پنجشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۵ - ۰۸:۰۰
عظیمی: اسناد تاریخی می‌گویند میرزا کوچک‌خان عاشق ایران بود/ انقلاب جنگل در تاریخ ایران بسیار مهم است

ناصر عظیمی، پژوهشگر و مولف کتاب «روایتی نو از نهضت جنگل» معتقد است: رویداد جنگل که به آن جنبش و انقلاب جنگل می‌گویم در تاریخ ایران بسیار مهم است. کوچک‌خان به هیچ وجه از آن گروه‌هایی نبود که بخواهد تکه‌ای از ایران را جدا کند و هیچ سندی در این رابطه وجود ندارد برعکس تمام اسناد تاریخی به ما می‌گویند که وی عاشق ایران بود.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- تقریبا نود سال از آن روزی که میرزاکوچک‌خان برای تجدیدحیات جنبش جنگلی‌ها به اعماق جنگل رفت و چند روز بعد به طرز فجعیی به شهادت رسید، می‌گذرد. رهبری که پس از کشته شدن دوستداران و یارانش شبانه پیکرش را از تهران به رشت منتقل کردند تا آیندگان از خود بپرسند میرزاکوچک‌خان که بود و چه کرد؟ در پاسخ به این پرسش کتاب‌های بسیاری تالیف شده و شاید با خود فکر کنیم پس از نود سال چه سخن تازه‌ای می‌توان از جنبش جنگل بیان کرد؟ اما دکتر ناصر عظیمی در کتاب «روایتی نو از نهضت جنگل» تلاش کرده ناگفته‌های تازه‌ای از جنبش جنگل مطرح کند. ضمن اینکه برخی گره‌های این جنبش را نیز با تکیه بر منابع و اسناد تاریخی جدید بازخوانی کرده است. به مناسبت یازدهم آذرماه سالروز به شهادت رسیدن میرزا کوچک‌خان درباره برخی نکات مبهم جنبش جنگل به گفتگو با دکتر عظیمی نشستیم.

با مرور کتاب «روایتی نو از جنبش جنگل» این‌طور برداشت می‌شود که تلاش کردید به بخش‌های نادیده شده جنبش جنگل با استناد به منابع و اسناد تاریخی جدید بپردازید تا برخی گره‌ها را باز کنید و یا حتی بعضی بدگمانی‌ها را با تکیه بر منابع و اسناد رفع کنید. در روایت شما نگاه ویژه‌ای به دو حامی میرزاکوچک‌خان (حاج احمد کسمائی و حسن‌خان آلیانی) داشتید. پرداختن به یاران میرزا چه نکاتی از جنبش را روشن کرد؟ آیا به نظرتان در روایت‌های گذشته از جنبش جنگل تنها به بزرگ‌نمایی میرزا کوچک‌خان اکتفا شده است؟

ببینید کوچک‌خان در جنبش جنگل به اندازه کافی بزرگ و تاثیرگذار بود و حتی در مشروطیت با وجود آنکه جوانی بیش نبود اما حضور پیدا کرده بود و در آن زمان نیز جنبش جنگل را به نام کوچک‌خان می‌شناختند. اما کوچک‌خان و مجاهدان جنگل مجبور شده بودند در خارج از رشت و در جنگل‌های فومنات پناه بگیرند و به مبارزه خودشان ادامه دهند. در نتیجه کوچک‌خان ناگزیر بود به شخصیت‌های مانند حاج احمد کسمایی و حسن‌خان آلیانی تکیه کند، هم به دلیل حمایت مالی و هم نفوذ محلی که داشتند و این سه شخصیت که در راس آنها کوچک‌خان قرار داشت، بسیار نقش‌آفرین بودند. در این کتاب تلاش کردم تا بگویم جابه‌جایی کوچک‌خان از کسماء به آلیان تغییر بسیاری در ماهیت تشکیلات جنگل داشت. تا آنجا که می‌دانم قبلا به این نکته مهم توجه نشده بود. این جابه‌جایی تنها در حد چند کیلومتر جغرافیا نبود بلکه این حرکت یک تغییر در ساختار اجتماعی تشکیلات جنگل به‌وجود آورد و تاثیر خود را بر مواضع جنگلیان تا پایان انقلاب جنگل برجای گذاشت.
 
تفاوت یا تغییری که در جنبش جنگل پس از رفتن میرزا و برخی یارانش به آلیان به وجود می‌آید در حدی است که وقتی اختلافاتی میان میرزا و حسن‌خان آلیانی شکل می‌گیرد منجر به قهر آلیانی و رفتنش به کردستان می‌شود، وضعیت میرزا به گونه‌ای است که در میان آلیانی‌ها بدون حسن‌خان محل اعراب ندارد و در اینجا حسن‌خان آلیانی است که نفوذ دارد و محل توجه است. این برداشت از روایت شما درست است؟

بله درست است. آنچه از حضور جنگلی‌ها در آلیان دریافتم در رابطه با تفاوت حضور جنبش جنگل در کسماء و آلیان است. وقتی کوچک‌خان در کسما است این منطقه با انزلی، بندری که در آن زمان بسیار مهم بود ارتباط دارد و از این طریق رفت و آمد مشروطه‌خواهان قدیمی به کسماء صورت می‌‌گرفت و حاج‌احمد کسمائی نیز در ابتدا با رفت و آمد این افراد مشکلی نداشت اما بعدا به دلایلی که در کتابم به تفصیل به بحث درباره آن پرداخته‌ام، مشکل به وجود می‌آید و در نتیجه با آمدن این تیپ از آدم‌ها مخالفت می‌کند. از بهار سال 1297 خورشیدی به مرور یاران تهرانی و رشتی مشروطه‌خواه کوچک‌خان به کسما می‌آیند و به وی در پایگاهی که در گوراب زرمیخ تشکیل داده، می‌پیوندند. آنها اغلب افرادی هستند که دارای دیدگاه مشروطه‌خواهی رادیکال بودند. زمانی که مرکز جنبش به آلیان منتقل شد، در واقع کوچک‌خان به منطقه‌ای رفت که حسن‌خان آلیانی نفوذ بسیاری داشت از این رو وقتی اختلافاتی میان کوچک‌خان و حسن‌خان بر سردامادش (میرزا نعمت‌الله) پیش آمد، می‌بینیم که ایل تابع حسن‌خان توجه زیادی به کوچک‌خان نمی‌کند و این بی‌اعتنایی ایل حاکی از این است که رهبر جنبش جنگل در آلیان تا اندازه‌ای یاران خودش را نداشت و در نتیجه پایگاه اجتماعی که در میان مبارزان و مشروطه‌خواهان رشتی و تهرانی در کسما داشت در منطقه آلیان از آن برخوردار نبود. این تفاوت مرکزیت کسما و زیده در آلیان برای جنگلیان و تشکیلات جنگل است. متاسفانه فخرایی که نخستین بار اطلاعات مربوط به جنبش جنگل را گردآوری کرده و پژوهشگران دیگر نیز اغلب به نوشته‌هایش اتکا کرده‌اند به این نکته توجهی نشان نداده‌اند. در نتیجه اکثر مورخان و پژوهشگران جنبش جنگل متوجه این نکته نشدند که کوچک‌خان در آلیان به شکلی غریب بود و اتکایی به پایگاه اجتماعی قبلی خود نداشت. در واقع حسن‌خان آلیانی پیروان مشروطه‌خواه کوچک‌خان را که در کسما با او بودند کمتر به مقر خود راه می‌داد. این ادعا بر اساس دلایلی است که در کتاب با تکیه بر اسناد به آن پرداخته‌ام.
 
در کتاب «روایتی نو از جنبش جنگل» تلاش کردید به برخی نکات شبهه‌برانگیز و مورد اختلاف از جمله حادثه ملاسرا بپردازید. این تلاش با توجه به گذشت تقریبا 90 سال از جنبش جنگل و فاصله گرفتن از نگاه ایدئولوژیک و قهرمان‌سازی و از طرفی با تکیه بر منابع جدید تا چه اندازه کمک کرده تا شما یک روایت تاریخی از این رویداد را بیان کنید. ضمن اینکه همشهری بودن با میرزا، اطلاع از جغرافیای مناطق تحت پوشش جنبش جنگل تا چه اندازه در نوع روایت شما دخیل است؟

تنها دو عامل دسترسی به منابع جدید و شناخت جغرافیای انسانی در «روایت نو از جنبش و انقلاب جنگل» تاثیرگذار نیست و متدلوژی نیز در تالیف تاریخ بسیار مهم است. همچنین بی‌طرف بودن نیز بسیار اهمیت دارد. ضمن اینکه باید اضافه کنم طرفداری به طور مطلق در کار یک مورخ دست نیافتنی است اما مورخ باید تلاش کند تا جایی که ممکن است با اتکاء به اسناد واقعیت‌ها را بگوید. بنابراین میان تحقیق و تبلیغ تفاوت وجود دارد. از این‌رو در تالیف تاریخ، روش‌شناسی، دانش و آگاهی بسیار موثر است. البته آنچه که من در روایت از جنبش جنگل وارد کرده‌ام، جغرافیاست که قبلا کمتر بدان توجه شده بود. ضمن اینکه باید بگویم نمی‌خواهم فخرایی را زیر سوال ببرم، زیرا بخش بزرگی از آنچه که از جنبش جنگل داریم اسناد و مطالبی است که وی نخستین بار گردآوری کرد و به چاپ رساند. فخرایی در حد خودش ما را با این رویداد آشنا کرد، بنابراین وقتی ما بر روی شانه‌های او و دیگران نشستیم و افق‌های دورتری را می‌بینیم، در واقع آگاهی ما به جزئیات بیشتر از جنبش جنگل به روایت فخرایی و دیگران برمی‌گردد و باعث شده است امروز بتوانیم با سهولت اسناد بیشتری را ببینیم و از منابع استفاده کنیم. در نتیجه با تکیه بر منابع گذشته، می‌توانیم تحلیل درست‌تری را بیان کنیم. واقعه ملاسرا نیز در کتاب من برای نخستین بار با نگاه جدید مورد بررسی قرار گرفته و نشان داده‌ام که وقتی مقر این تشکیلات جنگل در آلیان قرار داشت،چگونه با بالاکشیده شدن راست افراطی در تشکیلات جنبش حمله به ملاسرا بدون نظر کوچک‌خان انجام و دستگیری حیدرخان نیز بدون توافق رهبر جنبش جنگل صورت گرفت.

در یادداشت‌های احمد کسمایی اشاره به تشکیل «هیات اتحاد اسلام» جنبش جنگل شده است اما با انتقال جنبش جنگل از کسماء به آلیان دیگر نامی از این هیات نیست و یا بسیار کمرنگ شده است ضمن اینکه در اطراف میرزا افرادی با گرایش‌های متفاوت دیده می‌شوند. این برداشت وجود دارد که در دوره دوم مبارزه جنگلی‌ها آن سخت‌گیری در مرام و مسلک بر پایه اتحاد اسلام وجود ندارد. آیا این برداشت درست است؟

در کتاب «روایتی نو از جنبش و انقلاب جنگل» یک تقابل سنت در بین کسماء و گوراب زرمیخ را طرح کردم و تا جایی که می‌دانم به این نکته برای نخستین بار اشاره شده است. در این تقابل نشان دادم میان کسماء‌نشین‌ها و گوراب‌زرمیخی‌ها در حمایت از جنبش جنگل تقابل وجود داشت و این تقابل از بهار سال 1297 خورشیدی که گیلان به دست جنگلی‌ها افتاده بود و به ویژه در تابستان همان سال تغییراتی که در تشکیلات جنگلی‌ها صورت گرفت، هیات اتحاد اسلام نفوذش را در تشکیلات جنگلی‌ها تا حد زیادی از دست می‌دهد. در این رابطه به اسنادی که به ویژه املشی ارائه داده، اشاره کرده‌ام و نشان داده‌ام که چگونه این تغییرات در تشکیلات جنگل منجر به انزوای تدریجی طرفداران هیات اتحاد اسلام و در راس این جریان حاج‌احمد کسمایی شد. من نشان داده‌ام که همین به حاشیه رانده شدن حاج احمد در تشکیلات جنگل سبب شد تا وی خود را در اسفند 1297 خورشیدی به دولت وثوق‌الدوله تسلیم کند. از این تاریخ و به ویژه هنگامی که جنگلیان دست به راهپیمایی زدند و از غرب گیلان به شرق گیلان رفتند و دوباره از طریق نواحی کوهستانی به آلیان بازگشتند، نفوذ هیات اتحاد اسلام به حداقل خود رسید. بنابراین نکته‌ای که ذکر کردید، درست است.
 
برخی از پژوهشگران انتقال دور دوم جنبش جنگل به منطقه آلیان را دلیل محدود شدن آن و یکی از دلایل صادر نشدن این جنبش می‌دانند. به نظر شما این دیدگاه در رابطه با فراگیر نشدن جنبش جنگل درست است؟

این نظر تقریبا درست است زیرا با انتقال جنبش به آلیان دو مشکل برای ارتباط با سایر مناطق وجود داشت. نخست اینکه آلیان در انزوای جغرافیایی بیشتری قرار داشت و به آسانی نیز از طرف دولت محاصره شده و به این لحاظ ارتباط با رشت و تهران دشوار شد. اما به نظرم سد مهم در راه ارتباط جنبش جنگل با خارج از گیلان، شخص حسن‌خان آلیانی و نگاهش به جنبش بود. همان‌طور که در کتاب به شکل مفصل روایت شده، وی دوست نداشت عناصر مشروطه‌خواه شهری در این تشکیلات نفوذی داشته باشند. به عنوان مثال به گفته شاپور آلیانی، حسن‌خان، اسماعیل جنگلی یعنی خواهرزاده کوچک‌خان را که منشی وی بود از زیده بیرون کرد و جایش را به احمد واقعی داد که با وی نسبتی داشت. به این ترتیب به دلیل این‌که سازماندهی اصلی تشکیلات جنگل از نظر تامین نیروی نظامی، منابع مالی و مکان استقرار آنها به دست حسن‌خان آلیانی انجام می‌شد، محتوای این تشکیلات نیز متناسب با آن تا حدود زیادی با آرزوهای ایلی و روستایی به تدریج منطبق شد. حاکم شدن یک نگاه ایلی و روستایی سبب شد تا ارتباط با نیروهای اجتماعی نقش‌آفرین شهری نیز کاهش یابد. این تغییر به ویژه بعد از پیروزی جنبش جنگل و جدایی دو شخصیت پرنفوذ آن احسان‌الله خان و خالوقربان و پیوستن آنها به بلشویک‌ها بازهم شدت بیشتری گرفت زیرا مواضع کوچک‌خان‌ بازهم در این تشکیلات تضعیف و در واقع تشکیلات به طور کامل به نفع حسن‌خان مصادره شد.
 
بعضی از پژوهشگران معتقدند با گذشت 90 سال از جنبش جنگل می‌توان این‌گونه تفسیر کرد که جنبش جنگل بخشی از تمامیت ارضی ایران را زمانی که کشور و حکومت مرکزی با مشکلات بسیاری مواجه بود با خطر مواجه کرد. اگر این‌گونه تصور شود که میرزا به دلیل حضور و اشغال گیلان از سوی روس‌ها به حمایت مردم برخاست، پس از خروج روس‌ها از ایران ادامه جنبش ضرورتی نداشت. ضمن اینکه پس از انقلاب اکتبر میرزا با روس‌ها روابط خوبی برقرار کرد و در میان اطرافیانش بلشویک‌ها نیز دیده می‌شدند. روایت آزادیخواهی و مبارزه قهرمانانه میرزاکوچک‌خان از منظر تاریخ تا چه اندازه درست است؟

این پرسش بسیار مهمی است و هر چند در اینجا نمی‌توان به طور دقیق روی آن مکث کرد اما به طور فشرده باید بگویم که در واقع جنبش جنگل بر اساس اشغال گیلان از سوی روسیه شکل گرفت و همان‌طور که می‌دانید روسیه در جنگ جهانی دوم در سال 1393.م نیمه شمالی ایران را اشغال کرد و 7، 8 ماه بعد جنبش جنگل بنیانگذاری شد. بنابراین به طور قاطع می‌توانیم بگوییم که جنبش جنگل بر اساس یک جنبش ضد اشغال بود. از آنجا که ارتش روس چهار سال با تمام قوا در نیمه شمالی ایران جولان می‌داد، جنبش جنگل در اصل علیه این اشغال تشکیل شد اما زمانی که در روسیه انقلاب فوریه و اکتبر به وقوع پیوست، ارتش روسیه از ایران عقب‌نشینی کرد. در این هنگام موجودیت جنبش جنگل از موضع ضد اشغال خارج و به یک جنبش سیاسی و اجتماعی با مطالبات مشروطه تبدیل شد اما در پاسخ به این پرسش که درست است برای چنین حرکتی بزرگداشت بگیریم و هر سال از آن یاد کنیم؟ باید بگویم حقیقت این است که کوچک‌خان تا آخرین لحظات یک فرد کاملا ملی بود و یکی از دلایل اختلافش با بلشویک‌هایی که در خردادماه 1299 به جنبش جنگل پیوستند، نیز همین بود. کوچک‌خان براساس تصوری که از بلشویک‌ها داشت آنها را احرار روسیه می‌دانست و فکر می‌کرد آنها از منظر آزادی‌خواهی که در انقلاب مشروطه رایج بود، عمل می‌کنند. وی به هیچ‌وجه درکی از لنینیسیم یا همان بلشویسم نداشت. در واقع هیچ‌کس در ایران از این تفکر در آن زمان چیزی نمی‌دانست. انقلاب به سبک و شیوه لنینی مختص لنین بود و در جای دیگری تا آن زمان تجربه نشده بود.

بنابراین کوچک‌خان نیز از آن فقط آوازه‌ای از دور شنیده بود. اما بعدا به سرعت متوجه شد که رفتار بلشویک‌ها با نگاه آزادیخواهی رایج در انقلاب مشروطه بسیار متفاوت است. در نگاه بلشویکی دیکتاتوری بر طبقه کارگر و دهقانان فقیر حاکم می‌شد از طرفی به نام آنها این دیکتاتوری شکل می‌گرفت. زیرا تقریبا بیش از 95 درصد رهبران بلشویک نه کارگر بودند و نه دهقان فقیر. در خوشبیانه‌ترین حالت یک دیکتاتوری حاکم می‌شد تا بتواند برابری اجتماعی برقرار کند اما امروز به خوبی می‌دانیم که برابری اجتماعی با زور و دیکتاتوری نمی‌تواند به‌وجود بیاید. به ویژه هنگامی که زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن فراهم نشده باشد. کوچک‌خان بعد از مدت کمی اتحاد با آنها راه خود را جدا کرد. به همین لحاظ من در کتابم از ماه عسل انقلاب جنگل صحبت کردم یعنی حضور کوچک‌خان در رشت تنها یک ماه به طول انجامید و دوباره به منطقه فومنات رفت و در آنجا جدا از بلشویک‌ها به راه خود ادامه داد. بنابراین 16 ماه رشت بدون حضور کوچک‌خان در دست بلشویک‌ها بود و کوچک‌خان هیچگاه و تا پایان عمر به این طرف رودخانه پسیخان نیامد و در فومنات به سر برد.

نکته خیلی مهم اینکه وقتی رضاخان در منصب سردار سپه به رشت آمد کوچک‌خان نامه‌ای به سردار سپه نوشت و به گفته محمدعلی گیلک که حامل نامه بوده، سردار سپه در پاسخ نامه به او گفت: من تمام کارهای شما را که مبتنی بر میهن‌پرستی بوده و گیلان و ایران را از اشغال درآوردید، همه را تائید می‌کنم اما پس از این باید امور را به من بسپارید. ظاهرا کوچک‌خان در این رابطه اختلافی با سردارسپه نداشته و قرار شده بود که در بازار جمعه در این رابطه صحبت شود. به ویژه این که روتشتین سفیر شوروی در تهران نیز به اصرار می‌خواست که بین کوچک‌خان و سردار سپه آشتی برقرار شود و نامه‌های کوچک‌خان به روتشتین نیز نشان می‌دهد که نظرات کوچک‌خان در این زمینه بسیار تعدیل شده بود. اما حادثه‌ای رخ می‌دهد که سردار سپه عصبانی می‌شود و به جنگلی‌ها حمله می‌کند. بنابراین به طور مختصر باید بگویم کوچک‌خان به هیچ وجه از آن گروه‌هایی نبود که بخواهد تکه‌ای از ایران را جدا کند. هیچ سندی در این رابطه وجود ندارد. برعکس تمام اسناد به ما می‌گویند که وی عاشق ایران بود.

و سخن پایانی...

رویداد جنگل که به آن جنبش و انقلاب جنگل می‌گویم (معتقدم که در گام نخست جنبش بوده و بعد به انقلاب تبدیل شده است)، در تاریخ ایران بسیار مهم است. زیرا برای نخستین بار در این تحولات نیروهای جدیدی ظهور می‌کنند که بعدها نیز در تاریخ ایران حضور دارند و نقش‌آفرینی می‌کنند. از این رو معتقدم اگر در همان سال‌های نخست پس از شکست جنبش جنگل نقد و بررسی بی‌طرفانه و دقیقی از این تحولات به عمل می‌آمد ما در سال‌های بعد کمتر دچار اشتباه می‌شدیم و بی‌تردید هزینه‌های کمتری را نیز در تاریخ معاصر ایران متقبل می‌شدیم. متاسفانه از این جنبش که برای نخستین بار نمایندگان تمام نیروهای اجتماعی در صحنه سیاسی ایران در آن مواضع خود را پیش کشیدند و پیش بردند، نقد درستی به عمل نیامد. اگر چنین می‌شد از اشتباهات بزرگی پیشگیری می‌کرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها