چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۲۳:۰۴
زنی که با انتشار داستان زندگی‌اش در فضای مجازی نظر مردم چین را به خود جلب کرد

در طول هفته‌های گذشته زنی کارگر در «چین» داستان زندگی‌اش را در فضای مجازی منتشر کرد و بسیار خبرساز شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از گاردین- «فان یوسو» برای فرار از زندگی، فقر، و مشکلاتش خود را در داستان‌های «چارلز دیکنز» غرق کرد و فکر نمی‌کرد روزی داستان زندگی خودش بسیاری از مردم کشورش را تحت تأثیر قرار دهد. اما جالب اینجاست داستان سفر خود وی از روستا به شهر،که در قالب یک مقاله در اینترنت منتشر شد،  نظر هموطنانش در «چین» را بیشتر از قصه‌های «دیکنز» جذب کرد و او یک‌شبه منبع الهام بسیاری شد.
 
بنا بر گزارش رسانه‌های چینی بیش از یک میلیون نفر مقاله‌ای را که در آن «فان» تلاش خود برای ایجاد یک زندگی خوب در «پکن» را توصیف می‌کند خوانده‌اند. وی این مقاله را در «وی چت» منتشر کرده است. این داستان که «من فان یوسو هستم» نام دارد از این شبکه حذف شده است. احتمالاً به این دلیل که از مشکلات سیاسی و اجتماعی قشر کارگر در «چین» سخن می‌گوید.
 
اما شهرت «فان» 44 ساله به سرعت افزایش یافت. وی مجبور شد خانه خود در «پکن» را ترک کند تا از دست خبرنگارانی که تلاش زیادی می‌کردند با او مصاحبه کنند فرار کند. خود وی به «شینوآ»، خبرگزاری رسمی «چین» گفت: «تلاش زیادی می‌کنم از چشم خبرنگاران مخفی شوم.»
 
داستان ستاره ادبی جدید «چین» در یک روستا در مرکز چین در دهه 1970 و در میانه انقلاب فرهنگی «مائو» رخ می‌دهد و کشورش را در دوره تحول اقتصادی و اجتماعی نشان می‌دهد.
«فان» در یک خانواده پنج نفره به دنیا آمد و در منطقه‌ای روستایی زندگی می‌کرد. وی مجبور شد در 12 سالگی شروع به کار کند و در رویای خود مهاجرت به شهری بزرگ را در سر می‌پروراند. وی علاقه زیادی به کتابخوانی داشت. «اولیور توئیست» و «آرزوهای بزرگ» نوشته «چارلز دینز»، آثار «دنیل دوفو»، «ژول ورن»، «ماکسیم گورکی» و نویسندگان چینی از جمله «جین جینگامی» از آثار و نویسندگان موردعلاقه وی هستند.
 
«فان» در سن بیست سالگی به امید یافتن کار به «پکن» سفر کرد تا دنیایی بزرگ‌تر را تجربه کند. اما وارد ازدواج ناموفق با مردی شد که اهل شمال شرق کشور بود و از او صاحب دو فرزند شد. خود وی درباره ازدواجش می‌گوید: «رفتار او ناگهان تغییر کرد. الکلی و خشن شد. تحمل کتک‌های او را نداشتم. به همین دلیل تصمیم گرفتم با فرزندانم به روستای کودکی‌ام بازگردم.» او در مقاله‌اش از پرستاری کودک نامشروع یک میلیونر در شهر نیز سخن می‌گوید.
 
خود وی درباره نوشته‌اش می‌گوید: «زندگی من کتاب دردناک و تأثیرگزاری است. سرنوشت زندگی من را با درد و رنج گره زده است.» «ژانگ هیویو»، استاد ادبیات که زمانی به صورت داوطلبانه برای کارگران کلاس نگارش پیشرفته برگزار می‌کرد اعلام کرد «فان» در این کلاس حضور و علاقه ویژه‌ای به ادبیات داشت. وی معتقد است به همین دلیل کلمات ساده و صادقانه او در این مقاله بر روی مردم کشور تآثیر گذاشته است. «در حال حاضر مردم درگیر مشکلات بسیاری هستند اما داستان «فان» ما را با زیبایی‌های زندگی نیز آشتی می‌دهد.»
 
گزارش روزنامه صبح «پکن» از این متن نیز جالب است. منتقد این روزنامه درباره داستان «فان» نوشته است: «او زندگینامه‌نویسی است که زندگی همه مردم را به دقت مشاهده کرده اما دیدگاه جدیدی به آن بخشیده است.»
 
«فان» پیش از پنهان شدن از چشم خبرنگاران در مصاحبه‌ای گفته بود: «من استعداد خاصی ندارم و اصلاً نمی‌دانم چرا نوشته‌ام بین مردم محبوب شد.» وی در جواب یکی از خبرنگارن درباره انتخاب نویسندگی به عنوان یک حرفه گفته بود قصد ندارد سرنوشتش را با نوشتن تغییر دهد. او خود را زنی می‌داند که در سطوح زیرین جامعه زندگی می‌کند و در تلاش است رها شود و معتقد است کتاب خواندن به او کمک کرده است با چالش‌های زندگی خود به عنوان یک فرد زیر خط فقر کنار بیاید.
 
وی پس از نوشتن این مقاله به اصرار مرم نوشته‌های دیگر و چند شعر مانند «تک‌گویی یک مادر کارگر» را در فضاهای مجازی منتشر کرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها