رامين بختياري؛ مترجم آثار ترامپ، در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری کتاب گذاشته است، ایدههای این سرمایهدار که اکنون سکان رئیس جمهوری آمریکا را به دست گرفته، به چالش کشیده است.
در سالهاي اخير، در مراجعه به فروشگاههاي كتاب، شاهد رويكرد متفاوت نويسندگان و مترجمان در گزينش موضوعهاي منتخب خود براي تأليف و ترجمه و نشر بودهايم. اگرچه موفقيت در زندگي شغلي، خانوادگي، اجتماعي و اقتصادي، دغدغهي متفكران، محققان و صاحبنظران بوده و خواهد بود، اما مدتي است كه، همگام با رشد اقتصادي، يا به عبارت ديگر، نوسانات اقتصادي كشور و جهان، گرايشي عطشگونه و افراطي نسبت به موضوع موفقيت اقتصادي، چه در بُعد فردي، و چه در بُعد اجتماعي را در كتب و نشريات تأليفي و ترجمهاي شاهد هستيم. گاهي عناويني كه به چشم ميخورند، مضحك يا دور از ذهن به نظر ميرسند: ثروتمند شدن در چند هفته، يا چند ماه، با شيوههايي جادويي و زودبازده، صرفنظر از اينكه مخاطب اين كتاب، در چه فضاي فكري، اجتماعي، سياسي و بهويژه اقتصادي زندگي ميكند، گاهي سلامت فكري و رواني نويسنده را با ترديد روبهرو ميكند و شايد اهانتي باشد به شعور مخاطب!
گويي گاهي نويسندگان فراموش ميكنند كه، چنانكه برتولت برشت معتقد بود، فضاي سياسي يك كشور، بر تمام ابعاد زندگي افراد آن كشور تأثيرگذار است. بهراستي، يك كارشناس، نويسنده يا صاحبنظر اقتصادي چگونه ميتواند مدعي باشد كه كفشي كه براي ثروتمند شدن دوخته است، نه فقط به پاي همه افراد جامعه اندازه است، بلكه برازنده آنها نيز است! چگونه ميتوان براي تكتك افراد جامعهاي كه هر يك به نوع خاصي از بيماري اقتصادي مبتلا هستند، نسخه درمانيِ يكساني را تجويز كرد؟!
ثروتمند شدن و موفقيت اقتصادي، تنها در بُعد فردي تعريف نميشود. از بُعد اقتصاد كلان، كه در چهارچوب كسبوكارها تا اقتصاد كل كشور تعريف ميشود، عوامل متعددي دستبهدست هم ميدهند تا پديدهاي به نام رونق اقتصادي را تحقق بخشند. بديهي است كه آرمان ثروتمند شدن، آن هم در شكل سازنده و عامالمنفعه آن، تنها در صورتي ميتواند به واقعيت بدل شود كه اقتصاد جامعه در گستردهترين دامنه خود، از رفاه، رونق و بهويژه از سلامت لازم برخوردار باشد. نميتوان در جامعهاي كه افسار اقتصاد آن بهجاي اقتصاددانان و متخصصان، در اختيار دلالان و فرصتطلبان قرار دارد، سلامت اقتصادي اقشار مختلف جامعه را انتظار داشت. از سوي ديگر، در كشوري كه وضعيت اقتصادي در آن در وضعيت ناسالم قرار دارد، صحبت از رفاه اقتصاديِ عمومي و عدالت اجتماعي بسيار مضحك و دور از ذهن بهنظر ميرسد.
البته اشاره به اين موضوع را بسيار ضروري ميدانم كه اقتصاد بيمار در يك جامعه، تنها به سياستگذاريهاي نسنجيده محدود نميشود. ناآگاهي، و به عبارت بهتر، ”بيسوادی اقتصادي“ مردم هر جامعه نقش بسيار مهمي در گردش بيماريزاي پول در كانالهاي اقتصادي و مبادلاتي آن جامعه دارد. گردش پول در بخشهاي مختلف يك جامعه، از جمله بخشهاي سياسي، فرهنگي، صنعتي، آموزشي، مانند گردش خون در بخشهاي مختلف بدن است. درست همانگونه كه انباشت بيش از حد خون در نقطهاي از بدن، ميتواند به تورم، انسداد عروق و حتي مرگ شخص منجر شود، افزايش نقدينگي نامتعارف در بخش خاصي از ساختار اقتصادي جامعه نيز ميتواند نتيجه عكس داده، و بهجاي رونق و ثروتآفريني، به فساد و فروپاشيِ آن بخش منتج شود.
از اين رو، ارتقاء دانش اقتصادي مردم، و آشنا نمودنِ آنها با پول بهعنوان ابزاري براي مبادلات و بدهبستانهاي روزمره اقتصادي و نحوه كاركردِ آن در جهت تحقق گردشِ پوليِ سالم و رونقآفرين ميتواند از اهداف بلندمدت و كوتاهمدت سياستگذاران آموزشي يك كشور تلقي شود.
در اين راستا، ميتوان به اهميت و ضرورت توليد و نشر كتب و محصولات چندرسانهاي آموزشي بهمنظور آشنايي اصولي و صحيح مردم جامعه، در هر قشر و طبقهي اقتصادي، با دانش مقدماتي و عموميِ بهكارگيري پول و رفتار درست با آن پي بُرد. سؤالي كه مطرح ميشود اين است كه آيا هر نويسنده، اقتصاددان يا كارشناسي، بهصِرف اينكه با بكارگيري شيوهاي خاص، موفق به ايجاد تحول اقتصادي شده و طعم «ثروتمند شدن» را چشيده است، مجاز است آن شيوه را براي ديگران نيز تجويز و توصيه كند؟ آيا بهراستي، هر شخصي، با هر پيشينه فكري، اقتصادي، خانوادگي، سياسي و حرفهاي ميتواند از همان مسيري كه ديگران طي كرده و به ثروت رسيدهاند، ثروتمند شدن را تجربه كند؟ نقشِ ”بوميسازي“ تكنيكهاي ثروتمند شدن كه از سوي نويسندگان و اقتصاددانان خارج از كشور ارائه ميشود، به چه ميزان است؟ نقش اقتصاددانان و متخصصان داخلي، كه با اصول و قوانين اقتصادي كشور و آموزشهايي كه ميتواند سطح سواد مالي و پوليِ عموم مردم را ارتقاء ببخشد آشنايي كامل دارند در رونق اقتصادي و رفاه ماليِ جامعه چيست؟ آيا تمركز نقدينگي و پول در جامعه در دست عدهاي محدود و اِعمال محدوديت بر ساير اقشار جامعه براي مشاركت در مديريت اقتصادي كشورشان، فسادزا و فقرآفرين نيست؟
پرسشهاي فوق و بسياري پرسشهاي ديگر، همواره موضوع تحقيقات مختلف و آثار تأليفي و ترجمهاي گوناگون قرار گرفته و ميگيرند. همانطور كه در ابتداي اين نوشتار اشاره كردم، تعداد و تنوع كتب و آثاري كه از ابعاد گوناگون به مقوله «ثروت» و «ثروتمند شدن» پرداختهاند رو به فزوني گذاشته است و گاه در پرسشهايي كه علاقمندان و خوانندگان اين نوع از كتابها از طريق پست الكترونيكي يا بهصورت حضوري مطرح ميكنند، نوعي سردرگمي و بلاتكليفي و حتي نارضايتي را ميتوان احساس کرد؛ اينكه بهراستي، مطالعه كتابي 300 يا 400 صفحهاي از قول تاجر موفقي كه در كشور ديگري توانسته ثروتمند شود، ميتوانند تحولي چشمگير در رفاه اقتصادي خود و خانواده اين خوانندگان ايجاد كنند؟ نكاتي كه در اين كتابها و محصولات آموزشي چندرسانهاي در خصوص مديريت مالي فردي، خانوادگي، مديريت شغلي در جهت موفقيت مالي و ثروتآفريني ارائه شده، تا چه اندازه ميتواند در چهارچوب قوانين و شرايط اقتصادي كشور ما، ايران، كاربردي و نتيجهبخش باشد؟
از ميان نويسندگان و تجار برجستهاي كه در اين زمينه بسيار پركار بوده و حضور فعال و مؤثر داشتهاند، آقاي رابرت كيوساكي است كه بيترديد بخش قابلتوجهي از اهالي كتاب و مطالعه در زمينه موفقيت و ثروت، با نام او آشنا هستند. شخص ديگري كه در اين مطلب مايلم بيشتر درباره او صحبت كنم، رئيسجمهوری ايالات متحده آمريكا در سال 2016، آقاي دونالد ترامپ است. تحليل سياستهاي سياسي و حزبي وي، ارتباط موضوعي با مطلب حاضر نداشته و از حوصله آن نيز خارج است. در اينجا صرفاً اشاره كوتاهي خواهم داشت به كاربردي بودن نكاتي كه آقاي ترامپ در كتاب مشترك خود با آقاي كيوساكي، ”چرا ميخواهيم شما ثروتمند شويد؟“ كه بهتازگي از بنده به چاپ رسيده، به آنها پرداخته است.
نكتهاي كه آقاي ترامپ بيش از هر مقولهي ديگري بر روي آن تأكيد دارد، تغيير ذهنيت و نگرش مردم به پول است. او با اشاره به تجربيات شخصي خود در مسير دستيابي به ثروت كلان خود، نقش ارتقاء دانش مالي و پولي و افزايش مهارتهاي مديريت كاركرد پول بهواسطه مطالعه و تحصيل در اين حوزه را بسيار مورد تأكيد قرار ميدهد. از سوي ديگر، معتقد است كه در هر مرحله از زندگي، بايد بر اساس آرمانهايي كه در آن مرحله و مراحل بعديِ زندگي، براي ما مهم و تعيينكننده هستند، براي پول برنامهريزي کرد و از پول، به هر مقدار كه موجود است، در هر مرحله از زندگي، حداكثر لذت را تجربه كرد.
در مقايسه ميان رابرت كيوساكي و دونالد ترامپ، در مقام دو مشاور اقتصادي و مالي در اين كتاب، بهنظر ميرسد كه ترامپ توانسته است با ادبياتِ «بازاريمسلك» خود، با زباني ساده، اصولي كلي را براي دستيابي به موفقيت مالي بيشتر در زندگي را، براي تمام اقشار جامعه ارائه كند و مورد بررسي قرار دهد، بهطوري كه ميتوان اذعان کرد كه درصد چشمگيري از نكاتي كه ارائه كرده است، بهعناوين مختلف ميتواند با كمي تعديل و تغيير در نگرش نسبت به پول، ثروت و موفقيت مالي در زندگي همراه باشد.
عليرغم اين ديدگاه مثبت نسبت به نكاتي كه آقاي ترامپ در اين كتاب و ساير آثار خود دربارهشان صحبت كرده است، همچنان روي اين موضوع تأكيد دارم كه تمام اين نكات و همچنين نكاتي كه آقاي كيوساكي و ساير صاحبنظران به مخاطبان خاص و عام خود عرضه ميكنند، همت خاص نويسندگان، اقتصاددانان و متخصصان داخلي را ميطلبد تا با بوميسازيِ اين نكات آموزشي كه در فضاي اقتصاد آمريكا كار كرده و نتيجه دادهاند، بتوانند به كاربرديتر شدنِ آنها در فضاي اقتصادي كشور عزيزمان ايران نيز كمك كنند.
فراموش نكنيم كه ايران كشوري است كه خوشبختانه از منابع طبيعي وافري برخوردار است اما متأسفانه وابستگي قابلتوجه و افراطگونه اقتصاد كشور به صادرات منابع طبيعي و محصولات آنها، لقمهاي جويده و آماده بلع را در دهان سياستگذاران اقتصادي و مردم قرار داده است و مشاهده ميكنيم كه سياستهاي اقتصادي نيز تا حد چشمگيري به صادرات منابع طبيعي متكي شده كه اين به بروز ركود در بخش توليد و صنعت دامن زده است. برنامههاي آموزشي ناچيز به عموم مردم در خصوص پول و مهارتهاي مديريتي آن از يك سو و متكي بودن بخش عمدهاي از اقتصاد كشور به صادرات منابع طبيعي از سوي ديگر باعث شده است كه بستر مناسبي براي اجراييسازي بسياري از يافتههاي مطالعاتي، تحقيقاتي و تجربي كه در كتابها و مقالات براي همهي مردم قابلدسترسي هستند، بهشكل مطلوب فراهم نگردد. از اينرو، تا زماني كه زيرساختهاي اقتصادي كشور به استاندارد و وضعيت مطلوبي دست نيابد و تا زماني كه شاهد اقتصادي پويا و توليدمحور و صنعتمحور نباشيم، نميتوانيم در مورد عملي و كاربردي بودن نكاتي كه در اين كتابها ارائه ميشوند رأي قطعي صادر كنيم.
منظور از مطالبي كه در اين نوشتار مطالعه کرديد، صرفاً نگاهي به كتاب مشترك آقاي ترامپ و آقاي كيوساكي در خصوص ثروتمند شدن و ميزان كاربردي بودنِ نكات ارائه شده توسط ايشان در بستر اقتصاد ايران بود. بديهي است تحليل نقاط قوت و نقاط ضعف سياستهاي اقتصادي كشور، مقولهاي است كه از حوصلهي اين بحث خارج بوده و نگاهي كارشناسانه و تخصصي را ميطلبد. بنده تنها تلاش کردم از ديدگاه نويسنده و مترجمي كه آثاري را در اين حوزه از خود بهجاي گذاشته و به ترجمه و بررسي چندين مقاله در سطح فوقليسانس و دكتراي اقتصاد همت گمارده است، نظر شخصي خود را با خوانندگان و علاقمندان، و البته مخاطباني كه نگاه نقادانه و انديشمندانهي ايشان، بارِ علمي و ارزش هر مطلبي را دوچندان ميكند، سهيم شوم. از شكيبايي و بذل توجه شما عزيزان بينهايت سپاسگزارم.
*انتشار دیدگاه نویسنده، به معنای موضع خبرگزاری کتاب نیست.
نظر شما