روزنامه لا رپوبلیکا ایتالیا سهشنبه ۱۰ اکتبر، مصاحبه ای با فتانه حاج سیدجوادی، نویسنده رمان پرفروش «بامداد خمار» منتشر کرده است. این رمان با نام «انتخاب سودابه» با ترجمه آنا وانزن در ۴۶۲ صفحه برای نخستین بار در مجموعه جلی آلتری منتشر شده است. مصاحبه به مناسبت چاب این رمان به زبان ایتالیایی و سفر نویسنده به میلان انجام شده است.
آیا «انتخاب سودابه» رمانی خودزندگینامهای است؟
خیر، من نه مانند قهرمانان رمانم، روابط متلاطم داشتهام و نه با مردان خشن مواجه شدهام. همسر من، انسان بسیار خوبی است که میداند چطور واقعیتِ مسائل را بخواند. یک روز عصر ما داشتیم از تلویزیون یک نمایش موزیکال از رومئو و ژولیت را تماشا میکردیم. از همسرم پرسیدم: «اگر خانوادهشان با عشق آنها مخالف نبودند چه اتفاقی میافتاد؟» او جواب داد که آنها با هم ازدواج میکردند و بعد از چند سال هر روز با هم بحث میکردند. عشق در یک جایی به پایان میرسد یا ضعیفتر میشود، به ویژه اگر زمینه مشترکی وجود نداشته باشد. اگر بچهها بیشتر به توصیه پدر و مادرشان گوش میکردند، آمار طلاق پایینتر بود.»
چطور در ایرانِ امروز زندگی میکنید؟
از نقطه نظر من بسیار خوب است. به رغم مشکلات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، استاندارد زندگی خوب است. برای زنان شرایط بهبود یافته و دستاوردهای زیادی حاصل شده است. آنها در بسیاری زمینهها به ویژه هنر، مهندسی و پزشکی به مدارج عالی رسیدهاند.
برایتان مهم نیست که به جنبههای سیاسی افرادی که دربارهشان حرف میزنید توجهی ندارید؟
شاهکارهای زیادی هستند که درباره وقایع سیاسی زمانشان حرف زدهاند و این کار را به بهترین نحو ممکن نیز انجام دادهاند، اما کار نویسنده غیرسیاسی هم نباید دست کم گرفته شود. من میتوانستم درباره همه این مسايلی که دارم حرف بزنم، نکات هم از دست نمیرفت. اما من ترجیح میدهم به بخش خصوصی هستی بپردازم. برای طعم روایت مینویسم. ارزش «بلندیهای بادگیر» از «دکتر ژیواگو» و «جنگ و صلح» که رمانهایی سیاسی هستند، کمتر نیست. من مخالف ادبیات جنگ نیستم، اما سبک من نیست.
شما که روی آثاری با این زمینهها کار میکنید، فکر میکنید راز داشتن خانوادهای خوشبخت چیست؟
فکر میکنم مثل هر جای دیگر، خانواده در کشور من نیز نهادی بحرانزده است. خانوادهها هیچ تسلطی بر بچههایشان ندارند که در واقع قوانین را دیکته میکنند و تصمیماترا هدایت میکنند. بچههایی که در بهترین شرایط بزرگ میشوند احتمالا با افراد خطرناکی مواجه میشوند، همانطور که در کتاب من هم اتفاق میافتد. هیچ راز یا قاعدهای وجود ندارد، اما مهم است که سعی کنیم بچههایمان را بفهمیم و درکشان کنیم. با کنترلشان خفهشان نکنیم، اما دوستانشان را بشناسیم، سلایقشان را و بدانیم چه کار میکنند.
چرا کتاب شما نه تنها در کشور شما، بلکه در کشورهای دیگر هم موفق است؟
خوانندگان آثارم به من میگویند نثر دلنشینی دارم. ایرانیها فضای خانهشان را میشناسند. خارجی شخصیتهای مرا کمی بهتر میشناسند. همچنین فکر میکنم پایان باز را دوست دارم. تا حدودی این خوانندهها هستند که تصمیم میگیرند داستان چطور پایان یابد، مثل شعر فارسی که من خیلی دوستش دارم.
نظرات