پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۰
​یادداشتی بر رمان «برکت» نوشته ابراهیم اکبری دیزگاه

علی‌الله سلیمی، نویسنده، در یادداشتی به بررسی کتاب «برکت»، اثر تقدیری جایزه ادبی حبیب غنی‌پور پرداخته است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در آیین اختتامیه شانزدهمین دوره جایزه ادبی شهید حبیب غنی‌پور، کتاب «برکت»، اثر ابراهیم اکبری دیزگاه، به عنوان اثر شایسته تقدیر، بخش آزاد معرفی شد. «برکت» در سال 94 در 304 صفحه و به بهای 33 هزار تومان توسط انتشارات کتابستان معرفت منتشر شده است. در همین راستا علی‌الله سلیمی، نویسنده کشورمان به بررسی این اثر پرداخته است.
 
یادداشت علی‌الله سلیمی، به شرح زیر است: 

کشف لحظه‌های روحانی در زندگی روزمره، آن هم در یک محیط روستایی دور از مرکز و تضادی که واقعیت‌های موجود در آن مکان پرت و دور افتاده ایجاد می‌کند، از محورهای اصلی رمان«برکت» نوشته ابراهیم اکبری دیزگاه است. یونس برکت، طلبه جوانی که روحیه لطیف و عارفانه‌اش با واقعیت‌های خشن زندگی شهری سازگاری چندانی ندارد، به روستایی در دل طبیعت پناه می‌برد تا هم در فضای مورد نظرش نفس بکشد و هم برای مدت کوتاهی هم که شده از واقعیت‌های ناخوشایند، دور باشد. البته او برای این سفر دلخواهش توجیه نسبتا قابل قبولی هم دارد. طلبه جوان برای تبلیغ دین به یک روستا، می‌رود و در آنجا، بر خلاف تصور قبلی‌اش  با واقعیت‌های تازه‌ای مواجه می‌شود. پیشینه این شخصیت نشان می‌دهد از گذشته خود دل خوشی ندارد.

همسرش سونیا، که دیدگاه‌های اجتماعی و دینی مخالف او را دارد، تا مرز جنون این طلبه جوان را آزار داده و باعث شده ارتباط یونس با خانواده خودش هم تا حدودی تیره و تار شود. از طرفی، یونس در محل کارش در دفتر روزنامه‌ای، با مشکل مواجه شده و به نوعی شغلش را از دست داده، مدتی در دانشگاه عکاسی خوانده اما عملا به ثبات کاری در شغلش کمک نکرده و در نهایت، فعالیت مورد علاقه‌اش، طلبگی را با عشق و علاقه دنبال کرده و حالا هم در راستای تکمیل فرایند این کار عازم یک محیط روستایی شده است. به بیان دیگر، با انتخاب سفر یک ماهه در طول ماه رمضان به روستا برای تبلیغ دین، با یک تیر دو نشان را نشانه رفته است؛ دوری از سونیا و رسیدن به آرامش درونی و محک زدن خود به عنوان یک مبلغ دینی و ارزیابی توانایی‌هایش در این عرصه که به آن عشق می‌ورزد.

با این حال، محیط روستا و آدم‌های ساکن در آن، رویاهای او در رسیدن به نقطه مطلوب در زندگی را برآورده نمی‌کنند و جهان نامکشوف تازه‌ای را در برابر او می‌گسرانند. واقعیتی که از ریشه دواندن جهل و خرافه در محیط‌های روستایی خبر می‌دهد و تلاش‌های طلبه جوان برای غلبه بر این واقعیت تلخ را با مشکلات جدی مواجه می‌کند. یونس برکت، قصد دارد در این محیط تازه با الهام از آموزه‌های دینی به جنگ جهل و خرافه برود اما مقاومت ساکنان روستا که در باورهای کهن آنها ریشه دوانده است، پایه‌های امید یونس برکت را مدام سست می‌کنند. نگاه‌های سطحی در میان ساکنان روستا به آموزه‌های دینی هم سرایت می‌کند و اغلب آنها مدام در پی بهره‌برداری از این آموزه‌های دینی برای منافع شخصی خود هستند. مانند شخصیت غلام که وقتی فهمیده از نظر شرعی منع چندانی برای ازدواج دوم او وجود ندارد، در پی آن است که به این نیت خود جامع عمل بپوشاند. یا سایر شخصیت‌ها در بین روستایی‌ها که وقتی از بهبودی بیماری زن حمزه مطلع می‌شوند و آن را به معجزه‌ای از جانب شیخ جوان نسبت می‌دهند.

چون او برای بهبودی‌اش دعا کرده است؛ وقت و بی‌وقت به سراغ «شیخ» یا همان طلبه جوان، یونس برکت می‌آیند و از او می‌خواهند برای مشکلات شخصی آنها دعا کند و گره از کارشان بگشاید. تا جایی که برای رفع کسالت حیوانات اهلی هم به سراغ شیخ می‌آیند و او را کلافه می‌کنند. شیخ به مرور در می‌یابد که از منظر روستایی‌ها، کارکرد دین باید گره‌گشایی آنی و ملموس در زندگی روزمره آنها باشد که این مسئله از نگاه او در وهله اول با ماهیت آموزه‌های دینی منافات دارد. با این حال، او احساس می‌کند رسالتی را قبول کرده که باید برای پیشبرد آن راهکار مناسبی را هم پیدا کند و به کار گیرد. شاید از این منظر است که سعی می‌کند با برخی از خواسته‌های روستایی‌ها کنار بیاید. جنس سئوال‌ها و خواسته‌های اهالی روستا با معیارهای شخصیتی شیخ سازگاری ندارد اما برخی سئوال‌ها از جانب برخی از روستایی‌ها، شیخ جوان را به فکر فرو می‌برد. از جمله سئوالی که یکی از دختران روستا در کلاس قرآن مطرح می‌کند و می‌پرسد: «ایمان چه جوری به وجود می‌آید؟» شیخ جوان که گویی در آن لحظه آمادگی پاسخ دادن به این سئوال مهم را ندارد سخت به فکر فرو می‌رود و هر بار که با این دختر روستایی مواجه می‌شود، به نوعی از پاسخ دادن به سئوال دختر طفره می‌رود اما ذهنش درگیر آن می‌شود. در ادامه داستان، همان دختر که راوی اسم«دختر ایمانی پرس» رویش می‌گذارد، یونس را یاد سمیرا، همدوره‌اش در دانشگاه می‌اندازد که به همین اندازه متفاوت و اسرار آمیز بوده است. وجه اشتراک این دو، سوختن عکس‌هایشان در دوربین یونس است که جنبه ماورائی هم به ماجرا می‌دهد و گویی نشانه‌ای است که باید برای یونس حامل پیام خاصی باشد. با آن که رمان برکت، رویکرد رئالیستی دارد اما در جای جای آن، نشانه‌هایی از ذهنیت سورئالیستی هم دیده می‌شود. مانند نقش آفرینی بعضی از حیوانات در ماجراهای داستان که حامل پیام‌های ضمنی در ارتباط با ماجراهای جاری است. این پیش فرض‌ها، زمانی عینی‌تر می‌شود که ارتباط آنها با ذهنیت شخصیت‌های داستان را در کنار هم قرار دهیم تا به معناهای تازه‌ای در دنیای ذهنی و پیرامون آنها برسیم. البته بخشی از این ذهنیت به ناخودآگاه این شخصیت‌ها بر می‌گردد که «خواب»‌های آنها در این میان، نقش اساسی دارد. از همان ابتدای رمان، در خواب‌های برخی از روستایی‌ها، گاو زردی حضور دارد که وقتی با شیخ جوان در میان می‌گذارند، او را به فکر وا می‌دارد. در چند مرحله این خواب‌ها به اشکال مختلف تکرار می‌شود و اتفاقا در پایان داستان هم مسئله خواب و گاو زرد به شکل سمبلیک حضور دارد. این بخش از داستان، سفیدنگاری‌هایی را به همراه دارد که جای کافی برای تأویل‌های مختلف را باز می‌گذارد. موضوع زمانی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند که رفتارهای برخی از شخصیت‌ها در طول داستان را به این مسئله مرتبط بدانیم. مثل حرف‌هایی که شاه قلی، شخصیت نامتعادل داستان در جای جای رمان می‌زند و مدام با خود تکرار می‌کند: بی فایده است، بی فایده است... طنین این صدا در بخش‌های پایانی داستان هم در گوش راوی تکرار می‌شود که بی‌فایده است، سیب بی فایده است، شیخ بی فایده است، دشمن بی فایده است... اگر حرف‌های شاه قلی نیمه مجنون را صدایی از آن سوی ادراک خود فرض کنیم، آن وقت است که میدان تفسیر و تأویل‌های گوناگون برای بخش‌های نانوشته رمان برکت به مراتب بازتر می‌شود و این یکی از ویژگی‌های اصلی رمان برکت است که مخاطب را با خود به سمت نشانه‌های متعدد و قبال تأومل در اطراف خود سوق می‌دهد و او را وا می‌دارد درنگی در کنار نشانه‌های پیرامونش داشته باشد. شاید بتوان گفت عبارت «سرگشتگی شیخ جوان در میان نشانه‌ها» چکیده‌ای از روح جاری بر این رمان است که با نام روستای محل وقوع داستان، میانرود هم تناسب معنایی قابل توجهی دارد.
شیخ جوان در میان انبوه نشانه‌های قابل تأومل قرار دارد و باید برای ادامه راه خود در زندگی روحانی و عارفانه‌ای که انتخاب کرده است، مسیری را متناسب با علایق و روحیات خود انتخاب کند و این سخت‌ترین بخش کار است که نویسنده سعی کرده از بیان مستقیم راهکار آن خورداری کند و داستان خود را با حضور انبوه نشانه‌ها به پایان برساند.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 1
  • زینب جعفری ۲۱:۰۸ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۵
    داستان بسیار سر در گم و تقریباً بدون مفهوم خاصی بود انتظار بنده از خواندن کتاب و نوشته فوق بیشتر ازاین موضوعات بود وتصور می کردم که شخصیت های داستان نشانه های منازل عرفانی براس سیر و سلوک به خداوند است یا چیزی در این مضامین ولی ظاهراً یک داستان ساده بوده است برای سر گرمی یا بهتر است بگویم سردرگمی خواننده از خاطرات تلخ وشیرین یک طلبه که در نهایت به هیچ مقصدی نمی رسد ، ودر نهایت معلوم نمی شود فرد مذهبب چگونه با یک فرد لااوبالی نسیت به دین ازدواج می کند ودر نهایت مسبت به این زندگی چه تصمیمی می گیرد با توجه به تین که دوست دارد با خانواده خود نیز ارتباط داشته باشد که با افکار همسرش 180درجه متفاوت است و بسیاری از مسائل لاینحل داستان که هیچ جواب و پشگویی درباره اش نمی توان کرد.!!!!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها