کاوه میرعباسی، مترجم برجسته و کهنهکار ادبیات داستانی میگوید: اگر یک زمانی فقط ادبیات داستانی سیاه و سفید داشتیم، یعنی در یک سو ادبیات حرفهای و در سوی دیگر ادبیات مبتذل داشتیم، اکنون یک حاشیه خاکستری نیز بهوجود آمده است.
وی که علاوه بر ترجمه، تجربه نوشتن مجموعه داستان و چند رمان را در کارنامه خود دارد، به معرفی چند نویسنده حرفهای ادبیات عامهپسند پرداخت و گفت: در این رابطه میتوانم به کتاب «مردی به نام اُوه» فردریک بکمن اشاره کنم که استقبال زیادی از آن شده است. به طوری که، اولین کتابی که در ایران از این نویسنده ترجمه و منتشر شد، ظرف تنها شش ماه به چاپ سیزدهم رسید. همچنین بهموازات این گونه ادبی، گونه دیگری که میتوان با اصطلاح «نوآر خانوادگی» از آن یاد کرد، مخاطبان بسیاری را در ایران بهخود جلب کرده است؛ مثل رمان «دختری در قطار» پایولو هاوکینز و یا رمان «اتاق» اثر اما داناهیو. هرکدام از این رمانها نیز چندین ترجمه و انتشار از سوی ناشران مختلف دارند. تمام این نوع کتابها دریچهای بهسوی ادبیات حرفهایتر باز میکنند و احتمالاً مخاطبانی را با خود همراه میکنند که با سپریکردن ادوار و مراحل مختلف، روی به ادبیاتی میآورند که در وجوه مختلف آن نوعی حرفهایگری وجود دارد.
میرعباسی با اشاره به تغییر ذائقه و ارتقای سلیقه مخاطبان ایرانی طی چند دهه اخیر، افزود: در همین رابطه میتوانم یادآور شوم وقتی 25 سال پیش به ایران بازگشتم، نویسنده پرفروش آن زمان «دانیل استیل» بود که ادبیاتش بههیچوجه قابل مقایسه با کتابهایی که نام بردم نیست و این رویداد بسیار قابل ستایش و خوشحالی است. پس ناشران میتوانند بهسراغ آثار بینابینی بروند؛ آثاری که ضمن جذابیت و گیرایی، از سطح قابل قبولی به لحاظ اصول دراماتیک و ادبی برخوردارند. بهطور مثال، میتوانم به سهگانه گیلمن فلین اشاره کنم: «اشیا تیز»، «دختر گمشده» و «جاهای تاریک». من خودم وقتی «دختری در قطار» را خواندم بههیچ وجه فکر نمیکردم با کاری تا این حد مطلوب و حرفهای روبهرو باشم؛ اثری که هم به لحاظ ادبی دارای کیفیت مطلوبی باشد و هم مورد استقبال عامه مردم قرار بگیرد. همینطور میتوانم به آثار یوناس یوناسن، نویسنده سوئدی، و رمان «مردی به نام اوه» اثر فردریک بکمن اشاره کنم. بهطور کلی در حال حاضر ادبیات کشورهای اسکاندیناوی، و به خصوص سوئد، رونق خاصی پیدا کرده و در ایران نیز مخاطبان بسیاری پیدا کرده است.
مترجم آثار نویسندگان بزرگی چون مارکز، یوسا، فوئنتس و بورخس، درباره سازوکار تغییر سلیقه مخاطبان گفت: من همیشه پیگیر چندوچون کیفیت سلیقه مخاطب هستم. هرچند هنوز هم برایم چندوچون آن آشکار نشده است. اگر یک زمانی فقط ادبیات داستانی سیاه و سفید داشتیم، یعنی در یک سو ادبیات حرفهای و در سوی دیگر ادبیات مبتذل داشتیم، اکنون یک حاشیه خاکستری نیز بهوجود آمده است.
میرعباسی به تمایلش برای ترجمه چنین آثاری اشاره کرد و افزود: صراحتا باید بگویم اگر من در این زمینه با اثری باکیفیت روبهرو شوم، هیچ ایرادی نمیبینم که سراغ ترجمه آن بروم. من با کمال افتخار از ترجمه آثاری که نام بردم، استقبال میکنم و باید عنوان کنم که انتشار اینگونه آثار به معاش مترجم نیز کمک میکند. البته باید بگویم آثاری که از آنها نام بردم، یک سر و گردن بالاتر از رمانهای نویسندهای چون جوجو مویز انگلیسیاند که در ایران مورد استقبال بسیاری قرار گرفته است. ضمن اینکه در سالهای اخیر مترجمان خوبی همچون علی قانع و محبوبه موسوی بهسراغ این نوع رمانها رفتهاند
وی که با چهار دهه حضور چشمگیر در حوزه ادبیات داستانی، آثار بسیاری روانه دنیای کتاب کرده است، درباره جایگاه مترجمان در نمایشگاه کتاب گفت: در سالهای قبل، زمانی که نمایشگاه کتاب در مرکز نمایشگاههای تهران برگزار میشد، سرای اهل قلم برقرار بود و محیط گرمی برای میزبانی از شاعران، نویسندگان و مترجمان تدارک دیده شده بود. ولی در مصلی، شاید به دلیل محدودیت فضا، بهندرت این محیط پاتوق اهل قلم در نظر گرفته شده بود. گویا در نمایشگاه امسال در شهر آفتاب، حالوهوای پاتوق و سرای اهل قلم تشکیل شده است. همچنین برای مؤلفان کتاب بنهای خرید کتاب در نظر گرفته شده که این اقدام نیز بسیار پسندیده است. نحوه اطلاعرسانی و اعطای این بنها نیز، به نسبت ادوار گذشته، بسیار بهتر شده است.
میرعباسی که تجربه همکاری با ناشران مختلفی را در کارنامهاش دارد، در حمایت از ناشران حرفهای و باسابقه نیز چنین گفت: نکتهای که بهنظرم میآید این است که در نمایشگاه کتاب و در تقسیم محیط و تخصیص فضای غرفه در بین ناشران، نوعی بیعدالتی وجود دارد. به طوریکه به برخی از ناشرانی که تازه از راه رسیدهاند، در مقایسه با ناشران برجسته، باقدمت و پرکار، فضای بیشتری اختصاص داده شده است. این درحالی است که این قسم ناشران تازه از راه رسیده، نه با مترجمان و نویسندگان برجستهای کار کردهاند و نه سابقه کاری، کیفیت و کمیت آثار منتشر شده درخور توجهی دارند. نمیدانم تخصیص فضا بر اساس چه ضوابط و مولفههایی صورت میگیرد؛ اگر اجحافی صورت گرفته باشد واقعا جای تاسف دارد. حق آن است که تخصیص فضا باید متناسب با تعداد عناوین منتشر شده در هر نشر باشد، تا ناشر بتواند به راحتی تمامی کتابهایش را در معرض دید بازدیدکنندگان قرار بدهد.
وی با اشاره به اهمیت حضور ناشران در نمایشگاه و لزوم اعطای تسهیلات لازم به آنان، در این باره افزود: درمورد اجحاف در حق ناشران، به عنوان مثال میتوانم به این مورد اشاره کنم که برخی از ناشرانی که کتابهای من را منتشر کردهاند، آنقدر مهجور واقع شده بودند که خیلیها نمیدانستند کتابهای من در کدام غرفه ارایه میشود. این در حالی است که همه این مسائل و معضلها بر برآیند حضور ناشران در نمایشگاه تاثیرگذار است. آن طوریکه من از ناشران شنیدم در چرخه نشر و بهلحاظ اقتصادی، نمایشگاه جایگاه ویژهای دارد و یکدوم فروش سالانه، آنهم به صورت نقد، در فرصت نمایشگاه صورت میگیرد. بنابراین ناشران انتظار دارند که متناسب با حجم کار و میزان تولیداتشان، فضا و امکانات لازم در اختیارشان قرار بگیرد. حال اگر بخواهند ناشر را به هر دلیلی گوشتمالی بدهند و بهاصطلاح بنوازند و بنا به هر انگیزه و هدفی، فضا و امکانات کمتری در اختیارش بگذارند، بهصورت غیرمستقیم مؤلفان و مترجمان نیز نواخته میشوند!
این مترجم کهنهکار ادبیات که تجربه زندگی و تحصیل در کشورهایی چون فرانسه، اسپانیا و رومانی را دارد، درباره برگزاری نمایشگاه در خارج از کشور نیز چنین گفت: در اسپانیا افرادی در نشرها شاغل هستند که وظیفهشان این است که با مراجعه به نمایشگاه کاتولوگها و بروشورهای لازم را تهیه کنند، کپیرایت بخرند و یا بهدنبال کشف نویسنده جدیدی باشند. اما چون ما تابع قانون کپیرایت نیستیم، ماهیت نمایشگاه کتاب ما نیز تغییر میکند. البته این موضوع خیلی هم بد نمیتواند باشد؛ چون افراد زیادی برای خرید با تخفیف به نمایشگاه میآیند و خود من نیز، خرید کتابهایی که نیاز فوری به آنها ندارم، مثل کتابهای مرجع، را به نمایشگاه کتاب تهران موکول میکنم. ولی در غرب، نمایشگاه بیشتر جایی برای خرید کپیرایت و بازاریابی است. کشف یک نویسنده جدید و احتمالاً باآتیه هیجان زیادی برای ناشران در پی دارد و اوج کارشان، کشف نویسندگان با آتیه گمنام و جوان است. ولی چون ما کپیرایت نداریم، کارکرد نمایشگاه در کشور ما تغییر میکند، هرچند همانطور که اشاره کردم، این شکل از برگزاری نمایشگاه نیز چندان خالی از لطف نیست.
میرعباسی، همچنین اشارهای به بهبود شرایط برگزاری نمایشگاه کتاب تهران کرد و افزود: من یک نکته مثبتی که دیدم، امسال بهنسبت سال گذشته، در بخش ناشران داخلی سیستم اطلاعرسانی خیلی بهتر بود. بنا به تجربه شخصی خودم، بهتمامی سوالات من در رابطه با اطلاعات غرفهها و ناشران پاسخ لازم داده شد و به خوبی راهنمایی شدم. امسال خیلی راحت و بیدردسر راهروها و غرفههای لازم را میشد پیدا کرد.
وی در پایان به کتابهای چاپ شده و در دست انتشار خود اشاره کرد و گفت: آخرین کتاب من «عشق در سالهای وبا» اثر مارکز است که برای نخستین بار از زبان اصلی ترجمه شده است. این رمان پیش از این از سوی انتشارات کتابسرای نیک راهی بازار کتاب شد. کتاب «پترو پارامو» خوان رولفو، به عنوان یکی از شاهکارهای ادبیات لاتین، و همچنین «9 داستان از سلینجر» را نیز از سوی نشر ماهی در دست انتشار دارم.
نظر شما