کتاب «قصههای کهن کلیله و دمنه و مرزبان نامه» به قلم خدیجه تارقلیزاده و نازی تارقلیزاده از سوی انتشارات تیموری منتشر شد.
داستانهای زیبای کلیله و دمنه و مرزباننامه، حاوی نکات و لطایف بسیار هستند که میتوانند به صورت کاملاً کاربردی در روزمرگیهای ما جاری شوند و میتوان با توجه به آنها و به کارگیریشان، از کیفیت بالاتری در سطح زندگی و روابط بهره برد.
مرزباننامه کتابی است مشتمل بر حکایات و تمثیلات و افسانههایی حکمتآمیز که به طرز و اسلوب کلیله و دمنه از زبان وحوش و طیور و دیو و پری تألیف شده است.
مولف آن اسپهبد مرزبان بن رستم بن شروین از شاهزادگان طبرستان است. کتاب را در اواخر قرن چهارم هجری به زبان طبری نوشته است و در اوایل قرن هفتم هجری سعدالدین وراوینی یکی از فضلای عراق عجم که از ملازمان خواجه ابوالقاسم ربیبالدین وزیر اتابک ازبک بن محمد بن ایلدگز از اتابکان آذرباجیان بود، آن را از زبان طبری به زبان پارسی معمول عصر خود درآورد و اشعار و امثال فارسی و عربی را به آن افزود.
36 حکایت از کلیله و دمنه در این کتاب روایت شده است که از جمله آنها میتوان به «حکایت دزد و توانگر، حکایت بازرگان، حکایت روباه و طبل، حکایت زاغ و مار، حکایت ماهیخوار و خرچنگ، حکایت شیر و خرگوش، حکایت سهماهی در آبگیر، حکایت بط (مرغابی)، حکایت دو مرغابی و لاکپشت، حکایت بوزینگان و کرم شبتاب، حکایت دو شریک زیرک و سادهلوح، حکایت غوک و مار و حکایت بازرگان و دوست امین» اشاره کرد.
همچنین در این کتاب 21 حکایت از «مرزباننامه» آورده شده است که برخی از آنها عبارتند از «حکایت شغال خرسوار، حکایت برزگر و مار، حکایت بازرگان و دوست دانا، حکایت آهو و موش و عقاب، حکایت غلام بازرگان، حکایت سه شریک راهزن با همدیگر، حکایت موش و مار، حکایت دزد و کک ، حکایت مرغ گوشتخوار با ماهی، حکایت موش و گربه و خروس، حکایت دزد دانا، حکایت روباه و خروس و حکایت موش تخممرغ دزد با کدخدا».
در «حکایت دزد و توانگر» میخوانیم: «در روزگاران قدیم، مردی ثروتمند با خانوادهاش در خانهای بسیار زیبا زندگی میکردند. یک شب که خوابیده بود با سروصدا از خواب پرید و چون ماه کامل بود، سایه دزدان را که روی پشت بام بودند در حیاط دید. به آرامی همسر و فرزندانش را بیدار کرد و ماجرا را برایشان تعریف نمود. سپس نقشهای کشید و با خانوادهاش در میان گذاشت و به هر یک وظیفهای محلو کرد. برطبق نقشه از همسرش خواست که با صدای بلند از او راجع به جمعآوری ثروتشان سوال کند، طوری که دزدان روی پشتبام متوجه صحبتهای آنها بشوند.
زن با اصرار زیاد از همسر خود در مورد جمعآوری ثروتش پرسید:
«به من توضیح بده که این همه ثروت را چگونه جمع کردی؟»
مرد با صدایی بلند گفت: «این یک راز مهم است. از تو خواهش دارم که از من نخواهی پرداه از این راز بردارم.»
و زن همچنان به اصرار خود ادامه داد، طوری که این طور به نظر آمد که همسرش تسلیم خواسته او شده است. مرد ادامه داد: «اگر این راز فاش شود و بقیه مردم از آن آگاه شوند برای ما بسیار بد خواهد شد.»
انتشارات تیموری، کتاب «قصههای کهن کلیله و دمنه و مرزبان نامه» را در قالب 191 صفحه با شمارگان هزار نسخه و قیمت 150 هزار ریال منتشر کرده است.
نظر شما