به مناسبت چهارم اردیبهشتماه، روز آغاز سفرهای مارکوپولو
جهانگرد ونیزی روایتگر ایران در دوره غارتگری مغولان
مارکوپولو، تاجر و جهانگرد معروف ونیزی است که شنیدن نام او ما را به یاد سفر و سفرنامه میاندازد. چهارم اردیبهشتماه سالروز آغاز سفرهای این جهانگرد است که در زمان تسلط مغلولان بر ایران به کشور ما آمد. به همین مناسبت نگاهی به سفرنامه وی داشتهایم.
محمد لوی عباسی، مترجم کتاب «جهانگردی مارکوپولو» معتقد است: «محققین بزرگ ارزش تاریخی کتاب مارکوپولو را از نظر صراحت لهجه و دقت نظر معادل با شاهکار تاسیتوس مورخ معروف میدانند، او مانند نویسندگان فرمایشی همچون عطا ملک جوینی صاحب «تاریخ جهانگشا»، رشیدالدین فضلاله نویسنده «جامع التواریخ رشیدی» و یا حمدالله مستوفی قزوینی مولف «تاریخ گزیده» خانان وحشی و غارتگر مغول را نمیستاید، بلکه با صراحت کمنظیری فجایع آنان را تحلیل و تشریح میکند. هچنان که وحشیگریها و غارتگریهای اقوام ژرمن را با کمال وضوح توصیف و تشریح میکند.»
کتاب مارکوپولو دنیای جدید، آمریکا را کشف کرد
عباسی درباره ارزش جغرافیایی کتاب مارکوپولو مینویسد: «در موزه کلمبیانا واقع در سویل، نسخهای از سیاحتنامه مارکوپولو وجود دارد که شامل 70 یادداشت کریستف کلمب درباره محتویات و مندرجات کتاب است. از مطالعه این یادداشتها به نظر میرسد که کلمب در نتیجه بررسی کتاب مارکوپولو توانسته است دنیای جدید، آمریکا را اکتشاف کند.»
محققان و مورخان عالیمقام کشورهای متمدن راجع به سفرنامه مارکوپولو کتابهای گرانبهای متعدد و مفصلی نگاشتهاند، ولی هیچ یک از آنها از لحاظ تحلیل علمی و تاریخی، و تشریح منطقی و انتقادی مطالب، به پایه این نوشته نفیس ویکتور دانشمند شهیر معاصر نمیرسد: «کتاب این محقق دانشمند در مدت کوتاهی بالسنه مختلف عالم ترجمه و انتشار یافت و نگارنده این سطور را دریغ آمد که فارسیزبانان از مطالب مهم و گرانبهای تاریخی آن محروم بمانند لذا به ترجمه و نگارش آن همت گماشت.»
فلسفه تاسیس دیوار چین
مارکوپولو در سفرنامه خود درباره فلسفه ایجاد دیوار چین چنین مینویسد: «چینیان برای حفاظت و نگهداری روابط بازرگانی و مناسبات تجارتی خود با جهان غرب، اقدام به افزایش طول دیوار معروف خود کردند و برجهای دیدهبانی شایان توجهی با ساخلوی مهمی در آن بهوجود آوردند. دیوار کبیر چین که علیالظاهر علامت انزوا بهشمار میرود، در حقیقت وسیله حماین و حراست طرق و جادههای تجارتی از تعرض و تجاوز وحشیان و چادرنشینان میباشد و برای صیانت مناسبات بازرگانی با دنیای مغرب ایجاد گشته است. کاروانهای بزرگ و عظیم مشرق زمین در کنف حمایت دیوار کبیر چین میتوانستند سیل کالاهای گرانبها را از خاور دور به سوی مغرب زمین و بالعکس هدایت کنند و هنگامی که مناسبات بازرگانی بین مشرق و مغرب انحطاط پیدا کرد، قسمت اخیر و جدیدالتاسیس دیوار کبیر نیز اهمیت خود را از دست بداد.
به طور کلی قرنهای متمادی و اعصار متوالی روابط تجارتی و مناسبات اقتصادی میان امپراطوری روم و کشور چین مستقر و مستحکم بوده است و این رابطه غالبا از راه خشکی انجام میگرفته است، ولی از سده سوم الی پنجم میلادی مناسبات موجود میان دو کشور بزرگ شرق و غرب و به تدریج مواجه با مشکلات گردید، به طوریکه بازرگانان رومی فقط گاهگاهی کاروانهای بزرگ تجاری از راه خشکی به سوی خاورزمین راه میانداختند.
این جهانگرد ونیزی درباره تجارت مردم اروپا مینویسد: «طی قرون وسطی نیازمندیهای مردم اروپا، حتی طبقات به اصطلاح عالیه آنها فوقالعاده محدود و معدود بود و تمام احتیاجات ساکنین فرنگستان را مصنوعات و محصولات خود آنان کاملا کفاف میکرد، در ضمن به خوبی میدانیم که در سیستم اقتصادیات عقب مانده فئودالی، بازرگانی و تجارت نقش درجه دوم را بازی میکند و در اروپای فقیر و وحشی به هیچ وجه بازار مساعد و متناسبی برای کالاهای گرانبهای خاور دور نبود.
از طرف دیگر مبادلات بازرگانی میان مغرب زمین و خاور دور در نتیجه تسلط و استیلای جهانگشایان آسیای مرکزی تقریبا غیر ممکن گشته بود؛ فاتحین پارت، سلاطین ساسانی و بالاخره اعراب که در قرن هفتم میلادی جانشین ساسانیان شدند. تقاضای ابریشم در بازارهای اروپا فوقالعاده تقلیل یافته بود و آنچه که هم به مقدار قلیلی لازم بود در بیزانس «امپراطوری روم شرقی» تهیه میگردید. به طوریکه معلوم است از قرنهای پنجم و ششم میلادی پرورش کرم ابریشم و تربیت درختان توت در این ناحیه معمول گردیده بود و دستگاههای بافندگی دولتی برای نسج و تهیه ابریشم آماده کار گشته بود.»
هرمز مرکز عمده تجارت مروارید
مارکوپولو در ادامه سفرنامه خود به برخی از شهرهای ایران نیز اشاره میکند. او درباره هرمز چنین مینویسد: «غواصان و شناگران ماهر مجهز به تور و دامهایی که به بدنشان بسته شده بود و کیسههای بازرگانان به گردنشان آویخته بودند. در نقاط مختلف خلیج و در اعماق گوناگون آب دریا برای صید مروارید به زیر آب اقیانوس رهسپار میگشتند و تا موقعی که مقدورشان بود در میان آبهای دریا باقی مانده مانده به شکار میپرداختند، و پس از تحویل فرآوردههای خویش به بازرگانان، باز هم به اعماق اقیانوس فرو میرفتند و در تمام مدت روز یکسره این اعمال شاقه دوام داشت. سوداگران، مرواریدهای گرانبها را به تبریز و دیگر نقاط عالم صادر میکردند، اما بهترین قطعا آن متعلق به پادشاه بود.»
کشتیهای چینی در سواحل ایران
او ادامه میدهد: «بالاخره سفاین حاصل موکب عروس ایران در آبهای ساحل هرمز لنگر انداختن. کشتیهای مرتفع و معظم چینی در میان سفاین مسطح و کم عمق عربی همچون غازهایی از میان مرغابیان قد برافراشته بودند. سفیر ارغون، خان ایران پس از صور دستورات مقتضی، روی دست ملوانان سفاین مخصوص خویش نزول اجلال فرمود و به سوی ساحل رهسپار گردید. ایلچی مخصوص ارغون در ساحل هرمز جلوس فرموده و منتظر آودن اسبی گشت که سوار بشود و به سوی پایتخت رهسپار گردد.»
نظر شما