چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۷
بازگشت زرین‌پور به شعر پس از بیست سال و خاطره‌ای از هوشنگ گلشیری

بهزاد زرین‌پور که کتابش بعد از گذشت 20 سال دوباره زیر خط چاپ رفت در گفت‌وگو با ایبنا از دلایل سال‌ها فاصله از شعر و ادبیات صحبت کرد. او در بخشی از صحب‌هایش اظهار کرد: برای انجام کار حرفه‌ای باید حرفه‌ای رفتار کرد، درست مانند فردوسی و حافظ که در رفاه شعر می‌سرودند. 20 سال بر حسب ضرورت‌ها و اولویت‌های زندگی از شعر دور بودم تا امروز بتوانم به شکل دلخواه و با خیال آسوده به شعر بپردازم.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، اسم بهزاد زرین‌پور شاید برای خیلی از افراد علاقه‌مند به شعر ناآشنا باشد اما بدون شک مخاطبان شعر دهه 70 او را به‌ خوبی می‌شناسند. شاعری که در آن سال‌ها شعر‌هایش نُقل هر محفلی بود و وقتی کتابش در سال 75 منتشر شد، مورد استقبال جامعه ادبی قرار گرفت و مجله‌ای نبود که به آن نپردازد و نقدی درباره این مجموعه ننویسد. این توجه باعث شد که چاپ اول به سرعت تمام شود و همه منتظر چاپ دوم کتابش و انتشار کتابی جدید از او بودند که یک‌باره زرین‌پور از شعر دور شد؛ شایعات زیاد بود و در این بین حرف‌ها مختلفی زده می‌شد. این روند ادامه داشت تا اینکه طی روزهای گذشته کتاب «ای کاش آفتاب از چهارسو بتابد» بعد از گذشت 20 سال توسط نشر نیماژ زیر چاپ رفت و در روزهای ابتدایی توزیع مجدداً مورد استقبال جامعه ادبی قرار گرفت. همین موضوع بهانه‌ای شد تا به سراغ بهزاد زرین‌پور برویم و گفت‌وگویی با او داشته باشیم که در ادامه می‌خوانید.

آقای زرین‌پور از کتاب «ای کاش آفتاب از چهارسو بتابد»‌  بگویید.

در دهه 70 حضوری فعال در محافل ادبی داشتم و با مشورت با استادان به این نتیجه رسیدم که اقدام به چاپ کتاب کنم و سرانجام اشعارم در سال 75 و در مجموعه شعری به نام «ای کاش آفتاب از چهارسو بتابد»، توسط انتشارات هالی منتشر شد و مورد استقبال جامعه قرار گرفت و نقدهای مختلفی درباره این کتاب در رسانه‌ها منتشر شد.

با چنین استقبالی، چرا چاپ دوم آن 20 سال طول کشید؟

واقعیت این است که در آن دوران شرایط با امروز خیلی متفاوت بود و ناشران حاضر به چاپ کتاب‌های شاعران جوان نبودند و معمولاً هزینه چاپ کتاب برعهده شاعر بود؛ اما در چنین شرایطی موسسه هالی کتاب من را چاپ کرد و من به احترام این اعتماد، قصد داشتم که بعد از چاپ کتاب دومم، چاپ‌های بعدی این کتاب مجدداً توسط هالی در بازار توزیع شود اما مشکلات زندگی مانع از چاپ کتاب دوم شد. از طرفی بعد از گذشت سه سال از چاپ اول، موسسه هالی تعطیل شد و دیگر تصمیمی برای چاپ کتاب «ای کاش آفتاب از چهارسو بتابد» نداشتم. البته هر سال چندین ناشر با من تماس می‌گرفتند و برای چاپ کتاب درخواست می‌دانند اما واقعاً دلیلی برای چاپ دوم کتاب وجود نداشت زیرا دوست نداشتم مخاطب بعد از چند سال با یک کتاب تکراری روبه‌رو شود. سال‌ها گذشت اما این مقاومت بالاخره شکسته شد و در مقابل درخواست احمد پوری برای چاپ مجدد این کتاب نتوانستم حرفی بزنم و از آنجایی که رابطه خوبی با نشر نیماژ داشتم، تصمیم به چاپ مجدد کتاب «ای کاش آفتاب از چهارسو بتابد» توسط این انتشارات گرفتم. البته جدا از احترامی که برای احمد پوری قائل هستم، انتشار و فروش نسخه قاچاق کتاب در بازار نیز در این تصمیم بی‌تاثیر نبود.
 
استقبال از چاپ دوم تا به امروز به چه صورت بوده است؟

کتاب چند روز است که منتشر شده اما خوشبختانه استقبال از کتاب بسیار خوب بوده است و من واقعاً‌ انتظار چنین استقبالی را نداشتم. حتی شنیدم که این کتاب در نمایشگاه کتاب اهواز فروش فوق‌العاده‌ای داشته و در همان روزهای ابتدایی تمام شده است.


 
چه مشکلاتی 20 سال بین  بهزاد زرین‌پور و ادبیات فاصله انداخت؟
زندگی در روزگار امروز کار بسیار سختی است و کار کردن و پول‌ درآوردن تمام توان آدم را می‌گیرد. خودم می‌توانستم مدل درویشی زندگی کنم اما وقتی بیشتر فکر کردم به این نتیجه رسیدم که دو فرزندم گناهی نکرده‌اند که پدرشان شاعر است. از طرفی هیچ وقت به حداقل‌ها قانع نبودم و طبق تعهدی که داشتم تصمیم گرفتم که برای آینده فرزندانم تلاش کنم. البته در پاسخ به سوال شما باید بگویم که در این سال‌ها هیچ وقت رابطه‌ام با شعر را قطع نکردم اما حضور فعال هم نداشتم.

یعنی از بین خانواده و شعر، گزینه اول را انتخاب کردید؟
شاید حرف شما تا حدودی درست باشد اما بحث خانواده‌دوستی نیست بلکه موضوع این است که انسان برای موفقیت باید در یک حوزه تمرکز کند و به آن موضوع بپردازد تا اتفاق مثبتی در زندگی‌ او رقم بخورد. شاید بد نباشد برای اثبات حرفم به داستانی اشاره کنم. به خاطر دارم که در همان سال‌های پایانی دهه 70 تصمیم گرفتم که صبح‌ها کار کنم و شب‌ها به شعر بپردازم اما بعد از مدتی متوجه شدم که نه درست پول درمی‌آورم و نه شعر خوبی می‌نویسم چراکه موقع شعر نوشتن ذهنم درگیر کارهایم بود و موقع کار به شعر فکر می‌کردم.  به خاطر دارم روزی هوشنگ گلشیری در مراسمی با گلایه گفت: «بهزاد خبری ازت نیست و حسابی کاسب شدی‌ها. تاجر ورشکسته دیده بودیم بره شاعر بشه اما ندیده بودم شاعر ورشکسته بره تاجر بشه.» شاید از دیدگاه دیگران من اشتباه کرده باشم اما به نظرم شعر نیز شغلی حرفه‌ای است و باید به شکل حرفه‌ای به آن پرداخت. البته برای این حرفم سند تاریخی دارم زیرا اگر به زندگی بزرگانی مانند مولانا، فردوسی، سعدی و حافظ نیز نگاه کنید متوجه خواهید شد که این افراد دغدغه مالی نداشتند و تمام هوش و حواس‌شان را برای شعر و ادبیات گذاشته بودند.
 
در حال حاضر چه شد که تصمیم گرفتید وقت‌تان را بیشتر صرف شعر کنید؟
خوشبختانه پسر و دخترم مدتی است که ازدواج کرده‌اند و خیالم از بابت آنها راحت شده است و دیگر تعهدی به آنها ندارم؛ بنابراین حالا وقت آن است که زمان بیشتری را برای ادبیات صرف کنم. شعر مثل فوتبال می‌ماند و همه باید قبول کنیم، فوتبالیستی که دغدغه داشته باشد نمی‌تواند راحت فوتبال بازی کند و گل بزند. من سال‌ها حرفه‌ای کار کردم و بر حسب ضرورت‌ها و اولویت‌های زندگی از شعر دور بودم تا امروز بتوانم به شکل دلخواه و با خیال آسوده به شعر بپردازم.
 
اسمی از هوشنگ گلشیری آوردید. به خاطر دارم که وی در مصاحبه‌ای از شعر شما خیلی تعریف کرده بود و حتی شعر شما را به نثرهایش نزدیک می‌دانست. درباره این موضوع کمی برای ما صحبت کنید.

مرحوم گلشیری همیشه به من لطف داشت و به خاطر دارم که حتی یک جلسه از کارگاهش را به بررسی ویژگی‌های شعر من اختصاص داده بود و در این نشست اشاره‌ای به شباهت‌های اشعار من با نثر خودش داشت. وی حتی در آن نشست اعلام کرد که به دلیل وجود شاعران خوب شعر را کنار گذاشته و به داستان‌نویسی می‌پردازد. شاید درک حرف‌های من کمی سخت باشد و برخی از این حرف‌ها را پای اغراق بگذارید اما اگر آن روز جای من در آن کارگاه نشسته بودید، بدون شک به سواد بالای هوشنگ گلشیری در شعر پی می‌بردید زیرا او به مواردی اشاره می‌کرد که کمتر شاعری قدرت درک آن را داشت.
 
از چاپ کتاب جدیدتان برای ما بگویید.

اعتقاد زیادی به چاپ کتاب‌ با تعداد صفحات بالا ندارم و در تلاش هستم تا مجموعه‌ای با 20، 30 شعر قابل تامل را قبل از برگزاری نمایشگاه بین‌المللی کتاب راهی بازار نشر کنم که بدون شک این کتاب مانند مجموعه شعر «ای کاش آفتاب از چهارسو بتابد» توسط نشر نیماژ منتشر خواهد شد.

از مقایسه کتاب دوم با کتابی که 20 سال مردم درباره آن صحبت کرده‌اند نمی‌ترسید؟ شاید استقبال مردم مانند کتاب «ای کاش آفتاب از چهارسو بتابد» نباشد.

دوره ما شاعران با شعرهایشان شناخته می‌شدند و ملاک شاعری، لایک و فالوئر نبود. من 20 سال از تریبون‌ها و محافل شعر دور بودم، کتاب منتشر نکردم، در اینستاگرام، تلگرام، فیس‌بوک و توییتر حضور ندارم اما تعداد بسیار زیادی از اشعارم در اینترنت موجود است و مردم کم و بیش اشعارم را شنیده‌اند؛ همه این‌ها نشان می‌دهد که نباید از آینده ترسید و به لایک و فالوئر دل خوش کرد‌ چراکه مخاطب با کسی تعارف ندارد و این امکانات زمانی می‌تواند موثر باشد که مخاطب علاقه‌ای به اشعار شاعر داشته باشد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها