ابراهیم زاهدی مطلق در گفتگو با ایبنا:
با خاطره نگارهای خانم که جنگ را ندیدهاند، موافق نیستم/ مستند نگاری در کشور ما صاحب ندارد
ابراهیم زاهدی مطلق: کتابهایی که خانمها نویسنده آن بودهاند را خواندهام، با تمام احترامی که برای خانمها قایلم با راوی زن موافقم ولی با خاطره نگار و خاطرهنویس زن خیر.
سوژه ای که برای روایت زندگی اش به سراغ او رفتید، چه ویژگی داشت که شما را به فکر نوشتن آن انداخت؟
سروان مصطفویفر که راوی این اثر است، در جنگ در سمت fier controler حضور داشته است و رکورددار جهان در درگیری با هواپیماهای دشمن و انهدام آنها است، پس به همهی مردمی که از آنها دفاع شده است مربوط میشود. دلیل انتخاب زندگی سروان مصطفوی فر برای روایت هم این بود که، آقای مصطفوی را از خیلی قبلتر ها و تقریبا از سال 1364 میشناختم و از کارهای او در جنگ مطلع بودم. بعدها دورادور خبرشان را داشتم و میدانستم که در نیروی هوایی ارتش مشغول است. به مرتضی سرهنگی پیشنهاد دادم که خاطرات مصطویفر را به نگارش درآوریم که با روی باز پذیرفتند.
برای مستندنگاری و خاطره نگاری برای نوشتن «شلیک به آسمان» چقدر وقت گذاشتید؟
مصاحبهها و نگارش حدود یک سال طول کشید، اما کتاب دستخوش اتفاقات زیاد و وقفه در انتشار شد و حدود سیزده سال منتظر انتشار ماند. «شلیک به آسمان» حدود هزار صفحه بود که بعد از این تغیرات، حدود 400 صفحه از آن باقی مانده است و یکدستی نثر تا حدی از بین رفت. بخشی از این تغییرات مربوط به آدمهای مختلفی است که آن را ویراستاری کردند. در مقدمه کتاب هم به آن اشاره شده است. بخشهایی هم به امنیت ملی کشور مربوط میشد و اسناد محرمانهای بود که نباید پخش میشد. این بخش ها از کتاب حذف شد.
وقتی «شلیک به آسمان» را می نوشتید، مخاطب کتاب خود را چه کسانی فرض کردید؟
مخاطب این کتاب مردم ایران هستند. چه آنهایی که رزمنده بودند، در مرزها میجنگیدند و زیر بمباران دشمن قرار داشتند و چه آن مردم عادی که در شهرها و به دور از جنگ بودند.
چندی پیش مرتضی سرهنگی در نشست هم اندیشی با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با پدیدآورندگان ادبیات دفاع مقدس از ورود زنان به این حوزه به عنوان یکی از اتفاق های خوب یاد کرد. به عنوان یک راوی و نویسنده حوزه دفاع مقدس، ورود زنان خاطرهنویس در جنگ و برجسته شدن آنها در این حوزه را چگونه میبینید؟
با راوی زن موافقام، ولی با خاطرهنویس زن نه! گاهی میبینیم خانمی با 27 تا 30 سال سن که هیچ تجربهای از جنگ ندارد، دست به نوشتن کتاب درمورد جنگ میزند و یک روایت خشن را احساسی می کند؛ البته تعداد این آثار هم کم نیست و با یک سری حمایتها، این کتابها به بازار نشر راه پیدا میکنند، که این کار تقریبا از دست آقایان درآمده است. با نویسنده و خاطرهنویسهای خانم در حوزه جنگ موافق نیستم، چون جنگ را لمس نکردهاند، جنگ و روایت خشن آن را احساسی می کنند. بعضی مسائل در جنگ است که واقعا خشن است و توسط نویسنده خانم چیز خوبی از آن درنمیآید. خاطرهنگارها باید کسانی باشند که در جنگ بوده باشند و جنگ را لمس کرده باشند. علاوه بر این، جنگ ذاتاً امر زنانهای نیست و یک امر خشن است. معتقدم حتی یک راوی خانم که به عنوان یک مادر، یک پرستار، یک پزشک و ... در جنگ حضور دارد، روایتی متفاوت از آنچه یک مرد از جنگ دارد، خواهد داشت و در شرایط مساوی، نویسندهی آقایی که در جنگ بوده را از نویسندهی خانمی که در جنگ بوده، بیشتر قبول دارم. اما علی الحساب با ورود نویسنده خانمی که جنگ را ندیده، به ادبیات دفاع مقدس موافق نیستم.
اختصاص نوبل به نویسنده «جنگ چهره زنانهای ندارد» که یک زن هم هست، نشان از توجه دنیا به ژانر مستندنگاری و خاطره نویسی دارد. در همین حوزه به نوبل میرسد. از نگاه شما که به این حوزه اشراف دارید، آیا در خاطره نگاری و مستند نگاری به جایی رسیدهایم که در دنیا حرفی برای گفتن داشته باشیم؟
در حوزه داستان و رمان جنگ، حرف برای گفتن زیاد داریم. نویسندگان صاحب نام و مطرحی داریم که تلاش کردهاند تا رمان جنگ را هر چند کم، به دنیا معرفی کنند. دلیلش هم این است که در این عرصه، متولی داشته ایم. در حالی که مستند نگاری چون در کشور ما صاحب ندارد، اثری ترجمه نشده است. یعنی کسی نیست که همت کند و متولی شود و این بخش را به زبانهای دیگرمعرفی کند.
یعنی باور دارید که در این حوزه هم آثار قابل معرفی به جهان داریم؟
مستند نگاریهایی که از جنگ در کشور ما صورت گرفته، در سطح خیلی خوبی است. مثلا کتاب «جنگ چهرهی زنانهای ندارد» که یک اثر خارجی موفق در این حوزه است، در ایران مخاطبان زیادی پیدا کرده است. ما در ایران از این جنس کتابها زیاد داریم، ولی به ملت های دیگرمعرفی نشده است. این امر هم برمیگردد به اینکه مستندنگاری و خاطره نگاری، صاحب و متولی ندارد.
بنیاد ادبیات داستانی بخشی از جایزه جلال آل احمد را برای بخش مستند نگاری دارد، به نظر شما این جایزه چه تاثیری در پیشرفت این حوزه داشته است؟
جوایز هر چقدر هم کوچک باشند، همیشه تاثیر گذارند و حداقل تاثیر کوچکی خواهند داشت. انتظار از جایزه جلال در بخش مستند نگاری بیش از این است و متاسفانه به اندازه رمان و داستان کوتاه به آن پرداخته نشده است. مستند نگاری در کشور ما خیلی مظلوم واقع شده است و آن هم به خاطر نداشتن متولی است.
این جایزه شاید در بخش مستند نگاری به اندازه رمان موثر نبود، ولی تقریبا تنها جایزه ای است که در کشورمان به نوشته های مستند داده میشود؛ حرف من این است که چرا نهادهای مختلف کشور کمک نمیکنند سطح این جایزه را بالا ببرند؟ مثلا وزارت نفت، شرکت نفت در خوزستان و نهادهای مختلف در استانهای درگیر جنگ که این مستندها به آنها پرداخته است، باید از این جایزه استقبال کنند و کمک کنند، سطح و کیفیت این جایزه را بالا ببرند. منظورم همانهایی است که در ایام جشنواره فیلم فجر تا یک فیلم دفاع مقدسی ساخته میشود، با ربط یا بی ربط از روی چشم و همچشمی خودشان را با سکه ها و هدایای دیگر به برج میلاد می رسانند.
با توجه به اینکه این جایزه چند دوره متوالی به آثار دفاع مقدس رسیده است، آیا در داوری و انتخاب، بین آثار دفاع مقدسی و سایر آثار تمایز قایل میشوند؟
بدون تعارف باید بگویم که بهترین کتابهای مستند در بخش دفاع مقدس نوشته شده است. البته کتابهای دیگری هم وجود داردT ولی در آثار دفاع مقدس، عنصر دربرگیری بسیار پر رنگ و زیاد است. حتما، هم بنیاد و هم داوران، تلاش داشتهاند که جانب بیطرفی و دربرگیری را برای انتخاب آثار مد نظر قرار دهند که انصافاً بهترین مستندات، چه به لحاظ نثر و چه به لحاظ دربرگیری در بخش دفاع مقدس قرار داشته است. تا آنجایی که من در جریان هستم، در دو سه سال اخیر به انتخاب داورها و نحوه داوریها خیلی اهمیت داده شده است. چون یک جایزه زمانی اهمیت پیدا میکند که داوریهای آن اهل و بیطرف و بیغرض باشند که این موضوع در دو سه سال اخیر خیلی پر رنگ شده است.
در بخش داستان و رمان نظرتان چیست؟
در هفت، هشت سال اخیر، چه در حوزه رمان، چه در حوزه داستان کوتاه و چه در بخش مستند، بهترین آثاری که در ادبیات داستانی ایران تولید شده است، در حوزه دفاع مقدس و مربوط به جنگ است، چه نگاه مثبت و چه نگاه تلخ به جنگ و تردید نکنید که در آینده بهتر و بیشتر خواهد شد، چون اصلا نمیتوان از جنگ فرار کرد. جنگ به ما تحمیل شد و ادبیات آن هم به نویسنده تحمیل شد. جنگ در تاریخ ما اتفاق بزرگی است و تنها اتفاقی است که همهی مردم در هر کسوت و ردهای میتوانیم پشت آن بایستیم و به آن افتخار کنیم و من شخصا دست هر کسی که در این حوزه، چه به عنوان نویسنده، مستندنگار، خبرنگار و ... مشغول به کار است، را میبوسم.
نظر شما