سارا برادبری، خبرنگار مجله ایندیپندنت چند روز پس از پیروزی جورج ساندرز در رقابت بوکر 2017 به هتل محل اقامتش رفته و با او گپوگفت مفصلی داشته است.
در اتاق مطالعه هتلی در خیابان شارلوت لندن نشسته و با من از منبع الهام خود در نگارش این کتاب سخن میگوید. اولین بار در سال 1997 وقتی به همراه همسرش در واشنگتن بود حکایتی از آبراهام لینکلن در اوایل جنگهای داخلی شنیده بود. شنیده بود او پس از مرگ پسرش از جسدش در قبرستان دیدن کرده است. این داستان جرقهای در ذهن ساندرز به وجود آورد اما در دو دهه بعدی زندگی خود این ماجرا را نادیده گرفت و بیست سال طول کشید تا او تصمیم به نوشتن این قصه تأثیرگزار بگیرد.
داستان از روز 22 فوریه 1862 آغاز میشود و آبراهام لینکلن سر قبر پسرش نشسته و خواننده توسط چند صدای مختلف به سفری در «باردو» دعوت میشود. «باردو» اصطلاحی است که در بودائیسم به عنوان مکانی بین مرگ و زندگی دوباره به کار میرود.
جدا از داستان، تکنیکهای ادبی این کتاب بسیار عجیب است و تخیل نویسندگان و حتی داوران من بوکر را به چالش کشید. تقریباً همه داستان به شکل دیالوگ و گفتوگو روایت میشود و از روشهای سنتی فاصله میگیرد. خود ساندرز در این باره میگوید: «همیشه بر جنبه احساسی داستانم تمرکز میکنم و این خود داستان است که برای فرم و سبک خود تصمیم میگیرد. هر آنچه قدرت احساسی داستان را بهتر نشان دهد فرم صحیح داستان من خواهد بود. من نویسنده تجربهگرایی نیستم و برای تجربه کردن فرم داستانهایم را تغییر نمیدهم.»
ساندرز در دانشگاه مهندسی، ژئوفیزیک خوانده است و از پیشزمینه ادبی برخوردار نبود و همین کار را برای او سخت میکرد. خود وی میگوید: «شرایط من درست مانند کسی است که تاکنون کریکت بازی نکرده اما وقتی در زمین بازی قرار میگیرد راهی برای بازی کردن مییابد. روند یادگیری طولانی اما امکانپذیر است.»
«لینکلن در باردو» نخستین اثری نیست که ساندرز به نگارش درآورده است. پیش از این رمان داستانهای کوتاه و مقالات بسیاری نگاشته است،اما احساس میکرد این اثر باید بلند باشد:«از دیدگاه من هر داستان دارای DNA است و طول خودش را تعیین میکند. این اثر ادامه پیدا میکرد و من نمیتوانستم جلوی آن را بگیرم.»
ساندرز با دریافت این جایزه جا در پای بزرگانی چون مارگارت آتوود، کازوئو ایشیگورو، و ایِن مکایوان گذاشت. این جایزه چه معنایی برای او دارد؟ خود وی در پاسخ به این سؤال میگوید: «وقتی هیئت داورانی کار شما را تأیید میکنند با خود فکر میکنی کار تو درست بوده است. از طرف دیگر قرار گرفتن در فهرستی که آلی اسمیت و پل آستر در آن حضور دارند بسیار جذاب است.»
از او پرسیدیم به نوشتن داستان بلند ادامه میدهد یا بار دیگر به دنیای داستان کوتاه بازمیگردد و او در پاسخ کفت: «قطعاً دوست دارم داستان کوتاه بنویسم اما باید از شهرتی که این جایزه در رماننویسی به من داده است با دقت مراقبت کنم. هرگاه فرصتهای در زندگی برای من پیشمیآیند از آنها استفاده میکنم و قطعاً دوست دارم از این فرصت خاص، هوشمندانه و مسئولانه بهره بگیرم.»
ساندرز کشور خود را در حال حاضر در فاجعه بزرگی میبیند و دوست دارد پس از حضور ترامپ در کاخ سفید آگاهی و درک مردم از شرایط را افزایش دهد. او معتقد است نسل جوان فارغ از تعصبهایی که زندگی همنسلان او را خراب کرد بزرگ میشوند و امید بسیاری به تغییر جامعه خواهند داشت. البته از دیدگاه او در شرایط حال حاضر باید تعادل را حفظ کرد: «خوشبینی یا بدبینی به خاطر صبور نبودن انسانها حاصل میشود. مردم دنیا فکر میکنند زندگی همه چیز است؛ هم زیبا و هم زشت! اما بهتر است با حقیقت زندگی روبهرو شویم و دست از دستهبندی اتفاقات زندگی برداریم.»
جورج ساندرز نویسنده داستان کوتاه و مقالهنویس بامداد چهارشنبه به عنوان برگزیده جایزه بوکر 2017 انتخاب شد و نویسندگان بزرگی چون آلی اسمیت، پل آستر، و محسن حمید را کنار زد.
نظرات