کتاب «نسبیت اینشتین به زبان ساده» با تصویرهای ابتکاری و سرگرمکننده به شکل داستان و بدون توسل به فرمولهای ریاضی دریچهای برای عموم مردم در فهم نظریه نسبیت اینشتین گشوده است و در دو بخش مصور به صورت بیست و هشت داستان کوتاه فراهم آمده است.
فیزیکدانان معتقدند نظریه نسبیت با ارزشترین آفریده ذهن آدمی در سده بیستم به شمار میآید. این نظریه سبب نوآوری اندیشهها، استدلالها و پیامدهای انقلابی به ویژه درباره فضا و زمان، جرم و انرژی، گرانش و جهان است.
کتاب «نسبیت اینشتین به زبان ساده» با تصویرهای ابتکاری و سرگرمکننده به شکل داستان و بدون توسل به فرمولهای ریاضی دریچهای برای عموم مردم در فهم نظریه نسبیت اینشتین گشوده است به همین دلیل نویسنده خواندن این کتاب را به تمام دانشآموزان دبیرستانی و آنهایی که فرصت تحصیلات علمی را پیدا نکردهاند توصیه میکند.
این کتاب در دو بخش مصور به صورت بیست و هشت داستان کوتاه فراهم آمده و نظریه نسبیت را با مثالهایی قابل درک و محسوس برای خوانندگان غیرعلمی، توضیح میدهد. بیست داستان اول درباره نسبیت خاص و هشت داستان پایانی در توصیف نسبیت عام است. هر داستان نکته خاصی از این نظریه را هدف گرفته و همواره با مثال ساده، عینی و برگرفته از رخدادهای روز آغاز شده است و دارای برخی همانندیها با موضوع داستان است.
سرعت امری کاملا نسبی است
به عقیده دانشمندان بنا بر نظریه نسبیت خاص اینشتین وقتی فردی در قطار در حال حرکت نشسته کاملا میداند که دارای سرعت معینی است او از پنجره به بیرون نگاه میکند و اجسام ثابت مانند درختان و خانههای اطراف را میبیند و به سرعتش نسبت به اجسام ثابت پی میبرد. اجسام ثابت بیرون قطار دلیل قانع کنندهای است که فرد بداند دارای سرعت معینی است در واقع سرعت قطار در حال حرکت به نسبت اطرافش بیشتر است حال اگر قطار با همان سرعت یا سرعت دیگری در یک خلا حرکت کند؛ آیا فرد به سرعتش نسبت به اطراف خود پی میبرد یا خیر؟ بنابراین اصل اول در نظریه نسبیت خاص این قاعده را بیان میکند که: سرعت همواره نسبی است و هیچ چارچوب و مرجع واحدی ندارد.
پژوهشگران بر این باورند که نور(نور ستارگان) با سرعت سیصدهزار کیلومتر در ثانیه میپیماید. آنها معتقدند سرعت نور در خلا ربطی به سرعت جسم فرستنده ندارد و سرعت نور برای تمام اجسام متحرک ثابت است بر این اساس اصل دوم در نظریه نسبیت خاص مطرح میشود که سرعت نور برای همه چارچوبهای مرجع همواره ثابت است. بنابراین این دو اصل اساس نظریه نسبیت خاص اینشتین را بیان میکند.
کدام قطار در حال ترک ایستگاه است؟
نویسنده در داستان سوم کتاب «نسبیت اینشتین به زبان ساده» با عنوان «کدام قطار در حال ترک ایستگاه است؟» نسبیت خاص اینشتین را توضیح میدهد. در این قسمت میخوانیم: «روزی در یک قطار سرخرنگ که در ایستگاه توقف کرده بود نشسته بودم و از پنجره به قطار سبزرنگ دیگری که در کنار قطار قرمز و به موازات آن، در حال سکون بود، مینگریستم. ناگهان احساس سردرگمی بر من چیره شد، چون من نمیتوانستم تشخیص دهم که کدام یک از دو قطار در حال حرکت هستند. اما خیلی زود دریافتم که ایستگاه، درختهای اطراف، نسبت به من ثابت هستند، بنابراین فهمیدم که این قطار سبز است که در حال حرکت است.
این احساس سردرگمی، از آنجا برخواسته که در درون قطار، درحال حرکت راستخط یکنواخت، همه چیز همانگونه رخ میدهند که در درون قطار در حال سکون. از این رو مسافر قطار برای اینکه بداند که قطار در حال حرکت راستخط یکنواخت و یا در حال سکون است، لازم است به یک نشانه ثابتی در خارج از آن رجوع کند، برای بیان این پدیده میتوان گفت که حرکت راستخط یکنواخت قطار حرکت نسبی است، یعنی حرکتی که مسافر تنها میتواند آن را با نگاه کردن به تغییر مکان خود نسبت به یک جسم مرجع ثابت در بیرون قطار آشکار سازد.»
کتاب «نسبیت اینشتین به زبان ساده» در 192 صفحه با شمارگان دوهزار نسخه و به قیمت 28 هزار تومان از سوی انتشارات فرهنگ معاصر روانه کتابفروشیها شد.
نظر شما