سیدحسن تقیزاده از رهبران انقلاب مشروطه ایران، نه تنها یک شخصیت سیاسی بنام بلکه یک پژوهشگر فعال و دست به قلم بود که تحقیقات ارزشمندی در زمینه گاهشماری، تاریخ ادیان و زبان فارسی دارد. به مناسبت سالروز درگذشت وی (8 بهمن) نگاهی به فعالیت های این رجال سیاسی ایران داشته ایم.
تقیزاده حدوداً از دوره میانسالی مدافع و مروج حفظ و تقویت مبانی فرهنگ ملی، زبان فارسی، بنیادهای وحدت فرهنگی - ملی، تاریخی، اخلاق متکی بر مبانی مذهبی و خردگرایی اعتدالی بود. شرکت در کمیسیون معارف، هیات مؤسس انجمن آثار ملی، شیر و خورشید سرخ ایران، کنگره خاورشناسان در کیمبریج، کنگره ابن سینا در بغداد، کنگره خاورشناسان در مونیخ عضویت داشت، و ریاست کنگره ایرانشناسان در تهران از جمله فعالیتهای او در دوره پهلوی اول است.
ماجرای قالیچه نفیسی که تقیزاده نپذیرفت
تقیزاده درگیر و دار مشروطه خواهی هنوز بیش از سی سال نداشت که به نمایندگی تبریز در مجلس اول انتخاب شد و هنوز از گرد راه نرسیده بود که در تهران اعتبار زیادی به هم زد. هم در مجلس و هم در خارج از آن یکی از سران انقلاب به شمار می رفت و در میان مردم عزت و احترام زیادی داشت. جمالزاده در خاطراتش میگوید: «هرشب گروهی از مریدانش به مسجد سید نصرالدین می آمدند و پشت سرش نماز می خواندند. دورهای بود که کسی با اعتبار سیاسی او در سلسله قدیسین و نظر کردگان به حساب می رفت و بی شک می توانست در فرصت کوتاهی مال بزرگی گرد کند.»
جمالزاده می گوید که شب پس از نماز تاجری پیش آمد و پس از عرض ارادت بسیار قالیچه نفیسی به تقی زاده تقدیم کرد. او تشکر کرد و گفت که هدیه را نمی پذیرد. چون اصرار زیاد اثری نداشت بالاخره آن تاجر گفت که بهای قالیچه بیست تومان است و من خواهش می کنم شما آن را بخرید. تقی زاده پذیرفت و به تاجر گفت که شب بعد پول قالیچه را به او خواهد داد. فردا شب پس از نماز تقی زاده به تاجر گفت من امروز در بازار قالیچه را قیمت کردم معلوم شد شصت تومان است، و من شصت تومان ندارم که برای آن بپردازم و هرقدر تاجر عجز و التماس کرد که بیست تومان بدهد نپذیرفت.
خاطرات تقیزاده از آیتالله بهبهانی
تقیزاده در خاطراتش به آیتالله بهبهانی از سران مشروطه و مناسباتی که با یکدیگر داشتند اشاره میکند. او درباره اتابک و آیتالله بهبهانی می نویسد که اتابک به تهران آمد و کابینه تشکیل داد: «من خیلی تند بودم، به حد افراط. با او مخالفت کردم، او هم هزار تا عمال داشت، پولدار بود. از یک طرف هم با سید عبدالله بهبهانی که ستون کار بود نزدیکی پیدا کرد. سید عبدالله مرد رشیدی بود، مجلس هم تابع او بود. به تدریج اتابک مجلس را زیر نفوذ خود گرفت. مستشارالدوله خیلی وسایل برانگیخت که امین السلطان مرا ببیند. من هیچوقت قبول نکردم، چون که مخالف بودم. هر وقت در مجلس مذاکره می کرد بر ضدش نطق می کردم.»
و در ادامه می گوید که پس از فتح تهران نزاع دایمی بین دموکرات ها و اعتدالیون به وجود آمد. دموکرات ها آتشین بودند،آن ها را عاجز می کردند.
این کشمکش ها همچنان ادامه داشت که از علمای نجف حکم آوردند. به این مضمون که رویه تقی زاده خلاف سیاست اسلام است و نباید در مجلس باشد. به این ترتیب شایع های که طبق آن علما تقی زاده را مفسد فی الارض اعلام کردند بی اساس است. طبق روایت تقی زاده، بهبهانی در مجلسی که تقی زاده ترتیب داد پیشنهاد کرد که تقی زاده نسبت به حکم علمای نجف تواضع کند و سپس به دیدارشان برود، و اضافه کرد که ما هم ترتیب می دهیم خیلی با احترام شما را بپذیرند و خیلی با احترام برمی گردید.
تقی زاده میگوید: «من هم خیلی تند بودم. گفتم آقا شما چه عقیده دارید؟ شما عقیده دارید رویه من برخلاف اسلام است؟ گفت نخیر، گفتم پس بردار تلگراف کن، من التماس نمی کنم.»
نطق تند تقیزاده درباره تغییر سلطنت
تقی زاده در هنگام مطرح شدن موضوع تغییر سلطنت از قاجاریه به پهلوی در مجلس با اعتراض به این طرح نطقی ایراد کرد که از این قرار بود: «...و خدا را شاهد می گیرم که این حرف را که می گویم محض خیر خواهی مملکت و خیرخواهی همان شخص است که در زمام امور مملکت را در دست دارد و من خیر او ا می خواهم و از جان خود بیشتر می خواهم، ولی بیشتر ترجیح می دادم که رجوع شود به کمیسیون، چون ممکن است راه حل بهتر و قانونی تر پیدا شود که هیچ خدشه و سوسه در کار نباشد. اگر این را اجازه ندهند گفته شود، سوسه در کار پیدا می شود و مطابق صلاح خودشان نیست. بنده غیر از این یک کلمه چیزی عرض نمی کنم و برای این، همه چیز را فدا می کنم و خدا را شاهد می گیرم و ملت و مملکتی را که مرا وکیل کرده است شاهد می گیرم و در مقابل تاریخ و در مقابل نسل های آینده می گویم گه این کار به این ترتیب مطابق قوانین اساسی مملکت نیست و مطابق صلاح مملکت هم نیست. بیشتر از این حرف زدن هم صلاح نیست. همه می دانند. آنجا که عیان است چه حاجت به بیان است.»
بزرگمردی که هیچگاه ریشههایش را فراموش نکرد
لمتون مستشرق و نویسنده کتاب مشهور «دولت و حکومت» خاطرهایی از دوران آشنایی اش با تقی زاده ذکر می کند و می نویسد:«سید حسن تقی زاده یکی از رهبران نهضت مشروطه ایران و نیز یک محقق طراز اول فرهنگ و تمدن ایرانی بود. کارهای او در عرصه امور سیاسی ایران، و نیز در حوزه علم و دانش بسیار است.»
او ادامه میدهد: «تقی زاده در آذربایجان متولد شده و در همانجا بزرگ شده بود. اگرچه او بعدها شخصیتی ملی شد ولی ریشه هایش را هرگز فراموش نکرد. حتی تا آخر عمر اندکی از لهجه آذربایجانی خود را حفظ کرده بود. تعمیم دادن نظر درباره ویژگی های ملی و قومی هر جامعهای همیشه کاری بی ملاحظه است. با این وصف به نظر من ریشه های آذربایجانی تقی زاده همواره نمایان بود. فصاحت بیان و پشتیبانی شدیدش از نهضت مشروطه و شجاعت و پایداری اش در برابر مخالفانش و در برابر مصایب و خطرات همه گواه بر این است. در مراحل بعدی عمرش، شاید بر اثر درسی که از تجارب تلخ خود گرفته بود، خوددار و محتاط به نظر میرسید. آدمی نبود که حرفی بی جا و باطل زند. حاضر نبود مسایل نامربوط او را از اصل موضوع منحرف کند. دامنه بحث و گفت و گو را به حداقل لازم محدود می کرد. ادوارد براون که در سال 1908، در مدت کوتاهی که تقی زاده کارمند کتابخانه دانشگاه کمبریج بود تقریبا هر روز با او تماس داشت، او را به عنوان آدمی می شناخت که بی غرضی و درستکاری، راستگوی و شجاعت او یک اندازه بود و هرگز سخنی نسنجیده و بی حساب نمی زند. او این خصوصیات را در سراسر زندگی خود حفظ کرد.»
نظر شما