است تا با جنس ادبیات خودش به این نهاد حمله کند و این نکته درخشان و برجسته رمان است. استفاده از برزخ، تعلیق و شکل دیگری از رمان آن را تبدیل به رمان قابل توجهی کرده است.
امیرعلی نجومیان
سپس امیرعلی نجومیان درباره رمان صحبت کرد و گفت: اکثر کارهای حوزه داستاننویسی زنان نویسنده به حوزه زنان میپردازد و اثر رویا دستغیب از این لحاظ یگانه است و داستان در فضایی نمادین و غیر از فضاهای معمول جلو میرود و میتوان خوانشهای متعددی از آن داشت. در این رمان با یک ژانر نو مواجه هستیم و اثر ویژگیهای اکسپرسیونیستی هم دارد. نقد من بر این رمان یک نقد مکاشفهای است. هدف من پیدا کردن نشانههای درون متن است و از بیرون به رمان و اثر نقد وارد نمیکنم. راوی این رمان شبحی است که با یک مسافر در حال حرکت است و وارد ذهن مسافر هم میشود. رمان ساختار معماگونه دارد که به کشش داستان کمک میکند و خواننده را به کشف وامیدارد. اثر را میتوان با نام آن مجمع الجزایر اوریون نقد و از منظرهای متفاوتی به آن نگاه کرد. اینجا مکان مرموزی است که کسی اطلاع درستی از آن ندارد.
نجومیان از منظر نشانه شناسی اثر را بررسی نمود و گفت: این اثر ما را با مفهوم جدیدی از نشانه به نام ترانشانه آشنا میکند. نشانههایی که مرتب از روی مرزها در حال حرکتاند. ما با نشانههایی مواجه هستیم که از قاعده سوسور پیروی نمیکنند. نشانههایی پویا که در فضاهای بینابین قرار میگیرند. مکانها در این رمان بین فضاهای قراردادی هستند. هستی و نیستی قطعیت ندارند و در دنیایی قرار داریم که برخورد، آمیزه و مابین این دو هستند. این رمان را نباید از بعد نمادین و سمبولیستی نگاه کرد. دال و مدلولِ به هم مرتبط در اینجا وجود ندارد و متن حاوی نشانههایی است که مرتب در پویایی و حرکتاند.
مجمعالجزایر اوریون با تجربه زیستی ایرانی ارتباط پیدا نمیکند
وی افزود: رمان پر از رَد است یعنی چیزی که قبلا بوده و الان دیگر نیست و در عین حال هم هست و هم نیست. فرآیند به یادآوردن در کل رمان تکرار میشود و حل معما به شیوه به یادآوردن گذشته است و البته نقدی هم به تکراری و طاقتفرسا بودن این روند دارم. از نظر ساختار روایی زمان، ساختار هزارتویی دارد و ساعتهای متکثر زمان را با مکان مشخص میکند. اشیا دارای زمانی مختص خود هستند که سورئالیستها هم در این زمینه مانور دادهاند. حال در این رمان چالهای میان آینده و گذشته است. شخصیتها بینام، بیتن و به دنبال تعریف خودشان هستند. کاراکتر دختر صاحبخانه در این رمان همعرض نقش کُراس یا همسرایان را در نمایش یونانی ایفا میکند.
استاد دانشگاه شهیدبهشتی، این رمان را از منظر روانکاوی نیز نقد کرد و گفت: در اینجا با دو مساله روبهرو هستیم؛ مساله خاطره و مساله روان-زخم و همه چیز گویای این جمله است که تو باید به یاد بیاوری تا بتوانی فراموش کنی. فرآیند تروما از ساحت روانکاوی قابل بررسی است. موتیفهای تله، گرفتارشدن و پرتگاه مرتب در رمان تکرار میشوند و از منظر فروید قابل تاملاند. مجمعالجزایر اوریون فضای بینابین و پناهگاهی برای ذهن آسیبدیده است. این رمان از منظر فلسفی فرآیند شناخت انسان از جهان را توصیف میکند و انسان را به درک تازهای از جهان میرساند. داستان تمثیل بسیار جالبی را مطرح میکند. منظورم همان بازی خطرناک دو پسربچهای است که در رمان حضور دارند. از ساحت فرهنگی دو پدیده مهم جنگ و مهاجرت در داستان وجود دارند. مهاجرتی که در پی جنگ اتفاق میافتد. در داستان با آدمهایی مواجه هستیم که مدام در حال فرار هستند و چمدان پر از کارت شناسایی نشان از پناهندگی دارد.
نجومیان در انتها انتقادهای خود را از اثر مطرح کرد و گفت: داستان تِم ایرانی ندارد و فضا بیشتر اروپایی است و اثر از این زاویه با تجربه زیستی ایرانی ارتباط پیدا نمیکند.
امیرعلی نجومیان درباره مضمون کلی رمان گفت: انسان امروز گم شده، دچار روان-زخمی از گذشته است و شجاعت روبهرو شدن با خودش را هم ندارد. مجمع الجزایر اوریون تنها پناهگاهی است که برای انسان امروز مانده است.
نظر شما