شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۶ - ۰۹:۳۴
روایتی از عشق پر شور دو نسل

سرانجام عشق چه می‌شود زمانی که یک سوی آن دختری با شیفتگی بیمارگونه، جسور و از خودگذشته ایستاده است و سمت دیگر آن پسری مردد، سرشار از وسواس‌های ذهنی و خودخواه؟

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، سارا اسلامی: «دخترپیچ» یکی از آثاری است که در مجموعه کتاب‌های قفسه آبی نشر چشمه قرار دارد؛ این مجموعه شامل داستان‌های ژانری، قصه‌گو و جریان‌محور می‌شود. چاپ نخست «دختر پیچ»، زمستان 1395 در هزار نسخه و به قیمت 13 هزار تومان به بازار آمد. شعیفی نخستن رمان خود را در 163 صفحه به نگارش درآورده است. 
 
این نویسنده جوان، در فصل‌های مختلف داستان از دو روای اول شخص و یک راوی سوم شخص بهره می‌گیرد؛ بخش‌هایی از ماجرای عاشقانه کتاب از زبان نسرین ظریف بیان می‌شود. فصل‌هایی نیز به زاویه دید حمید رحمانی اختصاص دارد. به موازات عشق پر حادثه این دو به یکدیگر، راوی سوم شخص، داستان عشق جاودانه ماندگار، مادر حمید را به همسری که زمانی خانواده‌اش را رها کرد و بی‌خبر رفت، روایت می‌‌کند. 

ماجراهای «دخترپیچ» در سه منطقه جغرافیایی مختلف می‌گذرد؛ تهران، مشهد و بجستان، روستایی در خراسان رضوی. نسرین ساکن تهران است و حمید در مشهد زندگی می‌کند اما در بجستان به دنیا آمده است و مادرش هنوز هم ساکن همانجاست. این دو در شهری کیلومترها دورتر از محل زندگی خود با یکدیگر آشنا می‌شوند؛ شیراز و در خلال یک کنفرانس علمی. واسطه آشنایی آنها عکسی است که حمید از نسرین می‌گیرد و بعد هم رد و بدل کردن ایمیل برای اینکه آن را به دست دختر برساند. همین اتفاق ساده سرآغاز عشق پرشوری است که از سوی نسرین هر روز عمیق‌تر و شدیدتر می‌شود و از سوی حمید با ترس و تزلزل همراه است.  

دختر در این داستان شخصیتی جسور دارد که بدون ترس و بر خلاف معمول می‌تواند نخستین قدم‌ها برای نزدیک‌تر شدن رابطه آن دو را بردارد. برای مثال اوست که برای اولین بار دست حمید را می‌گیرد. او می‌داند که چه می‌خواهد، تصمیمش را در مورد مرد زندگیش گرفته است و همه تلاش خود را برای رسیدن به او می‌کند. نسرین چنان شیفته است که نوسان‌های  عشق پرماجرا به روان او آسیب می‌زند و ناچار می‌شود برای رسیدن به آرامش ذهنی و خلاصی از اضطراب، از روان‌شناس کمک بگیرد.  

در مقابل، حمید با وجودی که در همان نخستین دیدار درمی‌یابد نسرین با همه دخترهایی که دیده است تفاوت دارد و در ادامه نیز درگیر عشق او می‌شود اما شخصیتی وسواسی و کمال‌گرا دارد. شغل حمید با ارقام و حساب و کتاب سر کار دارد و حمید در تصمیم‌گیری در مورد امور شخصی خود نیز باید همه چیز را محاسبه کند. او از قدرت و اراده تصمیم‌گیری و پذیرش تبعات تصمیم خود برخوردار نیست.

نسرین و حمید هر دو شخصیت‌هایی درون‌گرا و گریزان از جمع دارند؛ اما ضربه حاصل از نبود پدر در دوران کودکی تمایل به تنهایی و بی‌اعتمادی به دیگران را در حمید پررنگ‌تر است. شاید همین ویژگی نیز در اینکه او به سختی می‌تواند به عشق نسرین اعتماد کند، موثر باشد. 

شفیعی در «دخترپیچ» روایت‌های غیرخطی از عشق دو زن را به مردهای زندگی‌شان ارائه کرده است؛ روایت‌هایی که بیش از 30 سال میان آنها فاصله وجود دارد ولی هر دو برای آنها رنج به همراه دارد. روایت قدیمی‌تر عشق ماندگار است به همسرش احمد. او پدر فرزندانش امید، مریم و حمید هم بود؛ مردی که زن و بچه‌هایش را رها کرد و برای کار به «تهران» رفت اما پس از سه سال بی‌خبری، گفتند، او  مرده است. برایش در روستا مراسم ختمی گرفتند و سنگ قبری به نامش ساختند. قبری که هیچ‌گاه جسدی در آن قرار نگرفت. ماندگار در غم رفتن مردی که مرگش را باور نکرد و عاشقانه دوستش داشت، فرزندانش را به تنهایی بزرگ کرد؛ برای آنها هم پدر بود و هم مادر. 

در ظاهر همین فداکاری او هم باعث شد حمید در زمانی که ناچار به انتخاب میان دو زن زندگی خود شد دچار تردیدی عمیق شود. او اما در نبود پدر عاشقی کردن به شیوه مردانه را نیاموخته بود. از سوی دیگر ترس شدید حمید از اختلاف و جدایی و تلاشش برای محافظت از خود، انتخاب را برای او مشکل‌تر می‌کرد.

حمید که به ناتوانی خود برای پیش‌قدم شدن در رابطه آگاه است در جایی از داستان مدعی می‌شود ادامه‌دهنده قهاری است؛ اما در جای دیگری از روایت، نسرین تاکید می‌کند حمید نه آغازکننده و نه ادامه‌دهنده که تنها «شاهد» همه ماجراهاست. به همین دلیل اجازه می‌دهد فاصله جغرافیایی و تلاش دیگران برای جدایی آنها از همدیگر، عشق‌شان را به خطر بیاندازد.   

شفیعی در این اثر از زندگی کاری، خانوادگی و دوران کودکی نسرین اطلاعات زیادی به خواننده نمی‌دهد. یکی از معدود نکته‌هایی که ما از گذشته نسرین می‌دانیم این است که اهل کرج است اما خانواده‌اش به عشق گرفتن شناسنامه «متولد تهران» برای فرزندشان چند روز پیش از تولد او به خانه یکی از اقوام می‌آیند و چند روز پس از به دنیا آمدنش هم به کرج بازمی‌گردند. همچنین در اشاره‌هایی کوتاهی که نسرین به مادرش می‌کند در می‌یابیم که زنی منظم و پایبند به یک‌سری اصول بوده است. از جمله اینکه افراد همیشه باید دو دست‌مال در جیب داشته باشند تا اگر به گریه افتادند با یکی اشک‌های‌شان را پاک کنند و با دیگری بینی خود را. این اطلاعات اندک، شاید باعث شود برخی خوانندگان درک کمتری از وجوه شخصیتی نسرین پیدا کنند و نتوانند دلیل برخی پافشاری‌ها و واکنش‌های او را دریابند؛ برای مثال سفرش به بجستان در شرایطی که هیچ‌یک از اعضای خانواده‌ حمید تمایلی به دیدن نسرین ندارند. هر چند این عمل او در قالب تصویری که در داستان از نسرین به عنوان دختری جسور و به شدن عاشق، ترسیم شده بود، پذیرفتی است.  

در مقابل، ما از خانواده حمید و گذشته او بسیار  به ویژه مادرش بسیار بیش‌تر می‌دانیم. خواهر او، مریم حضور پررنگی در داستان ندارد. اما امید، برادرش یکی از شخصیت‌‌های اثرگذار داستان است. به همین دلیل، احتمالا درک کنش‌ها و واکنش‌های حمید برای خواننده آسان‌تر است.

در این داستان علاوه بر شخصیت‌های زنده، دو شخصیت بی‌جان هم ایفای نقش می‌کند؛ یکی تهران است و دیگری زعفران. تهران شهری است که برای ماندگار معنای جدایی می‌دهد؛ شاید به همین دلیل از عشق میان پسر کوچکش و دختری که منتسب به این شهر است، خشنود نیست. 

زعفران روزی مردم روستای بجستان از جمله خانواده حمید را تامین می‌کند. نام رمان هم از واژه‌ای گرفته شده است که با کاشت و برداشت زغفران ارتباط دارد. در باورهای عامیانه برخی مردم خراسان، این گیاه زیبا و ارزشمند برای زعفران‌کاران، نفرین‌کننده و شوم است؛ نفرینی که شاید رقم‌زننده تلخی‌هایی این داستان باشد.

سعید شفیعی، آن‌گونه که خود در ابتدای کتاب آورده، در نگارش داستان «دخترپیچ» از برخی وقایع و خاطره‌های واقعی وام گرفته است اما بخش عمده آن را ساخته و پرداخته تخیل خود می‌داند. او در نخستین اثر ادبی خود روایت خواندنی و پرکشش عشق دو نسل را روایت می‌کند و آنها را به خوبی در نقطه‌ای به یگدیگر پیوند می‌دهد.    

شفیعی، نویسنده، روزنامه‌نگار و پژوهشگر، در سال 1362 در تهران متولد شد. وی فارغ‌التحصیل کارشناسی‌ارشد رشته اقتصاد است. فعالیت در روزنامه‌های شرق و دنیای اقتصاد و انتشار دو کتاب پژوهشی در حوزه اقتصاد در کارنامه او دیده می‌شود. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها