سایت تخصصی نقد داستان با حضور سرپرست معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و جمعی از نویسندگان رونمایی شد.
او تصریح کرد: آنچه در این نگاه حاکمیتی میتواند راهگشا باشد، توجه به اندیشهورزانی است که سخنان حکمیانه آنان میتواند نیروبخش نگاه ما به مسأله نقد و نقد ادبی باشد. بنده پرتوی از این سخنان حکیمانه را در بیان آیتالله عبدالله جوادی آملی در آیین افتتاحیه نمایشگاه کتاب در سال 95 یافتهام و آن سخن این است که نقد به گسترش و ترویج فرهنگ کتابخوانی خواهد انجامید. از این نگاه، نقد هم میزان است، هم آیینه مُسطَّح. نقد همزمان هم احترام به مخاطب است، هم احترام به آثار درخشان. نقد یا حتی نفی آثار ناسَره، دیده شدن آثار سَره را در پی دارد. نقد پاسداشت حقیقت و انسانیت است و احترام به گفتوگو. بنابراین بیآنکه نقد به ما نیاز داشته باشد، ما به نقد نیاز داریم؛ توسعه فرهنگی بدون نقد بیسرانجام است. از این نگاه، بنده تنفس پایگاههای نقد شعر و نقد داستان را در فضای فرهنگی مغتنم میشمارم و از منظر مسئولیتی خود، صلاح فرهنگ را در جدّی گرفتن نقد میبینم.
وی متذکر شد: اگر بخواهم تنها دیدی ادبی را مد نظر داشته باشم، به راستی، چه کاری از این بهتر که ایرادهای روشی و ادبی نوشتههای جوانان ما اصلاح و تذکر داده شود؟ بدون این اصلاح و راهنمایی، برخی از این ایرادها به بیمارهای مزمن ادبی تبدیل میشوند. با این استدلال، نقد به تعالی ادبی خواهد انجامید. پایگاه نقد شعر هم اکنون با حضور بیش از ۱۳۰۰ شاعر جوان پر رونق است. امید است با حمایتها و پیگیریهای بنیاد شعر و ادبیات داستانی، پایگاه نقد داستان، اثرگذار، صریح، مؤدب و بیدارگر به پا خیزد و پیش برود. نقد کند؛ از نقد کردن و البته نقد شدن هراسی نداشته باشد. تا زمانی که این نقد در چارچوب ادبیات باشد، حتی در غیر موضع له هم شنیدنی و قابل استفاده است. با چنین رویکردی بنده به این جلسه آمدهام و به پشتوانه حکمتی که در سخنان مفسر فهیم قرآن یافتهام، برای همه کسانی که در نقد ادبی کوشا هستند، آرزوی توفیق میکنم.
همچنین مهدی قزلی مدیرعامل بنیاد ادبیات داستانی نیز روایتی را قرائت کرد و همچنین روایتهایی از نویسندگان احسان رضایی، سردبیر پایگاه تخصصی نقد داستان، غلامرضا طریقی، حبیب یوسفزاده در مراسم رونمایی از سایت تخصصی نقد داستان خوانده شد.
در بخشی دیگر از این برنامه پاسخ به نامههای نویسندگان جوان قرائت شد. این پاسخها به نویسندگانی بود که آثاری را برای ارائه در سایت، به نشانی الکترونیک سایت تخصصی نقد داستان فرستاده بودند.
خواندن داستان محمدرضاشرفی خبوشان هم از دیگر برنامههای این نشست بود. همچنین احسان عباسلو در مراسم رونمایی سایت تخصصی نقد داستان در سخنانی درباره نقد گفت: ادگار آلن پو میگوید: «در نقد جسور خواهم بود و جدی ، چه با دوست چه با دشمن» سالها پیش - دانشجو بودم - یادم هست کتابِ داستان دوستی را نقد کردم، داستانی که نشر معتبری هم آن را چاپ کرده بود. من آن داستان را نقد کردم و فکر می کردم بایست جسور باشم و جدی درست همان گونه که آلن پو گفته بود. پس نقد کردم و چه بیرحمانه هم نقد کردم. تمام نقاط و نکات منفی داستان را با صراحت و حرارت، و البته صداقت، گوشزد کردم. نتیجه آن شد که مدت ها نوشته ای از آن دوست ندیدم و همواره احساس می کردم علت ننوشتن او همان نقد بیرحمانه من بوده است و این مساله مرا از درون می آزرد. گرچه اشکالات وارده به داستان ایشان همه درست بودند اما شاید نحوه گفتن عیب یک داستان از پیدا کردن عیب آن برای منتقد مهمتر باشد.
وی متذکر شد: جملهای از جناب آقای عبدالعلی دستغیب در یکی از نشستهای مشترکمان خاطرم هست که گفتند یکی از معانی نقد یعنی خراش انداختن. البته این معنا را میتوان اینگونه تعبیر کرد که باید به پوسته جنس خراش انداخت تا مطمئن شد که زیر آن جنس تقلبی نبوده و اصل است. اما گاهی این نقدها خراش به دل میاندازند و آنجا مشکل ایجاد میکنند. شاید اشکال اینجاست که صاحبان داستانها انتظار این خراشها را ندارند. سامرست موام میگوید؛ مردم درخواست نقد می کنند اما آنها ستایش میخواهند. فکرمی کنم دوست نویسنده ما هم آن روز انتظار ستایش داشت اما من خراش به دل او انداختم تا به نوشتهی او. به این نتیجه رسیدم که درست است که نقد شیوه و روش دارد و هدفمند است اما بخشی از این شیوه، کیفیت ارائه نقد را نظارت میکند، شیوه ای که اگر به نتیجه مثبت نیانجامد غلط عمل کرده است.
هدف نقد شاید ارتقای کیفیت داستان باشد اما درعینحال غایت آن نزدیک کردن نویسنده و منتقد به یکدیگراست. اگر این دو به هم نزدیک شوند می توان انتظار خلق یک اثر فاخر را داشت. نقد برای وصل کردن می آید نه فصل کردن. از سویی این را نیز گفتهاند که اثر خود را برای نقد به دشمن تان بدهید نه به دوستتان. کسی انتظار شنیدن سخن لطیف از دشمن ندارد اما در عوض عیبهای خویش را خواهد یافت آن هم در جایی که دوست همان شخصیت دوم خود ماست و لذا تنها میخواهد خنده بر لبان ما ببیند تا خراش بر دلمان.
بعدها آن دوست اثر دیگری را برای چاپ آماده کرد و جالب این که پیش از چاپ آن، نسخهای را برای من ارسال داشت تا نظر مرا بداند و این بار انصافاً هم اثر قابل ستایش بود. اما ارزشمندتر از اثر، اعتراف آن دوست به این بود که نقد آن زمان من باعث کار ارزشمند امروزش شده بود. لذا سفارش شخصی من به نویسندگان و به خصوص نوقلمان آن است که همواره پذیرای نقد باشند چرا که راهگشای آنهاست حتی اگر خشن و بیرحم شود، و اگر منتقد جسور و جدی باشد.
همچنین علیرضا محمودی ایرانمهر سخنانی گفت: میگویند رمان و داستان کوتاه پژوهشی درباره ی زندگی و بودن است. ادبیات شکلی از شناخت جهان است. چیزی شبیه فیزیک یا فلسفه که هر یک به نوعی در پی آن هستند تا تعریفی از چیزهایی که پیرامون ما اتفاق میافتند ارائه بدهند و از این رهگذر به شناختی خاص از جهان و ساز و کار آن و یا معنای آن دست پیدا کنند. این دقیقا همان کاری است که ادبیات هم حتا در کهنترین شکلهای باستانی خود تلاش برای انجام آن دارد. سیلابی از استعاره و مجاز که پیوند بینهایت چیزهای مختلف در جهان را به انسان نشان میدهد. مثلا در سخن خیام مفهوم جان آدمی و جام میرا به هم پیوند میزند و در سخن هومر یا فردوسی تولد و مرگ و سرنوشت را بهم میآمیزد.
یا مثلا در داستانهای مدرنهاینریش بل از نان مفهوم و احساسی زنانه میسازد یا در داستانهای ارنست همینگوی نسبتهای تازهای میان معنای مرگ و انسان و دریا را کشف میکند. اگر چنین دریافتی از ادبیات را بپذیریم، نقد ادبی هم دیگر فقط به معنای جدا کردن سره از ناسره نخواهد بود. اگر بپذیریم که ادبیات شکلی از شناخت جهان است پس نقد ادبی نیز به ناگزیر امری اخلاقی خواهد بود. مسلما در این جا منظورم از اخلاق به معنای درستکاری و رعایت عدالت در سنجش نوشتههای دیگران نیست. میگویم نقد ادبی امری اخلاقی ست زیرا با پدیدهای سر و کار دارد که در جستجوی شناخت هستی ست، در جستجوی یافتن نسبتهای تازه در میان عناصر پراکنده جهان است و در نهایت چیزی را در برابر نگاه انسان قرار میدهد که میتوانیم خود را با آن قیاس کنیم و بشناسیم.
مثل همهی شخصیتهای تاریخ ادبیات که خود را با آنها مقایسه کردهایم تا بتوانیم احساس همزادپنداری پیدا کنیم. مثل تمام موقعیتهای عشق و خیانت و شکست و پیروز و تنهایی در داستانهای بزرگ که لحظههای واقعی زندگی خود را با آن قیاس کرده ایم. پس بیتردید نقد ادبی نیز با چیزی سر و کار دارد که انسانها خود را با آن قیاس میکنند و میشناسند، چیزی که احساس و دریافت آدمها رو نسبت به هر چیزی که تجربه میکنند شکل میدهد و مگر معنای نهایی اخلاق چیزی جز این میتواند باشد، معیار و قانون و شاخصی که نسبت ما را با هر رفتاری در جهان مشخص میکند.
این داستاننویس تصریح کرد: بنابراین نقد ادبی تنها سنجش زیبای شناسانهی یک اثر ادبی نیست بلکه درک و نشان دادن چیستی آن است. یافتن آن جوهری که باعث میشود نوشتهای یک خاطره ی شخصی و نوشتهای دیگر شاهکاری جهانی باشد. نشان دادن اکتشافاتی که نویسنده با کلمات خود به آن رسیده و پیوندهای تازهای که در جهان بینهایت ما برقرار کرده است. امیدوارم این نگاه معناشناختی به نقد ادبی باعث شود هنرجویان ادبیات داستانی، در عین سیر و سلوک زیباییشناختی و فرمالیستی خود به جستجوی گوهرهای ناب دیگری نیز گرایش بیابند، گوهری که ورای زمان و زبان و مکان و صورتها و مرزها و مکاتب و محدودیتها ماندگار است و تاثیر میگذارد.
نازنین جودت، بهاءالدین مرشدی، مصطفی خرامان، رامبد خانلری، سیّد جواد یوسفبیک دیگر نویسندگان جوانی بودند که متنهایی از آنها درباره داستان و نقد داستان در این برنامه ارائه شد.
نظر شما