غزل تاجبخش، شاعر پیشکسوت گفت:سیمین بهبهانی همیشه شاعرانه زندگی کرد و زندگی او چیزی جز شعر نبود. این زندگی شاعرانه او را از سایر شاعران متمایز کرده بود.
اهمیت شعرهای سیمین بهبهانی در چیست؟
هر آمدنی رفتنی دارد و این وسط چرایی وجود ندارد. ما باید بپذیریم که برنامه خداوند است که انسان میآید، عمر میکند و میرود. در این بین چیزی که اهمیت دارد لحظههاست. یعنی اینکه ما چه طور از عمر خود استفاده میکنیم و این عمر چقدر مفید بوده است. به نظر من سیمین از لحظه لحظه عمرش به درستی استفاده کرد و شاید به همین دلیل است که ما امروز و با گذشت چندسال از مرگ او دربارهاش سخن میگوییم. برخی به اشتباه تصور میکنند که سیمین بهبهانی ضددین بود؛ این قضاوتها من را آزردهخاطر میکند؛ اگر کسی اشعار او را میخواند، متوجه میشد او بر اساس دریافتهایی از آموزههای دینی شعرهایی سروده است که تا سالها ماندگار خواهند شد و به نظر شاید کمتر کسی اینطور دقیق به این نشانهها دقت کرده باشد.
فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی هم دوره بودند و هر دو به شجاعت در جامعه مطرح هستند، آیا جنس این شجاعت به یک شکل است؟
خیر. جنس شجاعت و شهامت این دو نفر به یک شکل نیست؛ چراکه فروغ فرخزاد شهامت گفتاری در بیان احساسات داشت اما سیمین بهبهانی کوبنده و با شهامت در مورد مسایل اجتماعی حرف میزد.
به اعتقاد شما جدیدتی که سیمین بهبهانی در ادبیات داشت؛ آیا در شاعران جوان امروز نیز وجود دارد؟
خداوند استعدادهای مختلفی در آدمها قرار داده است اما استفاده کردن از این استعدادها کاری است که ما باید انجام دهیم؛ سیمین بهبهانی کاری جز استفاده از استعدادهایش در لحظه لحظه عمر نکرد. این رفتار او باعث شد که بتواند پلههای موفقیت را یکی پس از دیگری طی کند. اگر کمی دقت کنیم متوجه میشویم زنان شاعر هرکدام ویژگیهایی داشتند. برای مثال، پروین آنقدر جدی و محکم شعر مینوشت که برخی معتقد بودند، شعرها از او نیست و برای یک شاعر مرد است. فروغ فرخزاد دقیقاً برعکس او بود و کاملاً زنانه مینوشت. رابعه به یک شکل دیگر و سیمین از زاویهای نو به دنیا نگاه میکرد. برای درک بهتر، طاهره صفارزاده همنسل سیمین بهبهانی بود و شاعری توانمند، اما سیمین به دلیل شهامتش از او و سایر شاعران جدا بود. به جرأت میتوانم بگویم که سیمین حرفهایش را در شعرهایش بیان میکرد و حرف ناتمام بر جا نگذاشته است.
سیمین بهبهانی سالها روی حوزه وزن کار کرد و سرانجام چندین وزن جدید را در شعر فارسی به وجود آورد. دلیل این کار چه بود؟
این کارها از نوآوری و خلاقیت او بود. این روزها برخی از شاعران جوان که در جلسات انجمن غزل شرکت میکنند کتابهای شعرشان را برای من میآورند که در آنها دست به خلاقیت زدهاند اما متاسفانه اکثر آنها موفق نبودهاند. اکثر انسانها دوست دارند که دست به خلاقیت و ابداع بزنند اما در این میان تنها برخی از این افراد موفق میشوند. سیمین یکی از این افراد موفق بود و این موفقیت تنها مختص غزلهایش نبود و این خلاقیت را ما در ترانههایش که این روزها با صدای همایون شجریان پخش میشود، نیز میشنویم.
بر اساس برخی حرفها، اختلافهایی میان حسین منزوی و سیمین بهبهانی طرح شده، آیا این دو شاعر بزرگ در جلسهها شعر شما هم به مشکل برخورده بودند؟
من هم حسین منزوی و هم سیمین بهبهانی را دوست دارم. اما هیچوقت بهخاطر ندارم که این دو نفر باهم در جلسات انجمن غزل حضور داشته باشند. متاسفانه حرفهایی درباره اختلافات این دو نفر میزنند که بهنظرم قشنگ نیست. به یاد دارم که در برخی از جلسات که حسین منزوی حاضر میشد عدهای برای او قیافه میگرفتند و در مقابل او هم چنین کاری میکرد، که از نظر من درست نبود. این روزها هم ژستگرفتن در جامعه ما بسیار مد شده است. بازیگر قیافه میگیرد، خواننده قیافه میگیرد، شاعر قیافه میگیرد و انگار این قیافه گرفتن عادت ما شده است و فراموش کردهایم که اگر به جایگاهی رسیدهایم، به دلیل لطف و سرمایهای بوده که خداوند به ما داده است. برخیها هنوز هم در نوشتههایشان برای دیگران شاخ و شانه میکشند این رفتار در زمان سیمین هم زیاد اتفاق افتاد و خیلیها چشم نداشتند موفقیت سیمین بهبهانی را ببینند. بعضی وقتها این دعواها آنقدر بالا میگیرد که کار به رسانهها میکشد و واقعا وقتی من شاهد این رفتارهای ناپسند از شاعرانمان هستم، خجالتزده میشوم.
خاطرهای جذاب از سیمین بهبهانی دارید که جایی تعریف نکرده باشید؟
بهیاد دارم که همسر دوم سیمین بهبهانی تازه فوت کرده بود و من در مراسم شعری دعوت بودم. وقتی به مراسم رسیدم در کمال تعجب دیدم که او در مراسم حضور دارد. باورم نمیشد که در چنین شرایطی (چند روز بعد از فوت همسیری که عاشقانه دوستش داشت) در مراسم شعرخوانی حاضر شود. وقتی با او دست دادم به قدری داغ بود که انگار داشت از داخل آتش میگرفت اما به روی خودش نمیآورد و با قامت بلند و استوار ایستاده بود؛ مانند درختی که از دور سرپاست اما از داخل در حال نابودی است. او با این رفتارش میخواست نشان دهد که داغش برای خودش است و دوست دارد در هر شرایطی با مردم باشد؛ چراکه به معنی واقعی کلمه، او شاعری مردمی بود. او شاعر بود و میدانست که داغ و دردهایش را باید در شعرهایش منعکس کند و این کار را به بهترین شکل ممکن انجام میداد.
شاعران زن توانستهاند خوب بدرخشند اما آنها تا سیمین بهبهانی و فروغ فرخزاد فاصله بسیار زیادی دارند. پیشنهاد شما چیست؟
من در کتاب «زن شعر و اندیشه» گفتهام که زن باید بالنده باشد نه نالنده. بین بالیدن و نالیدن تنها یک نقطه تفاوت است، اما باور کنید که دنیای این دو کلمه به شکل خیلی وسیعی با هم متفاوتند. زنهای امروز ما تنها نالیدن را یاد گرفتهاند و تلاشی برای بالیدن نمیکنند. من نیز مانند خیلی از زنان سرزمینم درد دارم اما نالیدن بلد نیستم و تلاش کردهام تا به بالیدن برسم، درست کاری که سیمین بهبهانی انجام میداد. طی روزهای گذشته خبر درگذشت مریم میرزاخانی، نابغه ریاضیات جهان من را به هم ریخت. دختری که در مملکت خودمان بزرگ شد، در دانشگاه شریف درس خواند، بالید و پرافتخارترین مدالهای جهانی را کسب کرد. این زن تنها 40 سال زندگی کرد اما تا همین چند روز پیش هم کسی نمیدانست که او به بیماری سرطان دچار است. دلیل این موضوع این است که او تنها به بالیدن فکر میکرد و باختن و نالیدن را بلد نبود. انسانهایی که به بالیدن فکر میکنند مرگ تنها راه منحرف کردن آنها از مسیرشان است و به همین دلیل است که ما تازه بعد از درگذشت این نابغه جهانی با او آشنا میشویم. سرزمین ما، سرزمین زنان نابغه است اما نالیدن نگذاشته که از حداکثر پتانسیلمان استفاده کنیم و به شکوفایی برسیم.به اعتقاد من سیمین نمرده و هرگز نمیمیرد. امیدوارم شاعران جوان ما نیز تنها علاقهمند به لقب شاعر نباشد و برای شاعر شدن، تلاش کنند.
نظر شما