کلارا کولیوررایس زنی انگلیسی و همسر یکی از مسیونرهای ساکن جلفای اصفهان بود که در دوره قاجار چهار بار به ایران سفر کرد. «زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان» عنوان کتاب اوست که در آن اطلاعات جالبی درباره ماه محرم و بهویژه نقش و جایگاه زنان در اجرای آداب و رسوم این ماه ارائه میدهد.
رایس درباره آداب و رسوم ایرانیان در این ایام چنین مینویسد: «در قسمتهای مختلف ایران مراسم عزاداری و رسم و رسوم مختلفی در این روزها به چشم میخورد. من در این ایام خاص در بوشهر، شیراز، اصفهان، جلفا، و در منطقهای روستایی در چند میلی اصفهان بودهام و آنچه سعی خواهم کرد شرح دهم مراسمی است که به چشم دیدهام.
حال و هوای خانههای ایرانیان در ماه محرم
در این دو ماه مردم اغلب لباس سیاه میپوشند، بسیاری از لباسهای کهنه را رنگ سیاه کرده و در این فصل عزاداری بر تن میکنند. گاه شکوههایی در این باب از زنان ایرانی به گوشم خورده است که میگویند: «چرا باید سیاه بپوشیم؟ ضرورت آن را نمیدانیم، اما رسم است و اگر لباس دیگری به تن کنیم سبب سوء تفاهم میشود.» در این دو ماه مراسم عروسی و جشنی برگزار نمیشود. روضه و مصیبت زیادی میخوانند. بخشی از بازار را فرش میکنند، چراغ و شمع میافروزند، مستمعان بر زمین جلوی دکانها مینشینند و ملایی قرآن میخواند یا حدیث میگوید.
مؤمنان محض ثواب چای و قلیان رایگان میدهند. بر سر در بسیاری از خانهها عَلمی سیاه، به نشانه آن که در این مکان عزاداری و ذکر مصیبت برپاست، در اهتزاز است. یک مرتبه به منزلی که در آن یک هفته مراسم عزاداری و روضهخوانی برپا بود دعوت شدم. صحن حیاط مملو از مرد بود؛ در گوشهای منبری برپا ساخته بودند که ملا از آنجا وعظ میکرد؛ در هر دست چوبی داشت که بر نوک آن دستی برنزی نصب کرده بودند و نمادی از دستهای حضرت عباس(ع) برادر امام حسین (ع) به شمار میآمد زنان در اتاقها جای گرفته به حیاط مینگریستند، تمام در و پنجرههای اتاقها پرده داشتند و زنان مطالب یا سخن زیادی نمیشنیدندو کمتر از آن بیرون را میدیدند.
زمانی که وارد شدم بسیاری از آنان به یاد مصائبی که بر امام حسین (ع) رفته بود بلند میگریستند، اما با ورود من ناگهان حالتی بشاش به خود گرفتند. چای و بعد از آن قهوه نوشیدیم و بسیاری از آنان به تدخین پرداختند.
مشخصه عمده 9 روز اول محرم شبیه خوانی یا اجرای صحنههایی از زندگانی شهدای شیعه است که با شهادت حضرت امام حسین (ع) در دشت کربلا به اوج خود میرسد.
مسلمانان نسبت به دین و ایمان خود شور و شوق بیاندازهای نشان میدهند، اما با عنایت به ماهیت این وضع، شور و اشتیاقی که آنها به نمایش آن صحنهها از خود بروز میدهند باز هم بیشتر و جالبتر است. در این صحنهها طرحی وجود ندارد؛ شخصیت متمایزی به چشم نمیخورد؛ مملو از تکرار مکررات است؛ به حد تحملناپذیری طولانی، خسته کننده و ملالآور است. با هیچ یک از معیارها و موازین ادبی ما نمیتوان به داوری نشست، اما آنچه مسلم است این است که جذابیت بسیاری دارد و نظر ما این کشش به مناسبت و اشارههای بیپایان به آزارهایی که به خاطر دین کشیدهاند قرار دارد. این مسئله به ظاهر بر کاستیهای نمایش سرپوش میگذارد و احترام ما را میطلبد.
استقبال زنان ایرانی از شبیهخوانی
در ایران، ماه محرم از تقدس خاصی برخوردار است. با نزدیک شدن آن چنین شوریدگیهایی به وجود میآید و حتی تا سر حد دیوانگی میرسد. در اغلب شهرها یک یا دو منزل وسیع وجود دارد که در آنجا شبیهخوانی برگزار میشود. مسلمانان متقی در مواردی بسیار برای این منظور وقفهایی میکنند. به طور کلی صحن حیاط محل اجرای تعزیهخوانی میشود؛ بر دیوارهای آن قالی میآویزند، چراغانی میکنند و صحنه بر روی حوض برپا میشود.
در تمام نقاط دلخواه جایگاههایی برای نشستن تعبیه میگردد، روی دیوارها، درختان، و پشت بام به نشستن هزاران تماشاگر، اعم از زن و مرد، تخصیص مییابد. زنان شهری با عزم دیدن مراسم شبیهخوانی به محل برگزاری آن هجوم میآوردند و همه در کنار هم مینشینند، مردان با ترکههای بلندی در دست میایستند و نظم را برقرار میسازند. دریچههای خاصی ویژه زنان طبقه فرادست نگاهداری میشود، لکن بر آنها دو یا سه پرده میآویزند.
در یکی از این مراسم که به منزله تماشاچی حضور داشتم بر پنجرهای که میبایست از آنجا به تماشای برنامه بپردازم دو پرده سفید و بر روی آنها یک پرده سیاه آویخته بودند.
زحمت نگاه کردن از این پنجره پردهدار کمک میکرد تا وضع کسانی را که مدام از پشت پنجره یا حجاب به زندگی مینگریستند، بهتر درک کنم.
حرکت دستههای عزاداری در شهر و روستا
مشخصه دیگر روزهای آغازین محرم که روز به روز بر قوت آن افزوده میشود و در روز عاشورا به اوج میرسد، به راه افتادن دستههای عزاداری متشکل از مردان، و پسران در شهرها و روستاهاست که هدفی جز نشان دادن اخلاص و سرسپردگی به رهبر شهیدشان ندارند. عموماً به دنبال دستههای عزاداری شمار زیادی از زنان با حجاب به راه میافتند.
برخی از مردان و پسران وسیلهای از چند رشته رشته چون تازیانه که نوک هر رشته فلزی است و عدهای دیگر زنجیر به دست میگیرند بر شانهها میزنند تا مجروح شود. تازیانهای که در دست راست گرفته میشود بر شانه چپ و آنی که در دست چپ است بر شانه راست زده میشود. مدام فریاد «یا علی، یا حسن، یا حسین» بلند است. به راه افتادن دستهها، به خصوص در روز عاشورا مهیب است. مردان کفنهایی که اغلب خونآلود است به تن میکنند؛ بسیاری قمه میزنند و این تقریبا تنها زمانی است که مرد ایرانی را میتوان سر برهنه دید، همانطور که از خیابانها میگذرند از ته دل فریاد میکشند و به فاصله نوحههایی نظیر این میخوانند:« چه کربلاست امروز، چه پر بلاست امروز، سر حسین مظلوم از تن جداست امروز».
بعضیها چماقهای بزرگ به دست میگیرند، برخی آنقدر سینه میزنند که سینه آنها سیاه و کبود میشود، هر محله دسته خاص خود را دارد و اگر اتفاقا دو دسته به هم برخورد کنند غوغا به پا میشود. در بوشهر پلیسها سعی میکنند از چنین برخوردهایی جلوگیری کنند. بسیاری در نتیجه شرکت در این مراسم سینه پهلو میگیرند یا کوفته و فرسوده میشوند.»
نظر شما