محمدابراهیم محجوب در گفتوگو با ایبنا:
رابطه بین علم و عالم را باید از منظر مسئولیت اجتماعی دید/ انتقاد از عدم رعایت اخلاق علمی در ایران
محمدابراهیم محجوب میگوید: نویسنده در کتاب «علم و فضیلت» به این موضوع میپردازد که ارتباط میان علم و عالم چگونه است و در پاسخ به این سوال مولف یادآور میشود که علم مانند یک تکه آهن در خدمت آهنگر نیست بلکه رابطه بین علم و عالم را باید از منظر مسئولیت اجتماعی درنظر گرفت.
لطفا در ابتدا درباره بیوگرافی نویسنده اثر و موضع آن درباره رابطه بین علم و فضیلت توضیح دهید؟
کاروئانا، کشیش یسوعی، در علوم، فلسفه، و الاهیات صاحب درجات است. او دکترایش را در رشته تاریخ و فلسفه علم از دانشگاه کمبریج گرفته، پیش از این سالها استاد دانشگاه لندن بوده و اکنون، علاوه بر ریاست دانشکده فلسفهی دانشگاه رم، به تدریس فلسفه و پژوهش در رصدخانهی واتیکان اشتغال دارد. کاروئانا علاوه بر کتاب حاضر، صاحب آثاری چون کلگرایی و فهم علم، معماری مفهومی طبیعت، داروین و کاتولیکگرایی، و آغاز و پایان کائنات است. بنابراین از این جهت که او توانسته از سه زاویه علم، فلسفه و الهیات فعالیتهایی را داشته باشد برای من جذاب بوده و به همین جهت ترجمه کتابی از او را در اولویت کاری خود قرار دادم.
کاروئانا در این کتاب، با پیمایش قلمروهای جدیدی در مرز میان علم و اخلاق، نشان میدهد چگونه ذهنیت علمی بر شکلگیری شخصیت فرد، یا کسب فضایل اخلاقی او اثر میگذارد. از نظر او علم فقط منظومهای از دانستهها و دانستنیها نیست بلکه عاملی مهم در تعیین روش زندگی است. بحث کتاب به توصیف برهمکنش میان علم و اخلاق یا رد و قبول نوآوریهای علمی محدود نمیماند بلکه به موضوعات اساسیتری میپردازد که حاصل گرایشهای مهم اخلاقی در بطن ذهنیت علمی است و شرح میدهد چگونه علم، روش علمی، تاریخ علم، و قدرت تبیین علمی میتواند مفهومی از زندگی خوب را رقم بزند.
همانطور که میدانید جامعه بشری هر روز پیوند بیشتری را با علم برقرار میکند و علم بیش از گذشته در سرنوشت بشر دخیل میشود. در این میان نقش کسانی که با موضوعات علمی سروکار دارند و در دانشگاهها و مراکز آموزشگاهی و پژوهشگاهی تصمیمات آنها در نظام سیاسی و اجتماعی تاثیرگذار است بررسی میشود. این کتاب به این موضوع میپردازد که ارتباط میان علم و عالم چگونه است و در پاسخ به این سوال مولف یادآور میشود که علم مانند یک تکه آهن در خدمت آهنگر نیست بلکه رابطه بین علم و عالم را باید از منظر مسئولیت اجتماعی درنظر گرفت. از همین منظر هم اشارهای به نظرات پوپر در این باره دارد و همچنین به سوگندی که پزشکان برای حرفه پزشکی دارند، اشاره میکند.
در این میان عدهای معتقد هستند که دانشمندان و مهندسان نیز باید برای کل جامعه بشری سوگند یاد کنند هرچند که ما در جامعه خودمان چنین چیزی را نمیبینیم اما در جوامع دیگر انجمنهای حرفهای وجود دارد که در آن زمانی که فرد عضو انجمن مهندسان حرفهای میشود هنگام گرفتن مدرک تعهد اخلاقی میدهد که در صورت اتخاذ تصمیمهای مدیریتی فرد را در برابر تعهدات اخلاقی درگیر میکند.
چرا امروز روشنفکران تا به این میزان درگیر موضوع اخلاق در علم هستند و به رابطه این دو میپردازند؟ به عبارت دیگر چه چیزی این دغدغه را تا این حد پررنگ کرده است؟
امروزه علوم تجربی به اندازه علوم انسانی درگیر بحث اخلاق است. بهطور مثال بحث استفاده از علم برای ابزارهای کشنده نظامی مطرح است و امروز این سوال مطرح میشود که علم چگونه میخواهد با این موضوع برخورد میکند. همچنین در موضوعاتی دیگری چون انرژی، منابع آبی و محیط زیست ما درگیر مشکلاتی هستیم که در آن بحث اخلاق بیش از گذشته احساس میشود و نمیتوانیم از آن چشمپوشی کنیم در کشور خود ما نیز به کرات این موضوع احساس میشود بهطور مثال وقتی شما یک مهندس شهرسازی هستید نمیتوانید در مقابل از بین بردن منابع طبیعی و جنگلها برای کشیدن یک بزرگراه و تونل بیتفاوت باشید و مباحث اخلاقی آن را نادیده بگیرید اینها موضوعاتی است که در کشور ما کمتر به آن پرداخته شده است. در نظام دانشگاهی ما دروسی که به بحث اخلاق مهندسی پرداخته باشد نداریم. در حالی که باید درس اجباری اخلاق مهندسی باشد اما تنها درس اختیاری طبیعیات زیستمحیطی را چگونه مدیریت کنیم وجود دارد. این در حالی است که بسیاری از ناهنجاریها در جامعه ما حاصل از مشکلاتمان در ساخت و ساز شهری، تولیدات انرژی و غیره است که نتیجه عملکرد منفی مهندسان ماست و اگر اخلاقیات علمی در آن رعایت میشد به چنین سرنوشتی دچار نمیشدیم.
آیا افراد عالم لزوما اخلاقیاند؟ در کتاب به این موضوع پرداخته میشود؟
چندان به این موضوع در کتاب پرداخته نمیشود در واقع نگاه عالمانه و تحلیلی به مفهوم اخلاق در کتاب نشده است. مولف معتقد است که باید آن نگاهی که عصر روشنگری به اخلاق بهعنوان یک سوژه و ابژه داشته را جدا کند. همچنین نویسنده در کتاب نگاهی که ارسطو به فضیلت دارد را بهکار میگیرد برای اینکه بتواند پیوند میان علم و فضیلت را برای خواننده شرح دهد و از سوی دیگر حالت میانهروی ارسطو را در فضایل گوناگون فرد توضیح داده و علم و وضعیت آن را بیان میکند.
به هر حال نکتهای که درباره این کتاب قابل توجه است این است که خطابه و یادآوری وجدان فردی و مسئولیت انسانی را ندارد علیرغم اینکه مولف آن خود، بعد الهیاتی دارد اما چون اهل علم و فلسفه است نگاهی عالمانه به موضوع داشته، از این منظر ما با کتابی متفاوت با سایر آثار در این حوزه مواجه هستیم.
نظر شما