در نشست «ادب ادیب در ترجمه متون فلسفی» مطرح شد
ادیب سلطانی در ترجمه به چرایی توانمندسازی زبان فارسی اشاره نمیکند
سید نعمت عبدالرحیمزاده گفت: اگرچه ادیب سلطانی دقت نظر در واژهسازی دارد اما مخاطب با توجه به اینکه زبان ترجمه او با زبان محاوره فاصله دارد نمیتواند با این متون مأنوس شود چرا که جهان زبان ما جهان زبان ادیب نیست و در فهم ما جایی ندارد.
عبدالرحیمزاده در این نشست به تبیین نسبت فلسفه و ترجمه فلسفی در جهان امروز پرداخت و با طرح این سوال که آیا فلسفه به معنای ترجمه فلسفی است، گفت: ترجمه فلسفی خواندن به معنی فلسفیدن است. ما توجه نداریم که ترجمه یک مرحله است و فلسفیدن در مرحله دیگری قرار دارد و همواره این گزاره باید در نظر گرفته شود که آیا ترجمه میتواند به فلسفیدن ختم شود یا خیر. همانطور که میدانید در تجربه دیرین خودمان طی قرون دوم و سوم ترجمه را داریم و البته در قرن چهارم به تالیف فلسفی میرسیم.
وی ادامه داد: بوعلیسینا با قراردادن دو محور تفکیک موجود و ماهیت و سهگانه واجب، امکان و ممتنع ساختار فلسفه اسلامی را پیریزی کرده است. حال در این میان ترجمههای ادیب سلطانی به هر نحوی که باشد درست یا غلط و با دقت نظر یا بیدقتی سوال این است که آیا فلسفیدن هست یا نه؟
این استاد دانشگاه در پاسخ به این سوال یادآور شد: با ترجمه و زبان آن هیچ پرسش فلسفی بهوجود نمیآید چون گاه ما چنان در ترجمه میتوانیم بمانیم که به مقصد نرسیم. مساله دیگر بحث واژهسازی است آنگونه که داریوش آشوری سعی میکند بگوید چرا ما نیاز به واژهسازی داریم. البته ادیب سلطانی در مقدمه ترجمههای خود توضیح داده که چگونه واژهسازی میکند اما چرایی و نیاز آن را شرح نداده در حالی که این موضوع بسیار مهمتر است. نکته دیگر اینکه باید بدانیم زبانی که با آن حرف میزنیم و مینویسیم چه تواناییهایی دارد.
وی در این باره توضیح داد: ادیب سلطانی در مقدمات کتب خود به صورت مختصری توضیح داده که به توانمندسازی زبان فارسی اشاره دارد اما به چرایی آن اشارهای نمیشود. سوال دیگر این است که در این توانمندسازی ماحصل ما چیست؟ ادیبسلطانی فارسی را در نحو آلمانی پیدا کرده و در ترجمه کتاب «سنجش خرد ناب» بسیار عالی از پس این کار برآمده است و توانسته زبان آلمانی را در فارسی بیان کند اما اکنون مشکل اساسی ما در فارسی جملهنویسی و فعلسازی است و این باید توانمند شود همانگونه که ادیبسلطانی این کار را انجام داده است.
عبدالرحیمزاده در پایان گفت: با همه این تفاسیر اگرچه ایشان دقت نظر در واژهسازی دارد اما مخاطب با توجه به اینکه زبان ترجمه او با زبان محاوره فاصله دارد نمیتواند با این متون مأنوس شود چرا که جهان زبان ما جهانزبان ادیب نیست و در فهم ما جایی ندارد.
ادیب سلطانی سطحینگری را شکسته است
ایلخانی در بخشی از این نشست با بیان اینکه مطالعه و تحلیل فلسفه در جامعه ما به دو صورت آکادمیک و غیررسمی دنبال میشود، گفت: یکی از مشکلاتی که گریبانگیر جامعه علمی ما شده سطحینگری است و از سوی دیگر ارتباط درستی بین دو بخش دانشگاهی و غیرآکادمیک وجود ندارد.
وی ادامه داد: سطحینگری در دانشگاههای ما باعث شده که کتابهای درجه دوم در دست مطالعه قرار گیرد و گاهی این جو بر محیط علمی قالب شده است. زودبازدهشدن معرفت یکی از مشکلات جامعه علمی است بدین معنی که فرد میخواهد با دو مقاله به تمام معرفت علمی برسد. این مسأله در بیرون از جامعه دانشگاهی هم دیده میشود.
مدرس فلسفه دانشگاه شهید بهشتی با تاکید بر اینکه ادیب سلطانی از کسانی است که سطحینگری را شکسته افزود: البته وقتی کسی اقدام به این کار کند در جامعه مورد حمله قرار میگیرد و ما باید به دنبال کار جدی در محیط آکادمیک باشیم و متون اصلی و اساسی را مطالعه کنیم. متاسفانه در دانشگاه و محیط بیرونی به این رویه کمتر توجه شده است.
این استاد دانشگاه با اشاره به جایگاه ترجمه در جامعه علمی و طرح این سوال که ترجمه تا کجا و چه زمانی باید انجام شود عنوان کرد: اکنون در حوزه ترجمه وضعیت مناسبی نداریم چرا که به بیراهه رفتهایم و بهدنبال ترجمه آثار درجه دو و زودبازده هستیم.
به گفته ایلخانی، یکی از ویژگیهای مثبت ادیبسلطانی این است که فرهنگ متون را به خوبی شناخته و زبان را به خوبی فرا گرفته است. سه متن اصلی که تاکنون توسط ایشان به زبان فارسی برگردانده شده بسیار قوی است و دقتنظر وی در ترجمه این متون به ویژه کتاب «ارغنون» اعجابآور است. ادیب سلطانی از مترجمانی است که متن را به خوبی میشناسد و به موضوعاتی که ترجمه میکند احاطه کامل دارد.
وی با اشاره به اینکه ادیب سلطانی در ترجمه آثار کوشیده تا زبان ویژه خود را به کار گیرد، اضافه کرد: علاقه ادیبسلطانی به زبان فارسی در ترجمه آثارش مشهود است و من وقتی ترجمه وی را از کتاب ارغنون با سایر ترجمههای فرانسوی و انگلیسی از این کتاب مقایسه کردم دیدم که اگر دقیقتر نباشد کمتر نیست. او حتی کلمات یونانی را بهخوبی ترجمه کرده چرا که ترجمه اثری مانند ارغنون کار بسیار پیچیدهای است. همچنین ادیب سلطانی مقدمه مفصل عالمانهای بر این کتاب نوشته است.
ایلخانی ادامه داد: زمانی که جلد اول «تاریخ فلسفه» کاپلستون در سال 60 چاپ شد مقدمهای از سوی مترجم آن نوشته شد که در آن بیان شد که چون ما نمیتوانیم زبان یونانی را فرا بگیریم پس نمیتوانیم تاریخ فلسفه را بنویسیم پس باید به آثار غربی مراجعه کنیم اما ترجمه ادیب سلطانی از کتاب ارغنون خلاف این موضوع را ثابت کرد و اکنون ایشان میتواند الگویی برای سایر مترجمان ما باشد.
بهرهگیری ادیبسلطانی از اصطلاحات ابنسینا در دانشنامه علایی
سلیمانحشمت نیز در بخش دیگری از این نشست با بیان اینکه ادیب سلطانی در ترجمه آثار به زبان فارسی و پیشینه آن یعنی زبان فارسی و حتی فارسی باستان توجه دارد، افزود: او سعی کرده اصطلاحات را از زبان فارسی استفاده کند البته کار ایشان با فارسی سرهنویسی متفاوت است بدینمعنی که کلمات عربی را نیز در ترجمه خود به کار میبرد اما در معادلسازی اصطلاحات از کلمات فارسی استفاده میکند.
عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه این مترجم از شیوه ترکیبی در کار خود استفاده کرده توضیح داد: همچنین ادیبسلطانی کوشیده تا از اصطلاحات ابنسینا در دانشنامه علایی و در ترجمه متن ارغنون استفاده کند. در فارسینویسی ما فلسفه ابنسینا را داریم که مایه افتخار ماست و اگر دانشنامه را بخوانیم بهخوبی این موضوع را درک میکنیم. فارسینویسی پس از ابنسینا ادامه داشته تا زمان حاجی ملاهادی سبزواری را در دوره متاخر میتوان از فارسینویسان نام برد.
سلیمان حشمت در بخش پایانی سخنانش گفت: خوب است که ما متون فلسفی را به فارسی ترجمه کنیم و از ذخیره تاریخی خودمان برای ساخت اصطلاحات در ترجمه بهره ببریم.
درک خاص و بنیاد نظری محکم ادیب سلطانی
مرادی نیز در ادامه این نشست با اشاره به بهرههای فراوانی که از ترجمه کتاب «سنجش خرد ناب» برای ترجمه ادیب سلطانی برده گفت: دقتهای ادیبسلطانی نسبت به ترجمه انگلیسی و آلمانی، نظریههای وی در ترجمه و نحوه استفاده از این مبانی نظری و کنش مترجم بهخوبی مشخص است. ادیب سلطانی از مترجمانی است که کتابهای اصلی و کلاسیک را ترجمه کرده و این نشان از درک خاص و بنیاد نظری محکم وی دارد. البته ما باید ابتدا تعریفی از متون کلاسیک داشته باشیم تا در مرحله بعد وضعیت خود را در حوزه ترجمه بررسی کنیم. بههرحال اهمیت ادیب سلطانی در این است که متون کلاسیک فلسفه را ترجمه کرده است.
وی با اشاره به اینکه ادیب سلطانی درک خاصی از زبان دارد اشاره کرد: البته او خیلی منطقی جهان را میبیند و فکر میکند زبان نسبتا دقیقی با جهان دارد. شاید من اگر جای ادیبسلطانی بودم سه نقد را ترجمه میکردم و بعد به دنبال نقد ارسطو میرفتم. بههرحال بهجزء ادیب سلطانی اگر کس دیگری این متون را ترجمه میکرد نمیتوانستیم این آثار را به راحتی مطالعه کنیم چون وی در ساخت زبان آلمانی ترجمه فارسی کرده است.
وی در همین باره توضیح داد: ابتدا باید ترجمهای داشته باشیم که در ساخت زبان مبدأ باشد و بعد آن ترجمه را بفهمیم. من هرگاه دقت ادیب سلطانی را در ترجمه متون میبینم احساس غرور به من دست میدهد که وی به چنین جایگاه عظیمی در این حوزه دست پیدا کرده است.
مرادی با اشاره به برخی از معادلسازیهای دقیق ادیب سلطانی در متون فلسفی گفت: فلسفه امری اجتماعی است و باید خود را در امر اجتماعی شکل بدهد و نقد من به ادیب سلطانی از همین زاویه است. از سوی دیگر نقد دیگری که به وی وارد است این است که یونانیها واژهها را از لاتین یا مردم میگرفتند و بعد به آن سویه فلسفی میدادند. حال سوال این است که آیا ما میخواهیم به همان عصر برگردیم یا میخواهیم فلسفه در دوران امروزی را احیا کنیم. امروز اصلیترین کار ما استفاده از فلسفه در جهان امروز است.
این مدرس فلسفه با اشاره به نقلقول سیدجواد طباطبایی درباره ترجمه ادیب سلطانی از کتاب «ارغنون» گفت: طباطبایی معتقد است که ادیبسلطانی در این کتاب با لغت بازی بیرویه زحمت خود را به باد داده و زبان او مخل اندیشه است. باید بگوییم که این نقلقول طباطبایی یکی از مبتذلترین سخنان اوست چرا که وی نه منطق میداند و نه فلسفه و این حرف از عمق سطحینگری وی زده شده است. فلسفه به معنای خواندن متون کلاسیک است و چون سیدجواد طباطبایی به این امر همتی نداشته چنین سخنی را بیان کرده است.
نظر شما