رویا مکتبیفرد معتقد است با تکیه بر ظرفیتهای کتاب کودک،به خصوص با راهاندازی طرح گرنت میتوان به آینده امیدوار بود، هرچند «نباید تصور کرد که هر ناشری را میشود با این یک تا سه هزار دلار به خرید رایت کتابهای ایرانی ترغیب کرد.»
بعد از حضور ایران در شصتونهمین دوره نمایشگاه کتاب فرانکفورت، اخبار و گزارشهای متعددی روی خروجی رسانها رفت؛ از جمله گزارش میزگردی که با هدف بررسی عملکرد غرفه کودک و نوجوان ایران برگزار شد(گزارش این میزگرد را اینجا بخوانید). گفتوگویی که پیش رو دارید، گفتوگو با رویا مکتبیفرد؛ پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان ایران است که به بررسی این حضور از زوایایی دیگر اختصاص دارد. مکتبیفرد که ویراستار بخش فارسی کتابخانه مونیخ است، به نمایندگی از انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، مسئولیت بخش بینالملل انجمن را در نمایشگاه فرانکفورت عهدهدار بود.
با توجه به تجربه حضور در شصتونهمین نمایشگاه کتاب فرانکفورت و مسئولیت شما در بخش بینالملل انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، نظر کلیتان درباره غرفه کودک و نوجوان ایران در این نمایشگاه چیست؟ آیا این تجربه را مثبت ارزیابی میکنید؟
اصولاً نفس حضور یک نهاد مدنی فعال درحوزه ادبیات کودک در چنین رویدادی از نظر من بسیار مثبت است. به ویژه که انجمن طی این دو سال حضورش در نمایشگاه فرانکفورت فعالیتهای خود را محدود به حضور فیزیکی در غرفه کودک و نوجوان نکرده و با جلسهها و نشستها و دیدارهایی که با باقی دستاندرکاران ادبیات کودک جهان داشته است، در حقیقت بخشی از فعالیتها و جریانهایی را که هم اکنون در ادبیات کودک ایران در حال انجام و شکلگیری است به آنها معرفی و به نوعی تبادل تجربه میکند. در دیدارهایی که ما سال گذشته با بعضی از نمایندگان نهادهای مختلف ادبیات کودک داشتیم به این نتیجه رسیدیم که در بسیاری از جنبهها، تجربههای درخشان و منحصر به فردی داریم و همین باعث شد که امسال نقطه تمرکزمان را بر این تجربهها بگذاریم و آنها را با همتایان بینالمللیمان در میان بگذاریم.
در حقیقت ما پارسال نیرومان را صرف شناسایی افراد و دعوت آنها به یکجور جلسه معارفه و آشنایی مقدماتی گذاشتیم و بعد از دل همین گفتو گوهای دوستانه خوراک نشستها و دیدارهای رسمی امسال مان را استخراج کردیم و این بار به عنوان طرفی که خود حرفی برای گفتن دارد و مشتاق است که تجربههایش را به اشتراک بگذارد، در قرارهایمان حاضر میشدیم. حال شاید این سوال پیش بیاید که اینها چه ربطی به آنچه در نمایشگاه فرانکفورت میگذرد دارد. یا شاید این شبهه ایجاد شود که نمایشگاه کتاب فرانکفورت محلی برای تجارت در حوزه نشر و تبادل رایت و معرفی تازههای بازار و... است. انجمن از این برنامههای جنبی چه طَرفی میبندد؟! خوب در پاسخ به این سوال باید بگویم که نگاه ما در انجمن یک نگاه ملی و زیرساختی است. به تعبیری انجمن در حقیقت با معرفی وجوه مثبت ادبیات کودک ایران به شکلی زیربنایی برای این بخش، بازاریابی میکند. ما وقتی برای مثال با مدیر بخش کودک و نوجوان شرکت نورلا که بزرگترین تشکیلات خرید و فروش رایت کتاب در کشور نروژ است دیدار میکنیم و از دستاوردهایمان در حوزه ادبیات کودک ایران برایشان میگوییم طبیعی است که در واقع توجه این شرکت را به یک بازار تازه برای تبادل ادبیات و کتاب و رایت جلب کردهایم یا وقتی با خانمی که معلم نویسندگی خلاق است و در عین حال با ناشران معتبر آلمانی به عنوان ویراستار و بررس پیش از انتشار همکاری میکند از کارگاههای نویسندگی خلاق در ایران و بروندادهای این کارگاهها میگوییم، ذهن او را برای عرضه و تقاضای کتاب با ناشرهای طرف همکاریاش درگیر کردهایم.
انتقادهایی درباره شیوه ارائه و معرفی کتابها در غرفه کتابها در غرفه ایران وجود دارد. به نظر شما کتابها در سیستم موجود آن طور که باید و شاید در معرض نمایش قرار میگیرند و به خوبی به مخاطبان معرفی میشوند؟
من نمیدانم دقیقاً چه انتقادهایی مد نظر شماست، ایکاش مثال یا مصداقی برای من میآوردید اما انتقادی را که خود بنده شخصاً وارد میدانم تعداد زیاد کتابهای امسال بود. به ویژه که به گمانم امسال حدود پنجاه عنوان کتاب نسبت به پارسال اضافه شده بود. با توجه به اینکه فضای غرفه با چند ناشر دیگر (امسال سه ناشر و یک آژانس ادبی) تقسیم میشود، به نظرم برای نمایش تمامی این کتابها فضای کافی وجود ندارد، ضمن این که کیفیت بعضی از این کتابها مورد تایید خود من به عنوان یک منتقد و بررس کتاب کودک و نوجوان نیست. البته تمامی این عناوین در کاتالوگ لیست شدهاند و اطلاعات کافی هم در مورد آن ها ارائه شده است و حتا مواردی که از دید مراجعهکنندگان به هر دلیلی پنهان ماندهاند قابل بازیابی در کاتالوگ هستند.
البته یک نکته را هم بد نیست روشن کنم. باید میان نقش و کارکردی که انجمن دارد با یک آژانس ادبی یا ناشر تفکیک قائل شد. انجمن همان طور که در پاسخ پرسش قبلی عرض کردم نقشی فراتر از یک ناشر یا حتا آژانس ادبی دارد.
به هرحال ناشران و مولف کتابها، در غرفه حضور ندارند و در چنین شرایطی، انتظار میرود افراد حاضر در غرفه آشنایی و توانمندی لازم را برای معرفی کتابها داشته باشند؛ چیزی بیشتر از توضیحاتی که در بروشورها منتشر میشود. درست نمیگویم؟
البته که صحیح میفرمایید و این کار هم در حد توان در طول دوره نمایشگاه هم پارسال و هم امسال انجام شده است. یک نکته را همینجا اشاره بکنم: ممکن است بعضی فکر کنند که بنده چون دارم در آلمان زندگی میکنم و زبان انگلیسی و آلمانی میدانم، عهدهدار این مسئولیت شدهام. باید عرض کنم دانستن زبان انگلیسی و آلمانی شرط لازم برای حضور در غرفه کتاب کودک ایران است؛ اما کافی نیست. تسلط به محتوای کتابها و جریان ادبیات کودک ایران فاکتور مهم دیگری است که انجمن برای دعوت به همکاری در غرفه به آن توجه میکند. در حال حاضر سه فعالیت اصلی که بنده در طول سال با آنها درگیر هستم موجب میشود که اطلاعاتم نسبت به بازار نشر تالیف ایران و چندوچون آن نسبتاً به روز باشد. همکاریام با چند ناشر کودک ایرانی به عنوان ویراستار محتوایی و بررس پیش از انتشار اثر موجب میشود که بعضی از آثار را حتی قبل از اینکه به بازار نشر راه یابد بشناسم. به علاوه حدود ده سال است که با گروه تالیف شورای کتاب کودک همکاری میکنم و بعد از مهاجرتم به آلمان هم همکاری را با آنها ادامه دادهام. از همه اینها مهمتر؛ مسئولیتم به عنوان کارشناس بخش فارسی کتابخانه بینالمللی کودکان مونیخ باعث میشود که در طول سال با ناشران ایرانی در تماس باشم و تازههای نشر را مرور کنم تا بتوانم از میان آنها برای مخزن کتابخانه و همینطور فهرست کلاغ سفید و سایر نمایشگاهها و رویدادهای کتابخانه کتاب فارسی انتخاب کنم.
اما از طرف دیگر پاسخگویی به مراجعهکنندگان غرفه، بسته به درخواستها و پرسشهایشان متفاوت است. مراجعهکنندگان ما در غرفه کودک و نوجوان چند دسته هستند. یکی افرادی که به دنبال هرگونه اطلاعاتی در مورد ایران یا کتاب کودک ایران هستند و خیلی هم کاری به آنچه در غرفه عرضه شده ندارند و بیشتر به دنبال کسی هستند که پاسخگوی سوالاتشان باشد. برای مثال پارسال خانمی آمد که برنامهریز بخشی از نمایشگاه و رویداد بزرگ فرهنگی هنری «داکیومنتا» بود. این رویداد هر پنج سال یکبار در شهر کاسل آلمان برگزار میشود و برای داکیومنتای 2017 قرار بود سازه بسیار بزرگی پوشیده از کتابهایی به زبانهای مختلف برپا شود که در دورهای جزو کتب ممنوعه بودهاند. طبیعی است که ما در غرفه ایران کتب ممنوعه را به نمایش نمیگذاریم. بعد از گفتوگوی کوتاهی با این خانم من کتاب ماهی سیاه کوچولو را به ایشان معرفی کردم و گفتم که این کتاب در یک مقطع زمانی نایاب بود و در ایران به صورت زیرزمینی منتشر شد. البته تاکید کردم که این ممنوعیت دیگر وجود ندارد و در حال حاضر کتاب در بازار نشر ایران موجود است. بعد هم خودم او را به غرفه کانون بردم و کانون یک نسخه کتاب ماهی سیاه کوچولو به ایشان هدیه کرد.
دسته دیگر مراجعهکنندههای ما هدفشان دقیقاً شناسایی کتابهای جدید موجود در بازار نشر ایران است و البته سطوح انتظارشان هم متفاوت است. بعضی فقط مشتری تصاویر کتابهای ایرانی هستند که خیلی هم نیازی به مشاوره ندارند و فقط از ما میخواهند که نام تصویرگر را برایشان بخوانیم یا مثلا باقی کتابهایش را هم اگر در غرفه داریم برایشان بیاوریم و یا داستان کتاب را به صورت خلاصه برایشان تعریف کنیم. بعضی اما نیاز به توضیح و کار بیشتری دارند. برای مثال امسال یک خانم ناشر از کشور چک به ما مراجعه کرد و به دنبال رمان نوجوانان خوب برای ترجمه بود. خوب من به دلیل پیشینه کتابداریام (من دانش آموخته رشته کتابداری هستم) ابتدا با این افراد یک مصاحبه مرجع میکنم. یعنی در خلال یک سلسله پرسش و پاسخ سعی میکنم، سبک، ژانر و محتوای کتابهایی را که دنبالش هستند دربیاورم و اینکه برای چطور مخاطبی میخواهند این آثار را عرضه کنند. در مورد این خانم متوجه شدم که مشتاق فانتزی و همینطور آثاری با تم مهاجرت و جنگ است و خوب خوشبختانه نمونههای بسیار خوب و درجه یکی از این آثار را در غرفه داشتیم که به ایشان معرفی کردم. واضح است که در چنین مواردی کاتالوگ به تنهایی کفایت نمیکند اما در عینحال کمک بسیار خوبی است. چون موارد پیشنهادی را در همان کاتالوگی که برداشتند، علامت زدند و توضیحهای در خلال گفتوگو را هم دستی، کنار مشخصات هر کتاب یادداشت کردند تا سر فرصت در مورد کتابها تصمیم بگیرند. جلسه با این خانم یک ساعتی به درازا کشید و حتا ناگزیر شدیم بخشی از صحبتهایمان را به دلیل قرار ملاقاتهایی که داشتیم به روز بعد موکول کنیم. بیشترین وقت و انرژی را من معمولاً برای این افراد میگذارم چون میدانم تاثیر مستقیمی بر بازار جهانی کتاب کودک ما خواهد داشت.
در نهایت یک دسته مراجعه کننده دیگر داریم که معمولاً دو روز آخر نمایشگاه که مخصوص افراد و شهروندان عادی است به ما سر میزنند که اینها خودشان چند دسته هستند. یکی ایرانیانی که میآیند تا برای بچههایشان کتاب فارسی بخرند که خوب سعی میکنیم در انتخاب یک کتاب خوب کمکشان کنیم. (لازم به یادآوری است که ما هم مثل خیلی از ناشران بینالمللی روز آخر کتاب هایمان را میفروشیم) یکی آلمانیهایی که بستگان سببی ایرانی دارند و دوست دارند که برای آنها کتاب فارسی بخرند، طبیعی است که انتخاب برای چنین افرادی صددرصد به عهده ماست چون خودشان نمیتوانند کتاب را بخوانند. یکی هم کسانی که در کار تصویرگری کتاب کودک هستند و دوست دارند از نمونه کارهای همکاران ایرانیشان چندتایی کتاب داشته باشند.
همانطور که میدانید پیش از این مسئولیت برپایی و اداره غرفه کودک و نوجوان برعهده انجمن فرهنگی ناشران کتاب کودک و نوجوان بود و حالا انجمن نویسندگان کودک و نوجوان برای دومین بار این مسئولیت را عهده دار شده است. این تغییر را چطور ارزیابی میکنید؟
من البته در جریان تصمیمگیریهای کلان و اینکه چه فرایندی طی شده تا در نهایت موسسه نمایشگاهها به چنین تصمیم یا تغییری رسیده، نیستم. شنیدهام که انجمن فرهنگی ناشران کودک و نوجوان خودشان از ادامه پذیرش این مسئولیت امتناع کردهاند اما چراییاش را نمیدانم. اما اگر از من بپرسید معتقدم که هر دوی این نهادها باید با هم حضور داشته باشند. به نظرم تهیه و تدارک برای حضور در فرانکفورت علیرغم تمامی حمایتها و سرویسهایی که موسسه نمایشگاههای بین المللی میدهد، برای انجمن خیلی دشوار و پرهزینه است. ما از چیزی حدود سه-چهار ماه پیش از نمایشگاه، شروع به کار و برنامهریزی برای حضور در فرانکفورت میکنیم. من اینجا ارتباط گرفتن با آدمها و تنظیم قرار ملاقاتها و موضوع نشستها و ... را دنبال میکنم و دوستان انجمن هم در ایران کار تدوین کاتالوگ، ترجمه، گردآوری کتابها و ... انجام میدهند. اما با توجه به ماهیت سازمانی انجمن که یک نهاد غیرانتفاعی است و بیشتر بر پایه نیروی داوطلب اداره میشود، کارها خیلی به سختی پیش میرود و صد البته که با حضور و مشارکت سایر نهادها به ویژه انجمن فرهنگی ناشران کتاب کودک قطعاً کارها بهتر و راحت تر انجام خواهد شد.
یکی از دوستان در میزگردی که شما در خبرگزاریتان برگزار کردید صحبت از تاسیس دبیرخانه دائمی برای پیگیری امور بینالملل انجمن نویسندگان کرده بودند. این پیشنهاد خیلی خوبی است اما واقعیت این است که کار انجمن نویسندگان به تنهایی نیست. نه به لحاظ مالی و نه به لحاظ اجرایی درتوان انجمن نویسندگان نیست که چنین دبیرخانهای را اداره کند و این دقیقاً همان جایی است که انجمن فرهنگی ناشران باید وارد صحنه شود چون در نهایت برون داد چنین دبیرخانهای نیز به نفع ناشران خواهد بود و عملاً این وسط هیچ سود مالی نصیب انجمن نویسندگان نمیشود. شخصاً امیدوارم که سال آینده نه فقط انجمن نویسندگان و انجمن ناشران فرهنگی بلکه سایر نهادهای فعال ادبیات کودک ایران هم در نمایشگاه فرانکفورت نقش و حضور مؤثری داشته باشند.
اگر سوابق تعاملات جهانی نشرمان را در یکی دودهه اخیر مرور کنیم، کتابهای کودک و نوجوان جایگاه ویژهای در این زمینه داشتهاند و این یعنی پتانسیل خوبی برای واگذاری رایت به ناشران خارجی داریم. این ظرفیت خوب، میطلبد که توجه ویژهای به غرفه کودک و نوجوان در نمایشگاه شود. نظر شما چیست و درصورتی که به این موضوع موافقید، فکر میکنید چطور میشود این بخش را ارتقاء داد؟
این که کتابهای کودک و نوجوان ما(البته من مایلم بیشتر روی کودکش تأکید کنم چون سهمش به مراتب از نوجوان بیشتر بوده است) در چند سال اخیر در تعاملات بینالمللی جایگاه خوبی داشتهاند چند دلیل دارد. اولین و شاید مهمترینش ماهیت تصویری این کتابهاست. تصویر نیاز به ترجمه و تفسیر ندارد و خودش خودش را عرضه میکند و این را اضافه کنید به این نکته که ایران جمعی از بهترین تصویرگران کتاب کودک دنیا را در خود جمع کرده است. تصویرگری کتاب کودک ما در جهان میدرخشد و این را جایزهها و نشان هایی که هرسال در جشنوارهها و نمایشگاههای بینالمللی نصیب تصویرگران ایرانی میشود، تصدیق میکند. دلیل دیگر این امر نهادهای فعال و ریشهدار ادبیات کودک مانند شورای کتاب کودک و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است که از سالیان سال قبل موجب مطرح شدن ادبیات کودک و نوجوان ایران در سطح بینالمللی شدهاند. این شناخت صددرصد به جلب اعتماد ناشران خارجی کمک میکند و البته که از دل همین نهادها یکی از قدیمیترین و حرفهای ترین آژانسهای ادبی ایران در آمده که فقط هم روی کتابهای کودک کار میکند و بخش بزرگی از کتابهایی را که سر از بازار جهانی کتاب درآوردهاند در حقیقت آژانس ادبی کیا به ناشرانشان معرفی کرده است.
به نظرم همین قدر که هر سال فضای مجزایی برای غرفه کودک ایران اختصاص داده میشود نشان از توجه خاص به این قضیه دارد اما نکته اینجاست که شانس حضور در این غرفه و استفاده از امکانات آن نباید منحصر به رانت و یا ناشران خاصی باشد. ما درایران ناشر خوب کودک کم نداریم. گیریم که همه کارهایشان خوب و درجه یک نباشد اما به هرحال در کارشان حرفهای هستند. میشود از استندها و پلتفورمهای بزرگتر و بهتری برای ارائه کتابهای کودک بهره گرفت. یک نکتهای را هم که شاید باید در پاسخ پرسشهای قبلی میگفتم این است که با توجه به بعد مسافتی که میان غرفه کودک و غرفه اصلی ایران وجود دارد و اینکه برنامهها و نشستها معمولا در غرفه اصلی ایران اجرا میشود، باعث میشود که ما نتوانیم همیشه در غرفه حضور داشته باشیم و خوب این مسئله گاهی کار پاسخگویی را با اختلال مواجه میکند. میدانم که این تصمیم که غرفه کودک در سالن سه یعنی سالن کودکان باشد به عهده انجمن نویسندگان بوده است اما شاید لازم باشد که سال آینده در این تصمیم تجدید نظر کنند و غرفه کودک را در کنار پاویون ایران جانمایی کنند.
به عنوان آخرین سوال؛ در مواجهه با بازارهای جهانی، آینده نشر کودک و نوجوان را چطور میبینید و فکر میکنید چه راهکارهایی برای پیشرفت بیشتر و البته سریعتر در این حوزه لازم است؟
من اصولاً آدم خوش بینی هستم! اما به جز آن به نظرم با توجه به شواهد و قرائن و نوع برخورد ناشران خارجی بازار نشر ایران و به ویژه کتابهای کودک موقعیت بکر و تازهای برای بازار نشر جهانی به شمار میآیند. به ویژه این طرح گرنت که دو سه سالی است به صورت آزمایشی شروع شده و از امسال به بهرهبرداری رسیده اشتیاق و تقاضا برای ورود به بازار نشر ایران را افزایش داده و میدهد. این وسط فقط باید هوشیار بود و انتخاب های درستی کرد. نباید تصور کرد که هر ناشری را میشود با این یک تا سه هزار دلار به خرید رایت کتابهای ایرانی ترغیب کرد. آنچه برای طرفهای خارجی به ویژه ناشران صاحب نام و معتبر اهمیت دارد کیفیت اثر است. با توجه به تجربهام در برخورد با ناشران آلمانی میدانم که نفوذ کردن در آنها به راحتی میسر نیست و خیلی سختپسند هستند و به راحتی کاری را نمیپذیرند. متاسفانه بیشتر کتابهایی که در کاتالوگهای فروش رایت کتابهای ایرانی معرفی میشوند کیفیت چندان خوبی ندارند و قابل رقابت در بازارهای جهانی نیستند.
به ویژه حالا که در ابتدای راه هستیم باید خیلی بیشتر دقت کنیم که سنگ بنای درستی بگذاریم چون آنچه که الان به مخاطب یا مشتری خارجی عرضه میکنیم در واقع تصویری از ادبیات ما را در جهان شکل خواهد داد. بدیهی است که هر چقدر این تصویر قویتر و شکیلتر باشد تعداد بیشتری ترغیب می شوند که در این بازار سرمایه گذاری کنند.
اینکه بعضی میگویند که نویسندگان ایرانی آثارشان قابل عرضه به بازار جهانی نیست یا جهانی فکر نمی کنند یا چنین چیزهایی... به نظرم اصلاً اینجا مصداق ندارد. نویسنده که قرار نیست جهانی فکر کند! وظیفه نویسنده خلق اثر است نه ارائه یا پرزنت کردن آن. او دغدغههایش را در قالب آثارش روی کاغذ میآورد. کسی که قرار است جهانی فکر کند و نبض بازار جهانی دستش باشد آژانس ادبی، یا هر نهادی است که دارد اثر را عرضه میکند. اوست که باید در انتخاب کتاب برای کاتالوگش به این فکر کند که کدام اثر میتواند برای مخاطب جهانی جذابتر باشد و این نکتهای است که در تمام کاتالوگهای ما مغفول مانده است. یعنی کسی به محتوای این آثار، کیفیتشان و اینکه چقدر میتوانند نمایندههای خوب و آبرومندی برای ادبیات ما باشند فکر نکرده است. ناشر این وسط باید سهم کمتری داشته باشد چون او به هر حال سرمایهگذار و ذینفع است و به ضعف آثار خودش یا واقف نیست یا حاضر نیست آن را بپذیرد. بنابراین باید کار به دست واسطهای دیگر باشد که البته هر چقدر وابستگی دولتیاش هم کمتر باشد بهتر است. بنابراین شاید بهتر باشد که کاتالوگها یا معرفی کتابها از بروشورهایی که طرح گرنت را معرفی میکند حذف شود و معرفی و عرضه کتابها به بخش دیگری واگذار شود.
مسأله کپی رایت هم خودش ترجیعبند مکرر تمام این بحثها بوده و هست. در حقیقت اگر بخواهیم فقط به دنبال عرضه خودمان باشیم اقبال کمتری خواهیم داشت. باید بتوانیم به نوعی توازن در عرضه و تقاضا با بازارهای جهانی برسیم. یعنی همرایت بخریم و همرایت بفروشیم تا بستر یک تعامل سازنده و منصفانه برای هر دو طرف مهیا شود.
نظر شما