کنفرانس جامعهشناسی تاریخی ایران برگزار شد
همایون کاتوزیان: تجدد و مدرنیسم پهلوی تقلید میمونوار از غرب بود
همایون کاتوزیان گفت: در کتاب «اقتصاد سیاسی ایران» آنچه را که در دوره پهلوی تجدد و مدرنیسم نامیده میشد شبهمدرنیسم نامیدم و توضیح دادم که اگرچه گامهای کوتاه و بلندی برای تغییر و تجدد برداشته شد اما بیشترشان بر مبنای کپی کردن صرف «تقلید میمونوار» از غرب بود.
کاتوزیان گفت: در کتاب «اقتصاد سیاسی ایران» در مطالعه تاریخ دوره پهلوی آنچه را تجدد و مدرنیسم نامیده میشد، شبه مدرنیسم نامیدم و توضیح دادم که اگرچه گامهای کوتاه و بلندی برای تغییر و تجدد برداشته شد اما بیشترشان بر مبنای کپیکردن صرف یا به قول تقیزاده (تقلید میمونوار) از غرب بود.
وی افزود: احداث یک سیستم قضایی کم و بیش عین فرانسه نشانه تجدد واقعی نبود برای اینکه دست کم 85 درصد مردم ایران خواندن و نوشتن نمیدانستند و از آن سیستم پیچیده فرنگی چیزی سر در نمیآوردند، از نظر فرهنگی نسبت به آن بیگانه بودند و به لحاظ همه نکات علاوه بر تنگدستی به آن دسترسی نداشتند. احداث یک دادگستری جدید لازم بود اما با سیستمی که این معایب را نداشته باشد و این تازه نسبتا یکی از بزرگترین و ارزشمندترین دستاوردهای شبهمدرنیسم بود.
کاتوزیان ادامه داد: احداث راهآهن با تحمیل مالیاتهای سنگین توده ملت در آن زمان به هیچوجه از نظر اقتصادی کار درستی نبود زیرا از 10 درصد ظرفیت آن هم استفاده نمیشد. به قول ابتهاج در مازندران کارخانه حریربافی ورشکست شد چون کرم ابریشم به اندازه کافی نبود. بعد از اینکه سد کرخه را ساختند دریافتند که اگر آب در آن بریزند یکصد دهکده خواهد سوخت پس آن را به عنوان بنای شبهمدرنیسم رها کردند. غرضم این نیست که بگویم چه در زمان رضاشاه و چه در دوره محمدرضا شاه هیچ پیشرفتی حاصل نشد چون چنین ادعایی کاملا خلاف واقعه است.
این تاریخنگار ادامه داد: آنچه که میخواهم بگویم این است که آن نوع تجدد، از جمله بهزور سر مردان کلاه فرنگی گذاشتند، شبه مدرنیسم و تقلیدی صرف بود، به جای اینکه شیوههای متناسب با امکانات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران به کار رود در دوره محمدرضاشاه هم چنانچه گفتم استراتژی رانتی توسعه (از جمله خاصه سرمایهگذاری در صنایع جانشین واردات به صنایع صادراتی) یک توسعه بلندمدت اقتصادی ریشهدار و بادوام را پایهگذاری نکرد. حال آنکه در همان دوره کرهجنوبی که یک جنگ خانمانسوز داخلی و خارجی را پشت سر گذاشته بود بدون داشتن یک قطره نفت و گاز یا هر موهبت آسمانی دیگر در ظرف 20 سال صنعتی شد و اکنون دهها سال است که کالاهای پیشرفته صنعتی و تکنولوژی مدرن صادر میکند.
کاتوزیان با اشاره به نظریه استبداد گفت: چه شد در ایران جامعه استبدادی پدید آمد در ابتدا باید تاکید کنم که پاسخ به این سوال هرچه باشد کوچکترین تاثیری در واقعیت و نتایج جامعه استبدادی ندارد دیگر اینکه به اینگونه سوالها پاسخ علمی (یعنی پاسخ قابل اثبات و ابطال) نمیتوان داد، اگرچه بدین معنا نیست که پاسخهایی که ارایه میشود الزاماً بیارزش هستند و چیزی بر دانش ما نمیافزایند.
پس از تاکید بر این دو نکته مهم باید بگویم که من در سال 1342 که با معضل انقلاب سفید روبهرو شدم حواسم معطوف به هدف اصلی انقلاب مشروطه یعنی امحای استبداد و استقرار قانون شد، روحم از تز استبدادی شرقی خبر نداشت اما پس از مطالعه مستمر خواهی نخواهی به این تز برخوردم بنابراین لازم بود که در پژوهشها و نوشتههایم به آن برخورد کنم. این بود که در فصل اول کتاب «اقتصاد سیاسی ایران» (و بعد به شیوه دقیقتر و مفصلتر در فصل اول کتاب «تضاد دولت و ملت) توضیح دادم که من با کل این تز موافق نیستم ولی میتوان برای ریشهیابی استبداد در ایران چیزی از آن آموخت.
خانیکی نیز در ادامه این نشست با عنوان «کاتوزیان با تامل در نظریه جامعه کوتاهمدت و استبداد ایرانی» سخنرانی کرد: مسایل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران را در دوران معاصر نمیتوان فارغ از مطالعات تاریخی توسعه واکاوی کرد. همایون کاتوزیان در ورود به این رویکرد نقش و سهمی فهیم دارد. وی با نظریه استبداد ایرانی و پرداختن به ابعاد مختلف آن و نگاه به مساله ایران از منظر جامعهشناسی تاریخی میکوشد مفهوم توسعه را با تمایز میان جامعه ایرانی و جامعه غربی بررسی کند و پلی به سوی تاریخنگری و تفسیر تاریخی (و نه تاریخنگاری روایتگرانه) بسازد. در این افق وی با در نظر داشتن شرایط اقلیمی، مالکیت و نداشتن موضوعیت جان و مال، مشکل انباشت نکردن درازمدت ثروت و سرمایه که پایه توسعه است به اتکای عوامل فرهنگی تعیین میکند.
وی افزود: علل و عوامل شکلگیری حکومت خودسرانه و جامعه خودسر را در غیاب ساختاری مدنی در تاریخ ایران میشناساند. جمعبندی نهایی وی در غالب نظریه جامعه کوتاهمدت و غیبت تداوم درازمدت و وجود تغییرات دورهای، کوتاهمدت و بههمپیوسته تبیین میشود که بازتاب آن نیز با شاخصشدن دو مقوله استبداد و هرج و مرج توضیح داده میشود.
این استاد دانشگاه ادامه داد: کاتوزیان برای تبیین سرشت کوتاهمدت جامعه ایران، اصطلاح «جامعه کلنگی» را به کار میگیرد. جامعهای که در زمینههای مختلف با این خطر روبهروست که با کلنگ به جانش بیفتد، زیرا دوامی درازمدت در کار نیست. چنین جامعهای در فاصله دو دوره کوتاهمدت از استبداد یا هرج و مرج دگرگونیهای اساسی را طی کرده است. به گونهای تاریخ با تبدیل به رشتهای از دورههای کوتاهمدت به هم پیوسته شده است و با وجودی که تحرکات اجتماعی در درون طبقات گوناگون این جامعه گاهی شدیدتر از جوامع سنتی غربی (اروپایی) بوده است. اما انباشت تغییرات درازمدت (مالکیت، ثروت، سرمایه و نهادهای اجتماعی و خصوصی، حتی نهادهای آموزشی) در آن با موانع جدی روبهرو بوده است.
خانیکی بیان کرد: کاتوزیان در نشان دادن کوتاهمدت بودن جامعه در طول تاریخ ایران نکات قابل تاملی را به بحث میگذارد، نکاتی که در تکوین نظریه استبداد تاریخی وی جای میگیرد. هر محقق و کنشگری چه با آن موافق باشد و چه مخالف، نمیتواند از بازاندیشی ابعاد توسعه آن خود را برکنار داند به ویژه آنکه وی در تبیین این مفاهیم هم به مطالعات علمی گستردهای متکی است و هم از تجربههای کنشگرانه خود در حوزه سیاست بهره برده است و البته در هر دو حوزه نگاهی میان رشتهای و چندوجهی نیز دارد.
نظر شما