کتاب «جسم و جان شهر: تاملی بر حق حیات، کیفیت زندگی، شورا و شورایاری» مقالههای احمد مسجدجامعی در سالهای فعالیتش در شورای اسلامی شهر تهران را در بر میگیرد.
وی با بیان اینکه این کیفیت اتفاقی نبوده و تنها درمورد شیراز نبوده، افزود: وقتی به اصفهان یا قزوین یا شهرهای دیگر نگاه میکنیم میبینیم نوعی از مدیریت در زمانهای قدیم در این شهرها وجود داشته که شهر را به نقطهای برای «اهل» بودن تبدیل میکرده؛ کیفیتی که اگر مواظب آن نباشیم مضمحل میشود.
دعوت شهروندان به اهلیت
رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی با مثال زدن نسخهای کهن و بهجا مانده از عصر صفویه در اصفهان گفت: این نسخه یک نامه است که دوستی برای دوستش مینویسد و از وی دعوت میکند که اصفهان را ببیند؛ اما به وی نمیگوید فلان بنا را ببین یا بهمان منطقه را سیاحت کن، به وی میگوید اگر به نقش جهان رفتی سراغ فلان عطار را بگیر یا اگر از نايوان گذشتی پیرمردی را ملاقات کن که بستنی میفروشد و... که من نام این راهنمای گردشگری قدیم را گذاشتهام «ملاقات با دل اصفهان».
بهشتی با اشاره به موضوع شهروندی گفت: شهروندی یک مناسبت حقوقی است که فرد با شهر پیدا میکند اما اهلیت دست من و شما نیست؛ ممکن است فردی سالها شهروند یک شهر باشد اما اهل آن شهر نیست، اهل جایی بودن مزیتها و مختصاتی دارد که شاید نیاز باشد چند نسل بگذرد تا کسی به آن دست پیدا کند.
وی با بیان اینکه اهل بودن یعنی کسی بودن، تصریح کرد: در شهری که اهل دارد، دیگر شورا شرکت سهامی نیست بلکه شورا هیات امنای اهالی است.
رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی با اشاره به اینکه ما در دوران گذار هستیم و باید شهروندان را به اهلیت دعوت کنیم، گفت: کاری که مسجدجامعی در کتاب جسم و جان شهر میکند و در دوران عضویتش در شورای شهر میکند به نوعی دعوت مردم به اهل تهران شدن است و به همین دلیل هم در کار خود موفق است.
مسجدجامعی، عصاره تهران واقعی
دکتر ناصر تکمیل همایون، جامعهشناس و پژوهشگر تاریخ گفت: کتاب جسم و جان شهر کتاب بینظیر و نه کم نظیری است که در دههها و قرنهای آینده خواهد ماند.
وی با بیان اینکه این کتاب منبع شناخت تهران است گفت: در ایران کتابهای بسیاری درباره شهرها نوشته شده که با عناوینی چون مسائل الممالک یا بلدانها شناخته میشوند و حتی ما شهرنامهها و سفرنامهها داریم و این کتابها درباره مدیریت سنتی شهرها صحبت میکنند.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه بیشتر توجه در شهرپژوهیها به ویژه پس از قاجاریه به جسم و فیزیک شهرها بوده است، افزود: عدهای هم بودند مانند احمد اشرف که به جان شهر میپرداختند و پیش از انقلاب هم در کنگره تهران که با همت دکتر احسان نراقی برپا شد بزرگانی چون مهندس بازرگان درباره موضوعاتی که به جان شهر میپرداخت سخن گفتند.
تکمیلهمایون مسجدجامعی را نمونه بارز یک تهرانی و عصاره تهران واقعی نامید و گفت: وقتی وی درباره شوراها صحبت میکند شورای واقعی مد نظر اوست، همان شورایی که مورد نظر زندهیاد مدرس، بهشتی و طالقانی بود و مشروطهخواهان هم از آن سخن گفتند.
انتقاد از تخریب بافت سنتی تهران
مسعود کوثری، استاد دانشگاه نیز فیلم فارسی و تصویر غلط از سازندگی را دو چیزی دانست که تصور غلط از شهر ایجاد کردهاند. وی از ساخت فیلمهای جدید در هالیوود بر مبنای خاطرات یاد کرد و گفت: مگر گذشته چیزی جدا از خاطره است؟ زمانی که چیزی در شهر خراب میشود دیگر هرگز برنخواهد گشت و ما خاطرات خود را گم میکنیم.
رئیس انتشارات علمی و فرهنگی دماوند را دیو سپید پای در بندی توصیف کرد که انگشت خطابه خود را به سوی مردم گرفته و میگوید چه میکنید؟ و گفت این تعبیر، تعبیر استاد کاتولیک فرانسوی است که اخیرا به تهران آمده است و تعجب میکند از اینکه مگر اسلام دین آشتی با طبیعت نیست؟ پس چرا با طبیعت چنین میکنید.
کوثری با اشاره به حفظ بافت باستانی شهرهایی مانند مسکو و شهرهای هندی از تخریب این بافت سنتی در تهران انتقاد کرد و گفت: باید باور کنیم که شهر ما شهر غربی انگلیسی و فرانسوی نیست بلکه شهر ایرانی است.
وی همچنین از اینکه تهران به دست دلالان و مقاطعه کاران افتاده است انتقاد کرد.
دفاع از عملکردم در زمان نمایندگی مردم
مسجدجامعی از افرادی که بانی گردآوری یادداشتها و انتشار یادداشتهای وی در قالب کتاب «جسم و جان شهر» شدند، گفت: این کتاب مجموعه مقالاتی است که من در سالهایی که به عنوان نماینده مردم در شورای اسلامی شهر تهران مشغول به فعالیت بودم، نوشتم. برای من خیلی جالب است که وقتی به یادداشتهای قدیمیام مراجعه کردم نام نخستین یادداشتی که در زمان عضویتم در شورا نوشتم «روح شهر» بود و اولین سخنرانیام بعد از عضویت در شورای شهر «روح محله، روح شهر» نام داشت که آن را در فرهنگستان هنر ایراد کردم و البته باز هم جالب است که اولین مصاحبهام بعد از عضویت در شورا با عنوان «انسان، گمشده برنامهریزی شهری» در رسانهها منتشر شد.
وی با اشاره به همراهیهای دکتر صرافی، دکتر یاری و دکتر سلامزاده در کامل شدن کتاب «جسم و جان شهر» گفت: این دوستان کتاب را دیدند و مباحثی به آن اضافه کردند. البته دکتر شاپور اعتماد هم کتاب را پیش از چاپ دید و مباحث آن را طبقهبندی کرد. با این حال باید بگویم که این کتاب اگرچه هنوز به صورت گسترده توزیع نشده، اما حس کردم، مورد توجه بسیاری از صاحبنظران قرار گرفته و این برایم بسیار جالب است. به همین دلیل حالا تشویق شدهام سایر مقالات را هم جمعآوری کنم که انشاءالله در جلد 2 و 3 منتشر خواهد شد.
این عضو شورای شهر در ادامه سخنانش گفت: نکتهای که درباره کتاب «جسم و جان شهر» وجود دارد این است که این مجموعه حاصل گفتوگوی جمعی است. در طول این سالها دوستان بسیاری از خبرنگاران، روزنامهنگاران و هنرمندان میآمدند و ما درباره مسائل این کتاب و مقالات آن با هم صحبت می کردیم.
مسجدجامعی با بیان اینکه میتوان گفت این کتاب ایجاد یک پرسش است و یا حتی پاسخ به یک پرسش، افزود: به عبارتی میتوان گفت این کتاب دفاع از خودم هم بوده است. دفاع از عملکردم در زمان نمایندگی مردم. من به موضوع حقحیات بسیار معتقدم. وقتی میگویم حق حیات مقصودم تنها حق حیات انسان نیست. حق حیات همه جانداران، گیاه، آب، باد و کوه هم هست که البته در راس همه اینها حق حیات انسان است.
وی با یادآوری یکی از خاطراتش در یکی از برنامههای تهرانگردی از خانه زندهیاد فریدون رهنما به حاضران در نشست گفت: از باغبانی که در خانه زندهیاد رهنما بود پرسیدم نام این درختان چیست؟ وی پاسخی گفت که هنوز ذهن مرا درگیر کرده است. وی گفت: یعنی چه که این چه درختی است؟ هر برگ این درخت با برگ دیگر تفاوت دارد و هیچ دو برگی نیست که شبیه هم باشد. اینها الف قامت یار است. حال پرسش من این است که اگر همه ما شهر را اینگونه همچون آن باغبان میدیدیم آیا هیچگاه شهر ما این چهره را پیدا میکرد؟
مولف کتاب «دروازه غار» ادامه داد: به نامهای مناطق و محلات مختلف تهران دقت کنید. نام «ونک» از کجا آمده؟ «ونک» روزگاری پر از درختان «ون» بود. «نارمک» از کجا آمده؟ آن منطقه روزگاری پر از درخت «انار» بود. «پونک» محل رویش «پونه» بود. مگر میشود آن «ون»ها، درختان انار و آن پونههارا نادیده گرفت! مگر میشود به قول ظریفی گل سرخ را ندیده گرفت! و ما حالا دلمان خوش است که چمن میکاریم و درختانی که شاید ربطی به ما نداشته باشد.
نظر شما