بهرام قاسمی، سخنگو و رئیس مرکز دیپلماسی رسانه و دیپلماسی عمومی وزارت امور خارجه،گفت: باید برای مصونیت بیشتر امنیت ملی و منافع کشور جایگاه واقعی ایران را در ابعاد گوناگون به جهان معرفی کرد.
تاثیر دیپلماسی فرهنگی با محوریت کتاب را بر مردم و آحاد ملتهای دنیا و همچنین رهبران افکار در جهان امروز را چگونه ارزیابی میکنید؟
بهطورکلی، دیپلماسی عمومی و بخشی از آن تحت عنوان دیپلماسی فرهنگی، جایگاه ویژهای در جهان امروز دارد. در این میان، کتاب به عنوان یکی از زیرشاخههای آن نیز تعریف خاص خودش را دارد و آثار وسیعی از خود بهجا گذاشته و خواهد گذاشت. هرچند کتاب به شکل سنتی آن و کتابخانههای جهان همچنان حالوهوای خاص خود را دارند، ولی در سالهای اخیر در برخی از نقاط جهان، دیگر الزاما کتاب بهصورت کاغذی عرضه نمیشود و به شکلهای مختلفی همچون کتاب الکترونیکی در دسترس مخاطبان قرار میگیرد. بنابراین دیپلماسی کتاب نیز دچار تغییراتی شده و برخلاف گذشته، در این عرصه از روشهای سخت و پرهزینه کمتر استفاده میشود. یک زمانی شاید تصور بر این بود که کتاب در نقطه مشخصی تالیف، ترجمه و چاپ و سپس، جهت استفاده مردم جامعه جهانی، به نقاط دیگری در جهان ارسال شود. اما من احساس میکنم دیگر آن شیوه پاسخگوی دنیای امروز نیست و در فهم و درک مردم امروز جهان جایی ندارد. زیرا نوعی وجه تحمیلی در این شیوه وجود دارد و طبیعی است که عرضه چنین آثاری نوعی دافعه و مقاومت را درپی داشته باشد. بیشک باید همگام با تحولات جهانی، از روشهای جدیدتری برای کسب نتایج مطلوب بهره برد.
آیا درحال حاضر میتوان به یک برنامه خاص و موفق، که در حوزه دیپلماسی فرهنگی با بهرهگیری از کتاب در دنیا اجرا شده و تاثیر درخورتوجهی بر نزدیکی فرهنگها و شناخت متقابل از میراث مکتوب ملتها گذاشته است، به عنوان یک الگوی اجرایی استناد کرد و از آن بهره برد؟
همانطور که اشاره کردم، دنیای امروز تغییرات بسیاری کرده و سبک زندگی، سطح آگاهی انسانها، سلایق و گرایشهای نسلهای جدید بشر و شکلهای جدیدی به خود گرفته است. علاوه بر لزوم ورود به عرصه تولید محتوا در قالبهای نوینی همچون کتاب الکترونیکی و کتاب صوتی، لزوم راهاندازی کتابخانههای مجازی و... در زمینه چاپ و انتشار کتاب به شیوه سنتی نیز، دیگر نمیتوان از روشهای قدیمی و بیثمر بهره برد.
با نگاهی به سیر تاریخی این حوزه میبینیم که در دهههای گذشته، کشورهای قدرتمند و ابرقدرتهای دنیا، کتاب را به زبان کشور مقصد ترجمه، با کیفیت بسیار مطلوبی تولید و با قیمت نازلی منتشر میکردند و تصورشان بر این بود که میتوانند از این طریق بر فکر و ذهن مردم دیگر کشورها اثرگذار باشند. ولی آثار این فرایند، به نسبت زحمات و هزینههای صورت گرفته، بسیار ناچیز بود. در این میان، تنها تعداد اندکی از مخاطبان، به دلایل فردی و پیشداوریهای خاص خود، از این کتابها استفاده میکردند. اما اکثریت مردم این نوع کتابها را پس میزدند و برنامه مطالعاتیشان را برپایه انتخاب آزادانه و بهدور از این قسم سیاستورزیهای دول بیگانه تنظیم میکردند.
پس راهکار درست برای تاثیرگذاری فرهنگی روی دیگر جوامع چیست؟
در دنیای امروز بههیچ وجه روشهای که گفتم پاسخگو نیست. اکنون دولتها و جوامعی که علاقمند به انتقال ایده، فرهنگ و اندیشه خود هستند، در همان کشور مقصد اقدام به انتشار آثار خود میکنند؛ به این صورت که ابتدا متن را در اختیار مترجمی نامآشنا و صاحب تخصص در حیطه مربوطه قرار میدهند، سپس ترجیح میدهند که کتاب توسط ناشری معتبر و با قیمت معمول در همان کشور مقصد چاپ و منتشر شود. تصور میکنم که در این رویکرد، احتمال اقبال مخاطبان نسبت به کتاب موردنظر بهمراتب بسیار بالاتر باشد و پرواضح است که در این روش، دیگر نیازی به صرف انرژی و زمان طولانی، هزینههای مازاد جهت ترجمه، احتمال ترجمه غلط و عدم استفاده صحیح از زبان مقصد، لزوم هزینه زیاد جهت ارسال کتاب و ... دیده نمیشود، و بهراحتی میتوان احتمال ترجمه غلط و یا ناقص متن را به صفر رساند و با اعتنا به سلایق ادبی و مطالعاتی مردم کشور موردنظر، اثری جذاب، تاثیرگذار و کارآمد در اختیار مخاطبان هدف قرار داد.
ایدهآل سیاسی و سیاستهای برجسته فرهنگی ما در این عرصه باید شامل چه مواردی شود تا بتواند، ضمن معرفی داشتههای ادبی و پشتوانههای فکری، فلسفی، علمی، دینی و اخلاقی، به قدرت نرم ما در سیاست خارجی بیفزاید؟
ایران بنا به شاخصهها و مشخصاتی که دارد، کشور ناشناختهای در جهان نیست. اما با وجود اینکه، نسلهای قدیمیتر جهان با تاریخ ایران و جایگاه آن در جهان آشنا هستند، متاسفانه برخی از مردم دنیا و افکار عمومی سراسر کره خاکی، بهخصوص نسلهای جدیدتر و اقشار جوان، اطلاعات ناچیز و گاهی غلط درمورد وضعیت داخلی ایران، مقررات کشور، اصول و مبانی حکومت جمهوری اسلامی، ویژگیها و قابلیتهای فرهنگی و ... دارند. جدای از عوامل متعددی که بر این موضوع تاثیرگذار بوده است، شاید تلاش ناکافی و فقدان فعالیتهای موثر و اقدامات هدفمند ما در این زمینه بر نوع نگاه و برداشت افکار عمومی جهان درمورد واقعیتها و پشتوانههای فرهنگی و تمدنی، شیوه حکومت در جمهوری اسلامی، توفیقها و توانمندیهای ملت ایران و... بیتاثیر نبوده است.
با این اوصاف برنامه عملی وزارت خارجه برای صدور فرهنگ و ادبیات ایران به جهان چیست؟
باید برای مصونیت بیشتر امنیت ملی و منافع کشور جایگاه واقعی ایران را در ابعاد گوناگون به جهان معرفی کرد. اگر این مهم بهدرستی اجرا شود، تا حد زیادی بر وظایف و تعهدات خود در زمینه تاثیرگذاری بر افکار عمومی جهان جامه عمل پوشاندهایم. ذکر این نکته ضروری است که هدف غایی ما تاثیرگذاری بر افکار حکومتها نیست (این رسالت را دیپلماتها و سیاست خارجی کشور میتواند انجام دهد)، بلکه به دنبال تاثیرگذاری مطلوب بر نوع نگاه و ذهنیت افکار عمومی آحاد ملتها و مردم جهان هستیم. زیرا حکومتها مصالح و منافع خود را به شکلی مقطعی پیگیری میکنند، ولی ما به دنبال تاثیری ماندگار هستیم و برای تاثیرگذاری مانا بر افکار و اندیشههای عموم مردم دنیا، ما هیچ راهی، جز استفاده از داشتههای عظیم و پشتوانههای غنی ایران، بهویژه در حوزه ادبیات، سینما، موسیقی و عرصههای گوناگون فرهنگ و هنر نداشته و نداریم. بیگمان بخش قابل توجهی از این پشتوانههای ما هنوز هم در عرصه جهانی ناشناخته باقی ماندهاند و میبایست تلاش و برنامهریزی ویژهای در این زمینه صورت بگیرد.
با وجود تمامی این ظرفیتهای فرهنگی، متاسفانه در میان افکار عمومی جهان نوعی نگاه منفی نسبت به ایران مشهود است و متاسفانه این موضعگیری منفی با سیاستهای دولت پیشین گسترش بیشتری یافت. آیا کتاب میتواند تاثیر سازنده و ماندگاری بر نوع برداشت آحاد مردم جهان از کشور ما بگذارد؟
ابتدا باید تاکید کنم که کیفیت کتاب و نوع ارتباط مخاطب با کتاب، بر جایگاه و کارکرد آن تاثیرگذار است و نوع و شیوههای استفاده از کتاب بسیار متفاوت است. ولی اگر کتاب به مفهوم واقعی کتاب باشد و به شیوه مناسب و درستی به دست مخاطبش برسد، قطعا آثارش ماناست. اعتمادی که به لحاظ ماندگاری، قابلیت استناد، عمق مطلب، دقت نظر و... نسبت به کتاب وجود دارد، بسیار بیشتر از مطالب فضای مجازی، شبکههای اجتماعی و حتی برنامهها و اخبار رادیو و تلویزیون و روزنامهها است. همواره کتاب برای انسانها، بهعنوان یک مرجع اصلی و قابل اعتماد، مطرح بوده است و اگر کتاب در جای خودش و بهموقع عمل کند، میتواند آثار دیرپا و ماندگاری بهجا بگذارد و از این حیث، کتاب از دیگر رسانهها توانمندتر است و میتواند در عرصه دیپلماسی فرهنگی نیز بهخوبی نقش ایفا کند.
آیا در سایه توفیق عظیم کشور در دستیابی به برجام، میتوان در بحث دیپلماسی فرهنگی نیز با برنامهریزی جامعتر و مطلوبتری حضور پیدا کرد و حتی از این طریق رهیافت برجام را تقویت کرد و روابط فیمابین را بهبود بخشید؟ آیا اساسا بین این دو مقوله رابطهای وجود دارد؟
برخی بنا بر تصور اشتباه درمورد برجام، آن را معادل تفاهمی جهت رفع یک سری محدودیتهای اقتصادی و معیشتی قلمداد کرده و همچنان نیز بر این تصور غلط تاکید دارند. ولی برجام فراتر از این مسائل است. زیرا برجام با این هدف صورت پذیرفت که کشور ما بتواند در سایه آن روابط بینالمللیاش را به سطح روابط عادی بازگرداند و درهای جدیدی به سوی جهان بگشاید. زیرا پیش از برجام تلاش بر این بود که روابط ایران را در تمامی عرصهها محدود کنند. حوزه فرهنگ نیز از این قاعده مستثنی نبوده است.
حال گشایشی که برجام به دنبال دارد، فقط در عرصه اقتصادی نیست و بخشی از آن نیز حوزه ارتباطات فرهنگی را پوشش میدهد. علاوه بر برقراری رابطه میان مردم ما با مردم دیگر ملتهای جهان، آمدوشد انواع محصولات فرهنگی، همچون کتاب، به تبع این رویداد راحتتر شده و این روند بهبود بیشتری خواهد یافت. هنوز زمان زیادی از این تفاهم نگذشته و امیدواریم شرایط جدید، در عرصه فرهنگ و دیپلماسی فرهنگی نیز ثمرات گسترده و مفیدتری داشته باشد.
تاکنون دستگاههای مرتبط با بحث دیپلماسی فرهنگی کشور بیشتر به سراغ بهرهگیری از موسیقی، سینما، عکس و هنرهای نمایشی رفتهاند و اگرهم بهسراغ کتاب رفتهاند، بیشتر مدنظر آنها آثار شاعران کلاسیک فارسی و یا کتابهای مذهبی بوده است. چرا برنامهریزان و مجریان این عرصه کمتر بهسراغ ادبیات معاصر و دیگر حوزههای کتاب میروند؟
هنر موسیقی، و بهطورکل هر آنچه که از طریق فناوریهای نوین ارائه میشود، اثری بسیار آنی برجای میگذارد. گستردگی دامنه مخاطبان موسیقی و تبدیل شدن به زبانی مشترک، جذابیتهای خاص و بیبدیل موسیقی، صرف هزینه و زمان معمولا کمتر برای درک و دریافت آن، تجربه جذاب مواجهه گروهی با اجرای موسیقی و... باعث میشود که مخاطبان با اشتیاق بیشتر و در موقعیتهای گوناگون ذهن خود را معطوف موسیقی کنند. ولی دنیای کتاب و نحوه ارتباط با کتاب به این شکل نیست و باید برای مطالعه کتاب، به شکلی متمرکز، زمان صرف کرد. مولفههای دیگری چون کیفیت محتوای کتاب، چگونگی عنوان و جذابیت آن، ویژگیهای فردی که کتاب را انتخاب میکتند، نحوه توزیع کتاب، اطلاعرسانی مناسب، تبلیغات و ... بر استقبال از کتاب تاثیرگذار بوده و دامنه مخاطبان آن را محدود میکند.
کتابهای شاعران بزرگ و طلایهداران شعر فارسی نیز عمدتا از سوی مستشرقین و پژوهشگران خارجی شناسایی، ترجمه و در دنیا منتشر شده است. شرح نیکلسون بر مثنوی مولوی، نقش گوته در شناسایی حافظ در جهان، ترجمه معروف فیتزجرالد از رباعیات خیام، شرح سودی بر گلستان و بوستان و ... نمونههایی از این دست است. بنابراین، ما نقش پررنگی در زمینه انتشار آثار ادبی کلاسیک نداریم. در حوزه فلسفه نیز تا حدود زیادی وضع به همین منوال است. مجموعه این رویدادها نشان میدهد که کتاب، همچون دیگر اقسام مختلف هنر، خیلی مرز و ملیت نمیشناسد و این قدرت و قابلیتهای هر اثری است که باعث میشود خودش راهش را بیابد و پیش برود.
آیا وزارت امور خارجه، در همکاری با دیگر وزارتخانهها و دستگاههای اجرایی، برنامهای جهت راهاندازی مراکز فرهنگی با محوریت کتاب، ایجاد کرسی در دانشگاهها و مراکز فرهنگی و آموزشی، اختصاص فرصتهای مطالعاتی و ... جهت ایجاد رابطه با نخبگان فرهنگی، اصحاب فکر و اندیشه دنیا را دارد؟
سازمانها و ارگانهای متعددی در ایران، بهنوعی کار دیپلماسی فرهنگی را انجام میدهند. در این بین «سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی» بیشترین نقش و سهم در حوزه فعالیت فرهنگی در خارج از کشور را برعهده دارد. در گذشته خود وزارت خارجه به صورت مستقیم در این زمینه فعال بود، ولی مدتهاست که این رسالت به عهده سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی گذاشته شده است. هماکنون، وزارت خارجه بهعنوان یک نهاد سیاستگذار کلان، تعیین کننده خط مش کلی، تسهیل کننده امور و به عنوان حامی انجام وظیفه میکند و نهادها و ارگانهای فعال در این زمینه موظف به هماهنگی کامل با این وزارتخانه هستند و در امور فرهنگی خارج از کشور، با هماهنگی، مشورت و زیرنظر سفیر ایران، بهعنوان عالیترین مقام نظام در دیگر کشورها، کار خودشان را دنبال میکنند.
با وجود فعالیت اثربخش و رو به جلوی نهادها و ارگانهای فوق، در برخی زمینهها نیاز به برنامهریزی و اقدامات جدید دیده میشود؛ همچون حوزههای ایرانشناسی و کرسیهای زبان فارسی که به دلیل کهولت سن اساتید و یا فوت آنان، عدم جایگزینی اساتید جدید، نگاه تجاری به زبانآموزی و گسترش زبان، تقلیل آموزش زبان و ادبیات فارسی به تربیت مترجم در سطحی نازل جهت مترجمی بنگاههای اقتصادی و... رونق پیشین خود را از دست دادهاند. حال باید در یک اجماع کلی و تصمیم جدی، جلوی از بین رفتن این سنگرهای مهم حوزه تمدنی و ریزش پلکان ترفیع و گسترش زبان و فرهنگ ایرانی را گرفت.
نوع حضور و اقدامات وزارت خارجه در این حوزه را چگونه ارزیابی میکنید؟
با توجه به نگاهی که انقلاب به جهان داشت و خودش را بهعنوان یک خیزش، حرکت و انقلاب فرهنگی تعریف میکرد؛ حرکتش را در عرصه داخلی و خارجی در مسیر یک حرکت فرهنگی تعریف و جهتدهی میکرد. بررسی و نتیجهگیری در مورد موفقیتهای حاصله، نیازمند زمان بیشتری است و بنده در حال حاضر به این موضوع ورود پیدا نمیکنم. ولی به هرحال وزارت خارجه از ابتدا بر اساس چارت دیرینه خودش، از یک معاونت فرهنگی و یک اداره کل فرهنگی برخوردار بود. با وجود اعمال تغییرات ساختاری چندباره، وزارت خارجه با همراهی سازمانها و نهادهای دیگر در بیشتر کشورهای جهان فعالیت فرهنگی چشمگیری داشت، و اموری چون انعقاد یادداشت تفاهم و قراردادهای فرهنگی و اعطای مجوز به اماکن و موسسات جهت فعالیت در ایران و یا بالعکس از طریق این وزارتخانه انجام میشد.
با انتقال بودجه و شرح وظایف فرهنگی خارج از کشور به «سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی»، عمده امور اجرایی به این سازمان واگذارشد، ولی همچنان نقش نظارتی وزارت خارجه تداوم یافت. در نهایت، معاونت فرهنگی با دو اداره کل دیپلماسی رسانه و اداره کل دیپلماسی عمومی و چهار اداره در زیرمجموعه هریک، بهعنوان مرکز دیپلماسی عمومی و رسانهای وزارت خارجه به فعالیت خود میپردازند. همچنین فعالیت در حوزه ورزش و هنر در عرصه بینالمللی زیرنظر اداره مجزایی صورت میپذیرد که بهعنوان رابط وزارت خارجه با سایر دستگاههای دولتی و غیردولتی(N.G.O)، انجمنهای دوستی و... انجام وظیفه میکند.
نظر شما