«الحیاة» برنامه سلوک فردی و اجتماعی را رقم میزند؛ براساس آیات و روایات و رهنمودهای معصومان(ع) آنانکه هم ابعاد وجودی انسان را میشناسند، بدانگونه که هست و هم نیازها، دردها، کاستیها و هم درمانها، مقصدها و مقصودها را.
بدینسان این بنده با بضاعت اندک و خامهای لرزان آهنگ آن کرد که مجلد نهمِ این مجموعه گرانقدر را معرفی کنم و بدان مجموعه بسپارم. بیشتر از همه چیز بدانجهت که «الحیاة» روشنترین نماد «مکتب تفکیک» یا مکتب «معارفی خراسان» است.
«الحیاة» کتاب زندگی است، زندگی بر پایه معارف قرآنی، نبوی و علوی.
«الحیاة» برنامه سلوک فردی و اجتماعی را رقم میزند براساس آیات و روایات و رهنمودهای معصومان(ع) آنانکه هم ابعاد وجودی انسان را میشناسند بدانگونه که هست و هم نیازها، دردها، کاستیها و هم درمانها، مقصدها و مقصودها را.
«الحیاة» برآیند بیش از نیم قرن اندیشه پویا و واقعنگرانه استاد محمدرضا حکیمی و اخوان ارجمندشان است که پس از سالیان تأمل و تدبر و درنگریستن در جاریهای زمان، نیاز انسانی و کارآمدیها و کفایتهای معارف زندگیساز «ثقلین» در قالب مجموعه مکتوب، خواندنی، نیوشیدنی، درسآموز و تنبهآفرین عرضه شده است.
استاد حکیمی، گو اینکه فراوان خوانده، منابع بسیاری دیده، متون کهن و نگاشتههای نوآئین پرشماری را از نظر گذرانده، اما آنچه آن پیراسته جان برنادل را امتیاز ویژه میبخشد، فکر کردن، اندیشیدن، خردورزی کردن، به بلندیها و بالائیها و والائیها چشم دوختن، آرمانهای بس والا داشتن و در عین حال به «واقع صادق» زندگی و جاریهای زمان توجه داشتن است.
استاد چون دین را مجموعهای از آموزههای زندگیساز میدانست و سیره معصومان را و آموزههای اولیاء الهی را در جهت تحقق بخشیدن به «حاکمیت والای دین» تلقی میکرد، یکسر از «دین اجتماعی» و «اسلام سیاسی» و حاکمیت قرآنی دم میزدند. بدینسان، اگر استاد در آن روزگاران سیاهی و تباهی و تاریکی به جمع گروهی از دبیران و آگاهان «الغدیر» درس میدادند؛ روشن است که در پی چه بودند و چه میخواستند و چه چیزی را ابلاغ میکردند.
موضوع جلد نهم ـ چنانکه به تفصیل خواهد آمد ـ ویژگیها و چگونگیهای حکومتهای صالح و فاسد است و استاد علامه محمدرضا حکیمی از پیشتازان طرح اندیشه «حکومت اسلامی» و «مدینه غدیر» و ... چنین است که در این نگاشته ابتدا پرداختم به سیر اندیشه استاد در این حال و هوای و آنگاهی معرفی کتاب.
این مجلد در ادامه جلدهای پیشین با باب هیجدهم آغاز میشود و با باب بیست و چهارم پایان میپذیرد.
کتاب بدین سان آغاز میشود: «انسان، برای رشد و تعالی، به این جهان آمده است. رشد و تعالی، با دستیابی به نیازها و رسیدن به «بینیازی» حاصل میشود. انسان ـ در زندگی و ابدیت ـ دو نیاز اصلی دارد: نیازروحی و نیاز جسمی (مقدمه/ 31)». در ادامه نیاز روحی توحید و نیاز جسمی «عدالت» شناسانده شده است، رسیدن به این نیازها و دستیابی به این اهداف بیگمان با برنامهای خواهد بود که آن را «خالق انسان» (= که همه نیازهای او و بایستگیها و نابایستگیهایش را بدرستی میداند) رقم میزند، چنین است که رسول الله(ص) فرموده است: «من ابتغی العلم فی غیره اضله لله؛ هرکس دانش را از غیر قرآن بجوید خداوند او را گمراه میکند» (تفسیر عیاشی، ج 1،ص 6) و حضرت امام ابوالحسن الرضا(ع) فرمودهاند: «کلام الله لا تتجاوزه، ولا تطلبو الهدی فی غیره فتضلوا؛ از کتاب خدا درنگذرید، و هدایت را جز از آن مجویید که گمراه خواهید شد» (امالی شیخ صدوق/ 326).
جان سخن در این مجلد این است که خداوند سبحان چگونگی رسیدن به «جامعه قرآنی» را خود رقم زده است و پیشوایان الهی در کنار آموزههای زندگیساز و سپیدهگشای قرآن با معارفی آفتابگون و حقایقی دریاوش چگونگیها ویژگیهای حکومت صالح و فاسد را برنمودهاند، تا زورمداران با پولهای بادآورده زراندوزان و با حیلهها و ریسمانافکنیها و اژدهانماییهای تزویرگرایان، حق را باطل جلوه ندهند و «گندمنمایی» و «جو فروشی» نکنند و به جای «شهد شیرین عدالت» شرنگ «ادالت» را به کامها نریزند و ... چنین است که مولفان ارجمند در همین مقدمه و قبل ازرسیدن به محتوای کتاب چند نمونه عملی از حاکم اسلامی، یعنی امیرمؤمنان علی ابن ابیطالب را میآورند تا معلوم شود حاکم اسلامی یعنی که؟ و حکومت اسلامی یعنی چه؟
نظر شما