کتاب «مشرکی در خانواده پیامبر» کار جدید و مشترک حسن محدثی و بیژن عبدالکریمی، شرح رابطه عاشقانه زینب دختر بزرگ پیامبر با مشرکی به نام ابوالعاص است.
حسن محدثی در پیش درآمد کتاب آورده است: «داستان زندگی زینب، دختر بزرگ پیامبر و ابوالعاص، داماد پیامبر را نخستینبار چند سال پیش در کتاب زندگانی محمد (ص) پیامبر اسلام (سیره ابن هشام) خواندم و مجذوب آن شدم. این داستان بسیار مختصر امّا منحصر به فرد بود. در واقع، اوّلینبار در سنی در حدود چهلوچند سالگی بود که فهمیدم پیامبر اسلام دختری به نام زینب داشته است. از خودم و این بیخبری شرمنده شدم. بعد از این بود که کنجکاو شدم بدانم که دیگران نیز تا چه حد از زینب و داستان زندگیاش اطلاع دارند؟ در نتیجه، در کلاسهایی که تدریس میکردم اعم از مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد، و دکتری از دانشجویانم بارها و بارها پرسیدم، حضرت محمد (ص) و خدیجه چند فرزند داشتهاند؟ از میان دهها نفر دانشجو فقط یک نفر از میان دانشجویان مقطع دکتری دقیقاً میدانست پیامبر اسلام چند فرزند داشته، نام یکی از آنها زینب بوده است.
بررسیهای بیشتر نشان میدهد این بیخبری از تاریخ اسلام، حتی از لایههای گوناگون زندگی پیامبر عظیمالشأنمان، امری نظاممند و همگانی است و مؤیّد این نکته مهم است که تاریخ اسلام بر مبنای جهتگیریهای فرقهای نوشته شده است و این تاریخنگاری و تاریخشناسی فرقهای چنان سوگیری همهجانبهای داشته است که بخش مهمی از تاریخ اسلام را مغفول نهاده و نادیده گرفته است. تاریخ اسلام هنوز گنجهای ناشناختهای را در دل خود نهفته دارد؛ زیباییهایی که تمنّای نگاههای مشتاق را دارند و دنیای نادیدهای که انتظار گامهای مکتشفان و سیّاحانی را میکشد که به شنیدهها و گفتههای رایج و مرسوم بسنده نمیکنند بلکه جسارت اکتشافی تازه را در ذهن و دل خود میپرورانند و از رویارویی با مناظر بکر و بدیع هراسی به خود راه نمیدهند. باری، یکی از داستانهای بسیار زیبا، تأملبرانگیز و درسآموز در تاریخ اسلام داستان رابطه عاشقانه زینب و همسرش ابوالعاص بن ربیع درون خانواده پیامبر است. بر آن شدم تا این داستان را به زبانی ساده بازنویسی کنم، داستانی که به قول دکتر نابلسی «طعمی خاص» دارد.»
اثر قابل اعتنای حسن محدثی در بازنویسی بخشی از تاریخ مهجور مانده صدر اسلام که در برگیرنده زوایای پنهان مشی انسانی پیامبر و به نوعی تاکید بر فصل مشترک خصیصه ذاتی انسانها در تکریم عشق، وفاداری و خوی انسانی است. تلاشی برای پیوند دادن انسانها و فرهنگها فراتر از زمان و مکان و حذف عصبیتهای قومی و قبیلهای و مهمتر از آن نادیده انگاشتن ایدئولوژی در پیوند میان انسانهاست. قطعاً این جسارت یک جامعهشناس برای ورود به مباحثی چنین چالش برانگیز نشان تعهد نویسنده به صداقت در فهم تاریخ و درک درست نیازهای احتماعی و به نوعی درک این واقعیت است که در زمانه کنونی تبین الگوهای نو به خلاقیت در کشف ناگفتههای تاریخی نیاز دارد.اینکه بپذیریم عشق، اخلاق و انسانیت سرمایه مشترک همه انسانها، فرهنگها و تمدنهاست و نهراسیم که انگ گذشتهگرایی بخوریم حاصل نوعی جسارت تحسین برانگیز جناب محدثی است. اما این اثر به نظر من در مرز میان روایت تاریخی و رمان و یا نوعی قصهگویی گرفتار شده است. آیا این اثر میخواهد یک رخداد تاریخی را روایت کند؟ آیا رمانی است که میخواهد پاسخگوی نیازی اجتماعی باشد؟
نویسنده سعی کرده به هر دو مرز نزدیک شود. اما مقدمه عالمانه دکتر عبدالکریمی کفه را به سمت یک اثر روایی نزدیک کرده است و سعی کرده هم تلقی از پدیدارهای تاریخی را روشن کند هم از افتادن در دام عصبیت دینی بگریزد و هم اتکایش به فصل مشترک انسان، عشق و اخلاق در همه فرهنگها و تمدنها را به رخ بکشد تا بتواند بر این ادعا پای فشاری کند که چنین اثری مخاطبی جهانی دارد و در عین حال با بیان مفاهیمی انسانی به وادی الگوپردازی اجتماعی و بیان تلقی و درکی مفهومی از تاریخ و معرفت دینی هم نزدیک میشود. اینها را باید ناشی از مقدمهای دانست که عبدالکریمی ارائه کرده و به نوعی سایه سنگین آن را در کل اثر میتوان یافت. برداشت من این است که اگر این قصه به سیاق قصهگویی و حتی پذیرش ارکان فنی رمان میتوانست پیش برود به مرز یک اثر کاملاً جامعهشناختی نزدیک میشد. البته این اثر فتح بابی است که مسیری نو در نگاه به مسائل انسانی به اتکای تاریخ و داشتههای فرهنگی و تمدنی ما دارد و باید از دکتر محدثی و عبدالکریمی برای این شجاعت وجسارتشان تشکر کرد.
کتاب «مشرکی در خانواده پیامبر» تالیف حسن محدثی و بیژن عبدالکریمی توسط انتشارات نقد فرهنگ منتشر شده است.
نظر شما