کتاب «پرومته: زندگی بالزاک» در سال 92 ثبت کتابخانه ملی شده بود. چرا چاپ و انتشارش این همه طول کشید ؟
این کتاب بیش از هفتصد صفحه است. هم ترجمه هفتصد صفحه کار سنگینی بود، هم ویرایش آن خیلی زمان برد و هم پیدا کردن ناشری که روی این کتاب با این حجم سرمایهگذاری کند. با توجه به وضعیت بازار کتاب و صنعت نشر و شمارگان محدود، سرمایهگذاری برای یک کتاب قطور باید حساب شده و بموقع باشد.
دستنویس ترجمه شما را که در دفتر ناشر دیدم متوجه شدم، ترجمههای شما به ویرایش چندانی نیاز ندارد. با توجه به تسلطی که به دو زبان فرانسوی و انگلیسی دارید.
واقعیت این است که من ترجمه را بهعنوان یک کار تفننی انجام میدهم. ترجمه حرفه من نیست. کاری است که پساز بازنشستگی شروع کردم. اگرچه قبلاً هم چند عنوان کتاب ترجمه و منتشر کرده بودم و برای دفتر پژوهشهای مجلس مقالات و مطالب نشریه اکونومیست را ترجمه میکردم اما در دوران بازنشستگی بیشتر و جدیتر کار ترجمه را دنبال میکنم.
پیشنهاد ترجمه این کتاب گویا از آقای دیهیمی بود. با توجه به اینکه ترجمه دیگری از این کتاب به قلم احمد افشارپویا تحت عنوان «زندگی بالزاک» منتشر شده بود. چطور پذیرفتید؟
البته من آن ترجمه را ندیده بودم ولی فکر میکنم آن ترجمه، ترجمه کاملی از این کتاب نباشد. من پس از تمام شدن کار آن را دیدم متوجه شدم حجم کتاب خیلی کمتر از این است و حدس میزنم متن کامل نیست. بهدلایل مختلف احتمالاً بخشهایی از آن حذف و کوتاه شده است. شاید فکر کردند به درد خواننده ایرانی نمیخورد. کاری که برخی از مترجمان و ناشران میکنند.
دلیل علاقه شما به بالزاک و آثارش چه بود؟
بالزاک نویسندهای خاص است. نویسندهای که زمانه خودش را خیلی خوب و بسیار دقیق میشناخت و آگاه به تغییرات اساسی زمانه خودش بوده است. با این همه پس از انقلاب فرانسه خیلی علاقهمند به زندگی اشرافی بود. اما اینکه دوران تاریخی اشرافیت در فرانسه به سرآمد برای بالزاک در تمام رمانهایش روشن است. در تمام رمانها بالزاک نشان میدهد که عصر اشرافیت سپری شده و به سر آمده است. اما با این همه خودش به طبقه اشرافیت علاقهمند بوده است. بالزاک هم نابغه بود، هم خیلی زحمتکش. جزو معدود نویسندگانی است که فوقالعاده کار کرده و در همه آثارش نشان میدهد که درک درستی از تاریخ اجتماعی و فرآیند تحولات جامعه دارد. من چون خیلی به ادبیات علاقهمندم و از کودکی رمان زیاد میخواندم و با بالزاک و آثارش آشنا بودم، ترجمه این کتاب را برای خودم خیلی خوب میدانستم و یقین داشتم از عهدهاش بخوبی برمیآیم. دوست داشتم اینکتاب را ترجمه کنم تا خواننده ایرانی هم از زندگی و آثار این نویسنده لذت ببرد و بداند که وقتی یک نویسنده جهانی میشود چرا و به چه دلیل این اتفاق میافتد؟ چقدر برای نوشتن آثارش زحمت میکشد و چه کارهایی انجام میدهد تا اشراف کامل به موضوع داشته باشد و بتواند آن را به بهترین نحو به مخاطب منتقل کند. فکر کردم شاید این مسائل و موضوعات و کلاً زندگی یک نویسنده تراز اول برای بقیه هم جالب باشد.
اشاره کردید وقتی ترجمه این کتاب به شما پیشنهاد شد به یاد تأثیر شگرفی افتادید که از خواندن رمانهای بالزاک گرفتهاید؟ این تأثیر چه بود و چگونه؟
مهمترین تأثیر به اعتقاد من در آن سن و سال شناخت جامعه بود و شناخت آدمها. اینکه مکانیسم تغییر و تحول جامعه چگونه است. اعیان و اشراف از چه امتیازاتی برخوردارند که دیگران نیستند؟ اینکه یک فکر چگونه میتواند زندگی افراد را تغییر بدهد و هم چگونه میتواند به افراد خط بدهد و مسیر را برای او مشخص کند. یک پدر مثل باباگوریو، عشق به فرزند وجه متمایز شخصیت اوست و غیر از این هیچ نیست. یعنی یک اندیشه یک فکر مشغله ذهنی اوست که همان بچههایش هستند و دیگر هیچ. شخصیتهای منحصر به فرد و متمایز در دیگر آثار بالزاک هم حضور دارند. یکی مثلاً خسیس است. پول دوست است یا دیگری به معنویت خاصی ایمان و اعتقاد دارد و فکر میکند که باید دنبال همین باشد. این انسان شناسی بالزاک و شناختی که از زمانهاش بهدست میدهد و شناختی که از زمانه خود و تاریخ دوران خودش داشت، برای من جذاب بود. میدانید که اساسیترین تغییرات در اروپای بعداز ناپلئون در آن مقطع بهوجود آمده و بالزاک همزمان با مرگ ناپلئون کارش را آغاز کرده بود. بالزاک هوادار لویی بناپارت بود. یک بناپارتیست تمام عیار بود، این دوران، دوران مهم و تأثیرگذاری در تاریخ فرانسه و حتی اروپا بود.
شما در نوجوانی مطالعه آثار بالزاک را با ترجمههایی که در ایران منتشر شده بود میخواندید. بعدها که زبان فرانسوی و انگلیسی را آموختید، طبعاً آثارش را به زبان اصلی میخواندید، ترجمه خودتان از مطالعه آثار بالزاک در این دو مقطع را چگونه توضیح میدهید؟ منظور تفاوت ترجمه و متن اصلی است؟
تفاوتها خیلی بود، خیلی. اصلاً قابل توضیح نیست. از طرفی میدانید که از بالزاک کتابهای زیادی در ایران ترجمه و منتشر نشده است. یعنی بالزاک نویسندهای است بسیار معروف و در سطح غولهای تاریخ ادبیات جهان، اما آثار چندانی از او به زبان فارسی نداریم. یعنی اگر کسی کمر همت ببندد و آثارش را ترجمه کند، خدمت بزرگ به ادبیات و فرهنگ ماکرده است. بالزاک هنوز خیلی جا دارد.
شما اولویت را به کدام یک از آثارش میدهید که باید ترجمه شود؟
فکر میکنم رمان «زنبق دره» که ترجمه شده و به قلم بهآذین هم هست، نیاز به ترجمه مجدد دارد. چون زبان باید امروزی باشد. یا رمان «چرم ساغری» هم باید دوباره و به زبان فارسی امروز ترجمه شود. کتابهای دیگری که باید به فکر ترجمه مجدد آن باشیم هم «دختر عمو بت» است هم... یکی از کتابهایش که ترجمه نشده و به نظرم باید اولویت ترجمه را به آن دادرمان «لویی لامبر» است.
البته «لویی لامبر» ترجمه و منتشر شده است، اما آنچه که ترجمه مجدد آثار بالزاک را ضروری جلوه میدهد، یکی گذشت زمان است. یعنی ادیبان و زبانشناسان معتقدند زبان بهعنوان موجودی زنده دائماً در حال نو شدن و تغییر است و هر اثری پس از بیست، سی سال زبانش کهنه میشود و نیاز به ترجمه مجدد دارد.
من هم از همین منظر میگویم آثار بالزاک احتیاج به ترجمه دوباره دارند. در همه کشورها آثار بزرگ ادبیات جهان با چندین ترجمه منتشر میشوند و پساز چند دهه ترجمههای دوبارهای از آنها به بازار میآید. شما اطلاع دارید از آثار همین بالزاک چند ترجمه در ژاپن منتشر شده؟ چند ترجمه در ترکیه به بازار آمد؟ در کره جنوبی...؟ ترجمههای بالزاک در ایران دیگر امروزی نیستند. زبان تغییر کرده، قطعاً ترجمههای تازه، زبان متفاوت با ترجمههای قبلی خواهند داشت و برای خواننده امروز مأنوستر و جذابتر خواهد بود.
شما از قول موروآ نقل کردید که به دنیا آمدن بالزاک در سال 1799 خیلی به نفعش تمام شد، چرا؟
درست است. موروآ معتقد است به دنیا آمدن بالزاک در سال 1799 خیلی به سودش تمام شد. او در زندگیاش شاهد دو دوران تاریخی و اجتماعی متفاوت بوده است. یعنی دوران کودکی و نوجوانیاش مصادف شد با افتخارات ناپلئون بناپارت. بازگشت سلطنت و انقلاب ژوئیه را شاهد بود. هم شوآنها را میشناخت و هم با ژاکوبنها آشنا بود، هم سرداران ناپلئون را تحسین میکرد، هم با اشراف رژیم گذشته دمخور بود. در دوران ناپلئون تحولات عظیمی در زمینههای فرهنگی و اجتماعی به وجود آمد که روی اغلب نویسندگان آن دوره مثل ویکتور هوگو، دوما، اوژن سو و بالزاک تأثیر عمیق گذاشت. ناپلئون با ظهور خودش اروپای امروزی را شکل داد و جامعه فرانسه را پس از انقلاب سازماندهی کرد. آن دوران، دوران مهمی در تاریخ فرانسه است و به همین خاطر موروآ معتقد است بالزاک خوش شانس بود که در چنین زمانهای متولد شد.
آیا مطالعه زندگینامه بالزاک به درک بهتر و بیشتر خواننده از آثار بالزاک کمک میکند؟
بله. خیلی کمک میکند. این را مطمئنم که مطالعه این زندگینامه به خواننده کمک میکند که رمانهای بالزاک را بهتر درک کند. برای اینکه موروآ ما را از نزدیک با زندگی شخصی او آشنا میکند و از طریق نوشتهها و نامههای بالزاک نشان میدهد که هنگام خلق هرکدام از رمانهایش چه اندیشهای در سر داشت؟ و هر یک از شخصیتهایی که در رمانهایش خلق کرده، چگونه در ذهنش شکل گرفتهاند. چگونه در زمان نوشتن رمانها زندگی میکرده و چه ایدهای سبب نوشتن آن رمان شده است. موروآ خیلی خوب این مسائل را توضیح داده است. طبیعی است خواننده با داشتن این اطلاعات عمیقتر به مطالعه رمانهایش میپردازد و شخصیتهای رمان و فضای رمان برایش ملموستر خواهد شد.
نظر شما