چهارشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۵ - ۲۲:۲۴
قانعی راد: بن‌بست تاریخی در آثار همایون کاتوزیان وجود ندارد

محمدامین قانعی راد گفت: روشنفکران ما صحبت از امتناع اندیشه و برنامه‌ریزی و امتناع توسعه می‌کنند؟ آیا استاد کاتوزیان نیز تحت تاثیر فرهنگ ایرانی شرایطی را فراهم می‌کند که امکان کنش را ممتنع می‌کند یا خیر؟ به نظر من با تاکید بر متن آثار استاد کاتوزیان این امکان رهایی وجود دارد و چیزی به نام بن‌بست تاریخ در کارهای وی نمی‌بینیم.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) کنفرانس «جامعه‌شناسی تاریخی، با محوریت (بررسی و نقد آثار پروفسور همایون کاتوزیان)» از سوی گروه جامعه‌شناسی دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس با همکاری انجمن جامعه‌شناسی ایران و سایر نهادها چهارشنبه (4 اسفندماه) برگزار شد.

در این همایش که با حضور چهره‌های سرشناس تاریخ، جامعه‌شناسی، سیاست و ارتباطات برپا شد، دکتر محمدامین قانعی راد، دکتر هاشم آقاجری، دکتر محمد مالجو، دکتر علیرضا ملائی‌توانی و برخی استادان مطرح دیگر سخنرانی کردند.

خراب کردن اکولوژی معرفتی با نقدهای دم‌دستی

قانعی‌راد، رئیس سابق انجمن جامعه‌شناسی با ارائه سخنرانی با موضوع «پارادوکس جامعه شناسی تاریخی و نظریه عمومی تحول: نگاهی به آثار  استاد همایون کاتوزیان» گفت: وقتی آثار دکتر کاتوزیان را مطالعه می‌کنیم، در آن‌ها چند رشتگی و میان رشته‌ای می‌بینیم. وقتی با آثار دکتر کاتوزیان مواجه می‌شویم، می‌مانیم که وی مورخ است یا جامعه‌شناس یا اقتصاددان یا دانشمند سیاسی.

وی افزود: این در حالی است که متاسفانه در ایران رشته‌های مختلف علوم انسانی از یکدیگر گسسته و جدا هستند و این یکی از ویژگی‌های استبداد معرفتی است. در حالی که افراد رشته‌های مختلف باید کنار هم جمع و وارد تعامل شوند. در این زمینه ما قهرمانان و ستاره‌هایی می‌خواهیم که به این مهم کمک کنند و یکی از این قهرمانان استاد کاتوزیان است.

این استاد علوم اجتماعی ادامه داد: البته آثار اصیل و نوآورانه کاتوزیان نیازمند نقد است، اما نقد آن‌ها نیز باید نوآورانه باشد و نه نقدهای کلنگی، یعنی نقدهایی که می‌خواهد ریشه نظریه را از جا بکند و آن را به یک نظریه کوتاه‌مدت بدل کند. 50 سال این نظریه در این جامعه دوام داشته و ما نیازمند استمرار بخشیدن به نظریات نوآورانه هستیم و باید از آن‌ها بیاموزیم. خراب کردن ساده است، اما برقراری گفت‌و‌گوی انتقادی با متن اهمیت دارد. متاسفانه ما نه فقط در عرصه سیاست و جامعه بلکه در عرصه معرفت نیز اجازه به تراکم و انباشت نمی‌دهیم و دچار کوتاه مدتی هستیم.

قانعی راد بیان کرد: ما متاسفانه یاد گرفته‌ایم که همه چیز را به زباله‌دان تاریخ بیندازیم، درحالی که به تعبیر فایرابند تاریخ به هیچ چیز اجازه نداده که ظرفیت‌های خودش را بروز دهد. امروز محیط زیست تاریخی ما آلوده شده و این زباله‌ها متاسفانه اندیشمندان تاریخی ما هستند. برای نمونه امروز گفته می‌شود شریعتی و آل‌احمد و اشرف دیگر به درد نمی‌خورد و همین رویکرد بعضا نسبت به کاتوزیان هم وجود دارد. به همین دلیل است که می‌گویم ما با نقدهای دم دستی اکولوژی معرفتی خودمان را خراب کرده‌ایم.

وی افزود: شریعتی در یک سخنرانی در دانشگاه نفت آبادان با بهره گرفتن از  تعبیر مهندس فرهنگ می‌گوید همچنان که یک مهندس نفت از اعماق زمین لجن را به طلای سیاه بدل می‌کند، ما نیز باید با سنت فرهنگی خود چنین کنیم. وقتی وی در مورد زباله‌ها چنین می‌گوید، وای به حال اندیشه‌های بزرگی که وجود دارد و ما آن‌ها را کنار گذاشته‌ایم و بعد می‌گوییم ما اندیشمند نداریم.

رئیس سابق انجمن جامعه‌شناسی اظهار کرد: البته این به معنای نقدناپذیری نیست. تفکر یعنی نقد و نمی‌توانیم فکر کنیم بدون این که برخورد انتقادی و هرمنوتیک با متن داشته باشیم. جواب سوال‌ها را باید از دل متن بگیریم و ببینیم این متن چگونه به ما جواب می‌دهد. یعنی نه حتی از خود کاتوزیان بلکه از متن وی بپرسیم. با همین رویکرد من دو سوال از متن دکتر کاتوزیان دارم. نخست این که ما فرهنگی داریم که بر فلسفه‌های تاریخ یاس‌آلود تاکید می‌کند. ما مدام بر حاکمیت ساختارها، ناتوانی انسان‌ها، کار دیگری بودن، کار خودشان بودن، کار انگلیس بودن و... تاکید می‌کنیم؛ یعنی مدام فلسفه‌های ناامیدی تولید می‌کنیم. آیا متن دکتر کاتوزیان نیز این ویژگی را دارد؟

قانعی‌راد عنوان کرد: روشنفکران ما نیز صحبت امتناع اندیشه و امتناع برنامه‌ریزی و امتناع توسعه می‌کنند؟ آیا کاتوزیان نیز تحت تاثیر فرهنگ ایرانی شرایطی را فراهم می‌کند که امکان کنش را ممتنع می‌کند یا خیر؟ آیا چرخه‌های تاریخی مثل استبداد-هرج و مرج-استبداد امکان گسست دارند؟ به نظر من با تاکید بر متن آثار استاد کاتوزیان این امکان رهایی وجود دارد و چیزی به نام بن‌بست تاریخ در کارهای وی نمی‌بینیم و امکان این وجود دارد که از این چرخه‌ها گذر کنیم.

وی افزود: از آن‌جا که کارهای کاتوزیان نسبت به داده‌های تاریخی حساس است می‌بینیم که وی در برخورد با موقعیت‌های جدید امکان گسست را گشوده می‌دانند و مثلا حرکت دوم خرداد و اصلاح‌طلبی در ایران را نشانه‌ای می‌داند که به چنین سمتی حرکت می‌کنیم.

این پژوهشگر جامعه‌شناسی گفت: جامعه خودکامه نتایج کنش خود را شی واره می‌کند و از خود سلب مسئولیت می‌کند. این جامعه آزادی را به مثابه هرج و مرج درک می‌کند. در جامعه خودکامه سیاست حذف وجود دارد و بر مبنای آن مستقر شده است. یعنی زندگی در یک شرایط پیشاسیاسی جریان دارد. در این زندگی نه همزیستی می خواهیم و نه مصالحه و در آن آشتی چیز خوبی نیست و باید تا به آخر جنگید. این در حالی است که فرض کنید اگر مصدق با شاه یا آیت‌الله کاشانی سازش می‌کرد، آیا جامعه ما به یک جامعه بلند‌مدت بدل نمی‌شد؟ اما جامعه چنین نمی‌خواهد و مدام می‌خواهد به خودکامگی و سلب مسئولیت خودش دامن بزند.

روایت مسطح جامعه ایران از باستان تا قاجار

هاشم آقاجری با انتقاد از سایه افکندن کلان‌روایت‌ها در نگاه کاتوزیان به جامعه تاریخی ایران گفت: به نظر می‌رسد نظریه شیوه تولید آسیایی که اساس و مبنای کار کاتوزیان است از مشکلات متعددی برخوردار است. نخستین مشکلی که در نظریه وی مشاهده می‌شود تکیه بر کلان‌روایت‌هاست که به نوعی باید مطالعه واقعیت تاریخی باشد نه نوعی فرافکنی در یک چارچوب پیشینی تاریخ بی‌توجه به تحولاتی که رخ داده است. به ویژه وقتی که کل تاریخ ایران را در پرتو یک کلان‌روایت استبداد ایرانی و جامعه کوتاه‌مدت می‌بیند. اینجاست که تاریخ ایران در این کلان‌روایت کاتوزیان به ناتاریخ تبدیل می‌شود.

وی افزود: همچنین جامعه ایرانی در طول مطالعات کاتوزیان به یک جامعه غیرتاریخی تبدیل می‌شود. اینجاست که این پرسش پیش می‌آید که جامعه ایرانی براساس کلان‌روایت کاتوزیان از دوره باستان، اسلام، صفویه، قاجار چه تفاوتی با هم دارد؟ گویی جامعه ایران از باستان تا عصر قاجار در یک بستر تخت و مسطح روایت می‌شود. به نظرم دلیل روایت مسطح از جامعه تاریخی ایران از سوی کاتوزیان یک جامعه‌شناسی ناتاریخی است، جامعه‌شناسی که بر بنیاد مفهوم‌پردازی یا یک دوره‌بندی قرار نگرفته است. به طوری‌که وقتی از ایران و ایرانی سخن می‌گوییم معلوم نیست متعلق به چه دوره‌ای است؟!
 
استاد تاریخ دانشگاه تربیت مدرس ادامه داد: برخی ویژگی‌ها مانند تقیه، بیگانه‌ترسی، فردگرایی در نوشته‌های استاد کاتوزیان به گونه‌ای ناتاریخی به ایرانیان نسبت داده می‌شود. همچنین نظریه استبداد ایرانی یک نظریه تبیینی نیست به طوری‌که این نظریه تمام وجوه جامعه ایران را به وجه سیاسی تقلیل می‌دهد و همه دوره‌ها را در یک دوره کاهش می‌دهد. به طوری‌که معتقدم این نظریه الگوی اروپامحور وارونه دارد و دغدغه آن رد فئودالیسم اروپایی است. آن‌قدر کاتوزیان مشغول وجه سلبی ماجراست که وجه ایجابی نادیده گرفته می‌شود؛ یعنی همه دغدغه استاد صرف این می‌شود که بگوید جامعه ایران هیچ‌گاه در طول تاریخ فئودالی نبوده است.
 
روایت کاتوزیان از مشروطه منسجم نیست

ملائی‌توانی در ادامه این نشست عنوان کرد: کاتوزیان به عنوان یک پژوهشگر فعال در حوزه مسائل ایران نمی‌تواند نسبت به رخ‌دادها و نظریه‌های مطرح شده درباره مشروطه بی‌تفاوت بماند. وی با عنایت به نوع و حوزه مطالعاتش خواه و ناخواه به انقلاب مشروطه مواجهه یافت و در آثار گوناگونش به آن پرداخت. پرسش این است آیا می‌توان گفت که کاتوزیان از صاحب‌نظران مطالعات مشروطه است؟ بله وی همواره در تالیفات و تحلیلات خود به بررسی مشروطه پرداخته و به ویژه در مقدمه مفصل قیام شیخ محمد خیابانی به این مهم توجه کرده است.
 
وی افزود: اندیشیدن درباره مشروطه کار تنفننی کاتوزیان نیست بلکه از دغدغه‌هایش است و از آنجا که حوزه مطالعاتش تاریخ معاصر است باید گفت نظریه‌پردازی در تاریخ معاصر بدون ورود و مطالعه رویداد مشروطه ممکن نیست.
 
رئیس پژوهشکده تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی ادامه داد: پرسش اینجاست که آیا می‌توان ارزیابی دقیقی از آراء کاتوزیان درباره مشروطه ارائه داد؟ پاسخ دادن به این پرسش اندکی دشوار است، زیرا وی روایت منسجمی درباره مشروطه ندارد شاید هم باید گفت آنچه از تالیفات کاتوزیان درباره مشروطه ترجمه شده حاصل ذوق مترجمانی است که مقاله‌هایی از وی را در مجموعه‌ای گنجانده‌اند و با افزودن یک مقدمه در ایران منتشر کرده‌اند. بنابراین پیداکردن خط سیر تحول فکر و دیدگاه وی درباره مشروطه دشوار است زیرا آثار وی بسیار پراکنده است.

روایت کاتوزیان و تاریخ ایران بعد از جنگ هشت ساله

محمد مالجو، اقتصاددان در بخش دیگری از کنفرانس جامعه‌شناسی تاریخی گفت: من نه تاریخ‌نگار هستم و نه تاریخ‌دان و بنا ندارم درباره تاریخ بلندبالای ایران سخن بگویم. بحث من درباره ارزیابی درجه اعتبار این پاسخ دکتر کاتوزیان برای اقتصاد ایران در سال‌های پس از جنگ هشت ساله است. یعنی چرا اقتصاد ایران در سال‌های پس از جنگ دچار انباشت سرمایه است؟ من این جا به نحو گزینشی بر 5 مانع انباشت سرمایه تمرکز می‌کنم تا در آینه آن‌ها دو غایب بزرگ در نحوه صورت‌بندی کاتوزیان از استمرار این معضل در تاریخ ایران را نقد کرده باشم.

وی افزود: مراد از این دو غایب یکی تضادها و کشمکش‌ها بین طبقات اجتماعی است و دیگری تضادها و کشمکش‌ها در طبقه سیاسی مسلط است. غایب اول دو نوع رابطه قدرت بین طبقات گوناگون اجتماعی است که در غالب کشمکش‌ها و تضادهای بینا طبقاتی تجلی پیدا می‌کند. رابطه قدرت میان کارفرمایان و صاحبان نیروی کار در جهت هر چه ارزان‌سازی و مطیع‌سازی نیروی کار یکی از این روابط است. این رابطه در نهایت به بحران اختلال عمیق در بازتولید اجتماعی نیروی کار منجر شده است. این تلاش برای کاهش سهم‌بری نیروهای کار در فرایندهای تولید و توزیع اگرچه ابتدا به قصد انباشت سرمایه به اجرا گذاشته شده بود، اما عملا یکی از دو پاره اصلی سامان تولید یعنی نیروی کار را به شدت تضعیف کرد و به سهم خود از موانع کنونی انباشت سرمایه در ایران است.

این اقتصاددان ادامه داد: دوم رابطه قدرت میان برخورداران و نابرخورداران از انواع حقوق مالکیت در قلمرو هر چه دسترس پذیرتر سازی و ارزان تر سازی ظرفیت های محیط زیست در حکم عامل تولیدی دیگر در فعالیت های اقتصادی است. در سال های پس از جنگ این رابطه به زیان نابرخورداران شدیدا گسترش یافته است و به تخریب محیط زیست منجر شده است. این دو نوع رابطه قدرت که در تضادهای طبقاتی تجلی پیدا می کنند، نخستین غایب اصلی در نحوه صورت‌بندی آقای کاتوزیان از چرایی استمرار انباشت سرمایه در اقتصاد ایران است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها