سید ابراهیم عمرانی، دبير و نائب رئيس شورای سياستگذاری و تامين منابع علمی كشور میگوید: من بر خلاف برخی افراد، رسانههای مدرن را رقیبی برای مطالعه و خواندن نمیدانم زیرا اگر نیاز به خواندن وجود داشته باشد، بقیه مسائل مربوط به مطالعه راه خودش را پیدا میکند.
بحث در مورد خواندن در این چند سال در کنگرهها و سمینارهای زیادی انجام شده و آنها که علمیتر بوده، مهمترین تاثیر را از خانواده در وهله نخست و مدرسه در مرحله بعد میدانند. و اگر قرار است دانشجوی ما هم بخواند، باید جای دیگری نیاز خواندن را به او داده باشند و یادآوری کرده باشند. نیاز به مطالعه و عادت به مطالعه باید در فضای ذهنی فرد جایگیر شده باشد.
بسیاری رسانههای مدرن را رقیبی برای خواندن میدانند که من اعتقادی به این سخن ندارم، چراکه جوامع مبتنی بر دانش و مبتنی بر خواندن در همه این 20 سالی که شبکه آمد و گسترش یافت و همه جاگیر شد، راه خودشان را محکم به جلو میبرند. یادمان باشد که در دهه 50 و 60 میلادی تحقیقات بسیاری درباره تاثیر تلویزیون بر خواندن شد و خیلیها فکر میکردند که تلویزیون ضربه آخر را بر پیکر کتاب و خواندن میگذارد که چنین نشد و شبکهها و رسانههای مدرن هم نمیتوانند اینکار را بکنند. بنابراین اگر نیاز به خواندن وجود داشته باشد، ما نیاز به تبلیغ کمتری خواهیم داشت و فقط وظیفه خواهیم داشت که آن را معرفی کنیم. پس تکرار میکنم که نیاز به خواندن را از کودکی و در مدرسه باید ایجاد کنیم و بعد خود راه بگویدش که چون باید رفت. اینجا بخشی از مشکلات نشر بهطور عام و نشر دانشگاهی بهطور خاص، آنچه مربوط به خواندن است کمتر خواهد شد و جامعه به سمت دانش میل خواهد کرد.
بررسی ابعاد کاهش شمارگان کتاب دانشگاهی
نخست: مشکل نشر دانشگاهی، مربوط به این چند سال گذشته نیست. عمده نشر دانشگاهی در سالیان دور از سوی مراکز نشر در خود دانشگاهها انجام میشد که بسیار توزیع ضعیفی داشتند و انبارهای مراکز انتشارات دانشگاهها پُر بود از کتابهایی که هرگز به فروش نرفت و خوانده نشد. در آن دوران علت اصلیش این بود که کتابها مبتنی بر نیاز آموزشی دانشگاه نوشته میشد و با تخفیفهای ویژهای به دانشجویان همان درسها فروخته میشد اما اکنون فضا، خیلی تغییر کرده و نیازهای متفاوتی وجود دارد، چندین برابر شدن تعداد دانشجویان باید به کمک نشر آمده باشد ولی عواملی مانند پراکنده بودن دانشگاهها و سلیقههای استادان و دانشجویانی که نمیدانند به دانشگاه آمدهاند!، شمارگان را بسیار کاهش داده است.
سلیقه استاد را ارج میگذارم چون هر استادی خود باید انتخاب کند که چه متنی را تدریس کند و نباید متن واحد برای یک درس در همه کشور اجبار شود و از این زاویه با «سمت» و نشر دانشگاهی و اینها موافق نیستم، کما اینکه (سمت) کتابهایی را به کسانی سفارش داده که بهترین آن رشته نبوده و نیستند ولی شمارگان بالا برای آنها منافع مادی خوبی میآورد.
دوم: البته دقت بفرمایید که با وجود شمارگان کم، تنوع عناوین چندین برابر سالهای دانشجویی ماست. تعداد عناوین در سالهای دهه 50 خورشیدی هرگز بیش از چهارهزار عنوان در سال نشد ولی اکنون این تنوع بیشتر شده و تعدد عناوین به بیش از 50 هزار در سال میرسد که حتی تکراریها و کمک درسیها و کنکوریها را هم محاسبه کنید باز هم باید بگویم که تعدد عناوین به بیش از 20 هزار عنوان در سال میرسد که پنج برابر است، حال آنکه جمعیت ایران در بالاترین شکل دو برابر و نیم شده است.
سوم: فضای آموزش عالی را هم در نظر بگیرید. آموزش عالی ایران روزهای خوبی را پشت سر نمیگذارد، توسعههای کمی که از بیست و پنج سال پیش و در برخی موارد پیشتر از آن شروع شده، وضعیت بسامانی نیست. کیفیت آموزش عالی بسیار پائین آمده و جز چند دانشگاه بزرگ که به جد پرچمدار حفظ کیفیت بوده و هستند (که در این دانشگاهها هم شواهد و گاهی استثناهایی از ضعف کیفیت وجود دارد)، بقیه هنوز به صرافت کم کردن از تعارفات و افزودن بر مبلغ برنیامدهاند.
بسیاری از فارغالتحصیلانی که کار پیدا نمیکنند به صنعت آموزش عالی میپیوندند و دکانی کنار دانشگاههای با کیفیت زدهاند و با جزوههای خود، سر بچههای مردم را گرم میکنند و نیازی به کتاب نیست، چون اگر کتاب به بچهها بهعنوان منبع درس بدهند، بچهها جمع میشوند جلوی در اتاق مدیرگروه و از استاد شکایت میکنند که بیخودی سختگیری میکند و چند استاد نازنین دیگر را مثال میزنند که «ببین اینها هم آدم هستند دیگر، ببین چقدر خوبند و جزوه 30 صفحهای برای درس سه واحدی میدهند» و با این تعداد دانشجو، شمارگان کتاب دانشگاهی خیلی پائین است.
جشنوارههای کتاب دانشگاهی
سوق دادن این جوایز به سمت کتابهایی که مساله محور هستند و نگاهی ملی دارند و مشکلی حل میکنند. این مشکل ممکن است مشکل آموزش دانشگاهی باشد. حتما جوایز سوق داده شود به سمت بخش خصوصی و اگر دولتیها هم باشند، بهتر است جایزه دولتیها از خصوصیها را جدا کنید. البته بخش خصوصی که ویراستاری دارد. ویراستاری جدی همطرازخوانی یا Peer Review دارد و کارهایش مورد استناد قرار می گیرند.
درباره ناشران دولتی باید مسئولیت به گونهای باشد که کارهای بزرگتر و خطیرتری را باید منتشر کنند که از عهده بخش خصوصی برنمیآید. در این جشنوارهها ناشران دولتی که غیر از آثار استادان خودشان، آثار استادان و پژوهشگران دیگر را منتشر میکنند و نویسندگانی غیر از استادان خود را تشویق میکنند باید تشویق شوند. در چنین وضعیتی فکر میکنم انتشاراتی مانند انتشارات دانشگاه تهران یا دیگران، مرجعیت علمی خود را میگسترانند و در دراز مدت میتوانیم فکر کنیم که ناشری داریم دانشگاهی و معتبر که کتاب فقط برای تجمیع امتیازات استادان خودش و کمک به ارتقاء ایشان فضا و امکاناتی را فراهم نکرده است.
نظر شما