جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۲:۳۰
«سده‌های گمشده» ای که به فرجام نرسید

محمود فاضلی‌بیرجندی، پژوهشگر تاریخ به مناسبت سالروز درگذشت زنده‌نام استاد پرویز رجبی در یادداشتی یاد وی را در عرصه تاریخ نکو داشته است؛ یادی که با لحظاتی حزن انگیز از زندگی فردی همراه است، کسی که تاریخ ایران را با نگاه منتقدانه خودش ورق زده و در تالیفاتش جاودانه کرده است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- محمود فاضلی بیرجندی، پژوهشگر تاریخ: پنجمین سالی است که دکتر پرویز رجبی در میان ما نیست. وی زاده سال 1318 در قوچان بود. اما نیاکانش در شهر میانه برآمده بودند. مقارن سال‌هایی که مدعیان دموکراسی، آذربایجان عزیز را در چنگال خود می‌فشردند و مام میهن را رنجور و رنجه داشتند. کتاب خواندنی‌اش «ترازوی هزار کفه» از همان سال‌ها می‌آغازد و با گشتی در چهار هزار سال تاریخ ایران و دنیا در سال های آخر دهه 1370 تمام می‌شود.

آنچه دکتر پرویز رجبی را معروف کرد، نگارش دوره کتاب‌هایی بود که نخستین آن را «هزاره‌های گمشده» نامید و دوره دوم را «سده‌های گمشده». نخستین مجموعه، در تاریخ باستان ایران بود و دومین آن، در تاریخ پس از آمدن اسلام به ایران. برایم نقل کرده بود که سر آن دارد تا دوره‌های بعدی را با عنوان «دهه‌های گمشده»، «سال‌های گمشده»، و «ماه‌های گمشده» بنویسد.

اما دریغا که حتی «سده‌های گمشده» هم به فرجام نرسید. سکته، اختیار نیم بیشتر پیکرش را از او گرفته بود. از طرفی سال‌ها بود که سرطان بر پیکرش چنگ انداخته داشت. اما ضمن درمان هم از نگارش تاریخ دست برنمی‌داشت. گاه در نشست‌هایی هم حاضر می‌شد و سخن می‌راند. یادم نمی‌رود وقتی از نشستی برمی‌گشتیم و وی را به خانه‌اش می‌رساندم و راه را بلد نبودم. با صدای چند رگه و لهجه مشهدی نهیب زد: «شما برن. من این خیابان‌ها رَ می‌شناسم. سال‌ها این جاها راننده سرویس مدرسه بوده‌ام.» دستم رفت و آینه ماشین را برگرداندم تا دوستی که در صندلی عقب نشسته بود متوجه گریه‌ام نشود: ما استاد خود را به فلاکتی انداخته‌ایم که رانندگی سرویس مدرسه کرده! ما! همین ما! با همه اوصاف خود!

دکتر رجبی در آلمان دکترای تاریخ و ایرانشناسی گرفته بود. یک چند در آلمان درس تاریخ هم داده بود. بعدها دوره‌ای در تهران در دایره‌المعارف بزرگ کار می‌کرده که بعد از آن برهه ناگوار بوده است. چند کتاب دیگر هم نوشته بود که در پیرامون تاریخ ایران بود. شعر هم می‌سرود. عاشق کویر بود و بارها به کویر رفته بود. یاد دارم که از جندق تعریف‌ها داشت.

مهم‌ترین آثار او را دوره «سده‌های گمشده» می‌شناسم. دوره‌ای که نگارش آن با مساعدت‌های دولتی ممکن شده بود و آثار و حدود یا تحدید آن مساعدت در جاهای زیادی از کتاب‌ها پیداست. با این همه ارج مخصوص آن را در نگاه انتقادی به تاریخ می‌دانم. هر جا و بیجا درنگی می‌کند و سخن‌هایی می‌گوید که خواننده را متوجه چیزهای بدیع می‌کند. نقدش بر تاریخ با مایه بازیگوشی همراه است که در ذات خودش بود. نوشته است در دوره تحصیل مدرسه در زنگ تفریح بیش از کلاس، درس می‌آموخته است. برای همین کتابش پاره‌هایی با عنوان «زنگ تفریح» دارد که به راستی از متن خواندنی‌تر است و در یاد ماندنی.

دکتر رجبی کوشش‌ها کرده بود تا تاریخ را بشناسد و بشناساند. ناشاد بود که تاریخ مکتوب بسیار کم داریم. ناشاد بود که انیرانیان بر ایران فرمان رانده‌اند، بیش از هزاره‌ای. (در آن میان خصوصا از سلجوقیان ناشاد بود و نقدهایش بر آن سلسله در مجلد چهارم، مرا تکان داد) و ناشاد که در طول هزار سال حکمرانی بیگانه بر میهن نشده که کاوه‌ای و آرشی پیدا شود. از مورخانی چون خواجه رشید فضل‌الله و عطاملک جوینی و همانندان اینان سخت ناشاد و بلکه غمین بود که حتی یک جا پروای میهن در کارشان نیست. برایم گفته بود که فلسفه مُرد. باوری به فلسفه نداشت. حتی گفت که فلسفه در غرب هم مُرده است.

نگاه تاریخی او در «ترازوی هزار کفه» یکجا و بیش از بقیه آثارش آشکار است. در این کتاب، تاریخ ایران را تنگدست و گمشده می‌داند و حمله کوروش به لیدی را سرآغاز جنگ شرق با غرب. (موضوع رایج آن سال‌ها که مصطلحات «نبرد تمدن‌ها» و سپس «گفت و گوی تمدن‌ها» در را بر آن گشوده بود.) راه‌های ایران را بهترین راه‌های دنیا می‌داند و سرزمین مقدس، را پیراهن عثمان غرب. در این کتاب صورت‌بندی کلی تاریخ ایران را اسلیمی شکل می‌بیند و روایتش هم در مسیری اسلیمی شکل پیش می‌رود.

یک بار در نشستی که برای بزرگداشتش بر پا بود گفت: دو سوم تنم از کار افتاده است و چه همتی داشت که با یک سوم باقی مانده این همه کتاب خواند و نوشت. به من که هنوز دستم با تایپ آشنا نبود می‌گفت: «اندازه من هم نمی‌توانی تایپ کنی؟ همه کتاب‌هایم را خودم تایپ می‌کنم.» شرمم آمد. استاد ما با حال بیمار در ماشین‌نویسی هم دستی به نیرو داشت. راستی را که او پاره‌ای از یک انسان بود که تاریخ می‌نوشت و دریغا که مجال نیافت بیش از پاره‌ای از تاریخ را بنویسد.

بهمن ماه 1390 مجلد ششم «سده های گمشده» تازه منتشر شده بود و من سرخوش، که این کار قدم دیگری پیش افتاد. اما صبحگاهی بر صدر صفحه نخست روزنامه‌ای دیدم که نوشته بود: دکتر پرویز رجبی درگذشت.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها