سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۵ - ۱۰:۰۶
روایتی از صنعتی‌زاده؛ ناشر ادبیات آمریکایی که چپ می‌زد

کتاب «از فرانکلین تا لاله‌زار»، روایت زندگی و فعالیت‌های همایون صنعتی‌زاده به همت سیروس علی‌نژاد در نشر ققنوس منتشر شده است. علی‌نژاد درباره این ناشر، مدیر فرهنگی می‌گوید:همایون صنعتی‌زاده بعد مدتی ارتباطش با حزب توده را کنار گذاشت؛ ارتباطی که بیش‌تر با شخص عبدالصمد کامبخش بود.دیگر نمی‌خواست به این حزب منتسب شود.

 خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- کتاب «از فرانکلین تا لاله‌زار»،  روایت زندگی و فعالیت‌های همایون صنعتی‌زاده به همت سیروس علی‌نژاد در نشر ققنوس منتشر شده است. سیروس علی‌نژاد  روزنامه‌نگار پیش‌کسوت و سردبیر مجله‌ معروف آدینه در سال‌های دهه شصت، بخشی از فعالیت‌ها و کار‌های‌ روزنامه‌نگاری‌اش در حوزه تاریخ نشر  کتاب ایران است. او در سال‌های زندگی همایون صنعتی‌زاده بنیان‌گذار نشر فرانکلین در ایران با این ناشر و کارآفرین بار‌ها دیدار و گفت‌وگو داشت و بعد‌ از مرگش هم جستار‌ها و مقاله‌هایی درباره او نوشت. در این  اثر  گفت‌وگو با  صنعتی‌زاده و همچنین گزارش‌هایش درباره او را ارائه کرده است و علاوه بر آن مصاحبه‌ مفصلی را با منوچهر انور، مترجم و ویراستار  ارشد فرانکلین ارائه شده است. در این اثر می‌توان به وجوه مختلف یک مدیر موفق فرهنگی و فردی کارآفرین در عرصه فرهنگ بیش‌تر آشنا شد.  
 
درباره همایون صنعتی‌زاده بگویید؟
صنعتی‌زاده فردی مبتکر و خوشفکری بود، وی در زمینه‌های بسیاری وارد شد که در هر زمینه ابتکارت خاص خودش را پیاده کرد. صنعتی‌زاده هر کجا قدم گذاشت، آنجا را آباد کرد. انتشارات فرانکلین را از نو ساخت که 1700 جلد عنوان کتاب به چاپ رساند، می‌توانید در آن‌زمان این تعداد کتاب را تصور کنید، کتاب‌هایی که سرمایه عظیمی را رقم می‌زد. شاید گفتن این سخن درست نباشد؛ اما من نخستین بار خدمات و فعالیت‌های صنعتی‌زاده را با انتشار مقاله‌هایی در مجله بخارا  و دیگر جراید معرفی کردم. تا قبل از آن کسی درباره وی چیزی ننوشته بود؛  البته قبل از انقلاب جلال‌ آل‌احمد در کتاب «یک چاه و دو چاله» مطالبی در مخالفت با وی نوشت با این حال تنها قشر خاصی صنعتی‌زاده را می‌شناختند.
 
شما در این  کتاب می‌گوید، «پیداست که چاپ این کتاب‌ها چه سود کلانی برای ناشران داشت. به این ترتیب، فرانکلین بدل به سازمانی شد که پول پارو می‌کرد.»  در حالی که سال‌هاست فضای نشر کتاب  ایران در رکود است و دیگر از پول پارو کردن خبری نیست!
  بله، صنعتی‌زاده با کتاب توانست پول پارو کند، زیرا سیستمی طراحی کرده بود که کتاب را آماده می‌کرد و با ثبت یک جمله در ابتدای آن «با همکاری موسسه انتشارات فرانکلین» به ناشران برای چاپ می‌داد و در عوض از قیمت پشت جلد کتاب 15 درصد می‌گرفت. به مرور چنان در این حیطه به تبحر دست یافت که در منطقه خاورمیانه نظیر چنین موسسه انتشاراتی وجود نداشت. این در حالی بود که فرانکلین در بسیاری کشورهای دنیا ورشکست شد، اما در ایران پول‌ساز شد و این هنر صنعتی‌زاده بود، اگرچه وی در کارهای دیگری که وارد شد نیز به موفقیت دست یافت.
 
در عنوان کتاب «از فرانکلین تا لاله‌زار»، مخاطب تصور می‌کند که مقصود لاله‌زار تهران است اما با مطالعه متن متوجه می‌شود لاله‌زار کرمان مدنظر است. این مساله ندارد؟
همایون صنعتی‌زاده چند سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به کرمان رفت. در این شهر ساکن شد و دست به کارهای عجیب و غریبی هم‌چون راه‌اندازی کارخانه گلاب زهرا زد. وی کوهستانی را تبدیل به لاله‌زار کرد. این کارها ناشی از ذهن منظم، هوش و کارادانی‌اش می‌شد. اگرچه در بسیاری از کارها افراد را تشویق می‌کرد تا کاری را که می‌خواهد، برایش انجام دهند. از این‌رو در کرمان روستاییان را تشویق کرد تا گل بکارند از آنها بخرد. آنها نیز به جای خشخاش، گل کاشتند و صنعتی‌زاده گل‌ها را خریداری کرد و روستائیان سود بیشتری نسبت به فروش خشخاش بردند. بنابراین آن‌ها تشویق شدند و به کاشت گل‌محمدی ادامه دادند. می‌خواهم بگویم کاربلد بود. ضمن اینکه لاله‌زار نام منطقه‌ای در کرمان است.




 آنچه در این کتاب آمده، شبیه تاریخ شفاهی است؛ اما اطلاعاتی درباره تاریخ گفت‌وگو، مکان و زمان دقیق آن ذکر نشده است. در حالی که ردی از شیفتگی شما به صنعتی‌زاده در این کتاب دیده می‌شود؛ اما از نقل خوب و بدش خودداری نشده است!
آن هنگام که با همایون صنعتی‌زاده گفت‌وگو می‌کردم نه به فکر گفت‌وگو به شیوه تاریخ شفاهی نبودم و نه قصد داشتم حاصل آن‌ را چاپ کنم و یا حتی نکاتی را ذکر کنم که برشمردید. گفت‌وگو با همایون صنعتی‌زاده  به این شکل بود؛ گاهی با هم صحبت می‌کردیم و بعضی وقت‌ها ضبط صدا را هم روشن می‌کردم. بعد آن را به خودش نشان می‌دادم. اگرچه این رویکرد شبیه تاریخ شفاهی است اما طرز تدوین  آن هیچ ربطی به تاریخ شفاهی ندارد. از طرفی در رابطه با شیفتگی، تا حدی زیادی حق با شماست. به نظرم واقعا به درستی گفتم صنعتی‌زاده یک اعجوبه بود. واقعا وقتی که با وی برخورد می‌کردم، با شنیدن سرگذشتش و کارهایی که انجام داده، حیران می‌شدم. بنابراین حتما آن شیفتگی در من اثر گذاشته است. زیرا جز ستایش چیز دیگر در بیان ویژگی‌های این فرد نمی‌توانم بگویم. انصافا این سخن درستی است که شیفتگی من در حدی بود که باعث شد که بدی‌هایش را نبینم. اگر عمرش درازتر بود و موفق می‌شدم چند مصاحبه دیگر با وی داشته باشم، حتما برخی از عیب‌هایش عیان می‌شد، از جمله اینکه وی آدمی اهل‌ غلو و اغراق بود، موضوعی را مطرح و آدمی را شیفته آن می‌کرد. بنابراین سخن شما در رابطه با شیفتگی را انکار نمی‌کنم.
 
در این کتاب، گفت‌وگوهایی با دوستان، همکاران و بستگان صنعتیزاده انجام شده است؛ به پاره‌ای از تحولات اجتماعی و سیاسی سال‌های دهه چهل و پنجاه پرداخته شده است. قصدتان از این اشاره‌ها گذرا چه بود؟
قطعا هر رویداد فرهنگی در یک بستر تاریخی یا اجتماعی زمان خودش روی داده و وقتی فرد در یک دوره رشد و نمو کرده است، این دوره شامل رویدادهای متفاوتی است و برای بررسی یا بیان زندگی یک فرد جذابیت و خاصیت یک روایت اقتضا می‌کند که دوره تاریخی آن را حتی به صورت گذرا رصد کنیم که چه اتفاقاتی رخ داده و فرد مورد نظر ما کجای این رویداد قرار گرفته است. با این حال باید بگویم به متن تاریخی اجتماعی کمی توجه کردم و عمدا به رویدادهای خاص آن پرداختم.

 صنعتی‌زاده از طرفداران حزب توده بود، اما پس از انقلاب دیگر نمی‌خواهد این علاقه  به حزب توده پررنگ شود و به نوعی معتقد است که از دور خدماتی به حزب کرده است. این استنباط درست است؟
  بله و شاید به این دلیل است که بعد از مدتی همان حد ارتباط را نیز کنار گذاشت، ارتباطی که بیشتر با شخص عبدالصمد کامبخش بود. اما پس از آن دیگر نمی‌خواهد به این حزب منتسب شود. شاید نزدیکی صنعتی‌زاده به حزب توده را بتوان این‌گونه توضیح داد که وی به نوعی در این فکر بود که چگونه می‌توان کشور را ساخت. شاید در تصور اولیه با نزدیکی به حزب در صدد رسیدن به این هدف بود. اگرچه در این رابطه باید گفت روشنفکران آن دوره دو دسته بودند؛ روشنفکری که وارد میدان سیاست و حکومت می‌شود تا از راه نزدیک شدن به حکومت به اهدافش جامعه عمل بپوشانند، مانند حسن ارسنجانی که اصلاحات ارضی را پیاده کرد. گروه دیکر از روشنفکران، روشنفکری است که با حکومت مخالفت می‌کند و چریک می‌شود. اما همایون صنعتی‌زاده از قرار گرفتن در مقابل حکومت برگشته بود و با نزدیک شدن به آن تلاش کرد که اهداف نوسازانه خودش را دنبال کند و تصور می‌کرد با این شیوه بهتر می‌تواند مملکت را آباد کرد. خلاصه کلام اینکه صنعتی‌زاده مردی وطن‌دوستی بود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها