جناب ابوالحسنیترقی، نخستین پرسش مبتنی بر مصاحبههای پیشین سوژه تاریخ شفاهی است، محمدحسین خسروپناه معتقد است که «تاریخ شفاهی ماده خام تاریخ است» و علاوه بر این شفیقه نیکنفس میگوید: «اصل مصاحبه در تاریخ شفاهی بر پایه ضبط استوار است زیرا صدایی که ضبط میشود یک نوع ماده تاریخی یا سند است» در حالی که شما نیز در کتاب «تاریخ شفاهی و جایگاه آن در تاریخنگاری معاصر ایران (1358- 1385)» نوشتهاید: «تاریخ شفاهی خود به خود از این نظر که بیانگر خودآگاهی است، تاریخ محسوب میشود... شواهد شفاهی نمیتواند وجود خارجی داشته باشد و هر چه تولید میشود از همان ابتدا تاریخ است و نه سند؟ براساس این دیدگاهها، تعریف شما از تاریخ شفاهی چیست؟
در پاسخ باید بگویم در این کتاب به دو بحث مجزا، ماهیت، فلسفه و روش تاریخ شفاهی پرداخته شده است. سخن و نظرگاه ما درباره عمل و کاربرد دادههای روش تاریخ شفاهی به صحبت جناب خسروپناه نزدیکتر است. یعنی صوت در مرحله نخست تاریخ شفاهی، ماده خامی است که به عنوان ماده شاهد شفایی و مدرک ذخیره میشود و پس از طی مراحلی به سند تبدیل خواهد شد اما درباره سخن خانم نیکنفس که از ابتدا فایل صدای حاصل از تاریخ شفاهی را سند میدانند، مشکل داریم. زیرا بر اساس این نظر و دیدگاه، همین که یک مصاحبه تاریخ شفاهی ضبط میشود، به عنوان یک وحی مُنزل تاریخی انتشار پیدا میکند اما از جنبه ماهیت و چیستی تاریخ شفاهی، باید بگویم فردی که راوی تاریخ به شکل شفاهی است، با در نظر گرفتن سازوکار مصاحبه و با علم به جایگاه خویش در تاریخ، از این لحاظ در تباین با این سخن «تاریخ شفاهی خود به خود از این نظر که بیانگر خودآگاهی است، تاریخ محسوب میشود.» نیست و نباید به معنی صحت، درستی تام و کمال آن تاریخ به شمار آید.
بنابراین اگرچه دستاورد تاریخ شفاهی، نوعی تاریخ به شمار میآید اما این تاریخ باید در کنار تواریخ و مواد موجود دیگر راستیآزمایی شود تا در مرحله انتشار به عنوان یک سند تاریخی بهشمار آید. این مطلبی است که در این زمان محدود میتوانم بگویم، در حالی که این مبحث بسیار وسیع است. ضمن اینکه طبق تعریف تاریخ شفاهی، فرد راوی، (متن) شناخته میشود، همچنین در این حوزه از مفاهیم و واژگانی استفاده میکنیم که متفاوت از تاریخ سنتی است، یعنی زمانی که به متن اشاره میکنیم، در اذهان تکست (text) مورد نظر تداعی میشود، در حالی که وقتی در تاریخ شفاهی سخن از متن به میان میآید، معنای دیگری مدنظر ماست. حال راوی ما، که متن شناخته میشود با علم و آگاهی از جایگاه خود، روایتی را بیان میکند که این روایت «بوی تاریخ» میدهد. دقت کنید که اینجاست، میگوییم تاریخ متولد میشود، چون فرد از موضع، جایگاه، منافع و حقوق خویش در آن برههای که اتفاقی روی داده، صحبت میکند.
از این رو این متن، یک متن تاریخی است اما متنی که موثق نیست؛ هنوز راستیآزمایی نشده و به گفته خسروپناه ماده خام تاریخی است که این ماده خام باید راستیآزمایی، تصحیح و تکمیل شود و بعدا به شکلهای مختلف از جمله به صورت کتاب منتشر شود. کاری که سالهاست در مؤسسههای مختلف صورت میگیرد و همچنان ادامه دارد؛ مانند سازمان اسناد و کتابخانه ملی و حوزه هنری که در کتاب «تاریخ شفاهی و جایگاه آن در تاریخنگاری معاصر ایران (1358- 1385)» فعالیتهای آنها آسیبشناسی شده و این نکته را نیز متذکر شدیم که تاریخ شفاهی در رویکرد خود به طبقات فرودستان، گروههای به حاشیه رانده شده و کسانی که به هر دلیل سکوت اختیار کردهاند، اختصاص دارد... در این پروژهها به روش مصاحبه فعال، هدفمند، چالشی و هزار و یک شرط دیگر اطلاعاتی را جمعآوری میکنیم که در این مرحله ممکن است به دلیل عجلهای که دوستان در همه زمینهها، تاریخ سیاسی، فرهنگی و اقتصادی داشتند، یک نوع سطحینگری روی دهد که همین سطحینگری باعث شده، فاجعهای در تاریخ شفاهی به ویژه در حوزه دفاعمقدس اتفاق بیفتد. در حال حاضر متأسفانه متنهایی با تکیه بر روایت راوی در کشور به چاپ میرسد، بدون اینکه متن آن راستیآزمایی و یا با روایتهای تاریخی مورد تطبیق قرار گیرد و با حداقل پژوهش و تحقیق (چه در مرحله جمعآوری و چه در مرحله تدوین) و پس از یک ویرایش سطحی روانه بازار نشر میشود. بنابراین سخن اصلی ما این است که آنچه به عنوان تاریخ منتشر میشود منظور تاریخ تام و تمام و واقعی نیست و حتما باید راستیآزمایی شود و پس از تطبیق با پژوهشهای تاریخی به عنوان کتاب انتشار پیدا کند.
شما اشاره کردید که مورخ تاریخ شفاهی به دنبال موضوعاتی است که یا ثبت نشده و یا اینکه ضرورت آن ممکن است برای جامعه امروز مطرح نباشد، اما کتابهایی وجود دارد که در مرحله نخست به عنوان «خاطرات» به چاپ رسیده و پس از آن پژوهشگر تاریخ شفاهی مجدداً اقدام به پیاده کردن آن در بحث تاریخ شفاهی کرده است. این دوبارهکاری با تعریف شما در پیدا کردن موضوعِ کمتر دیده شده در حوزه تاریخ شفاهی، چگونه قابل توجیه است؟
در کشور ما، بحث موازیکاری در حوزه تاریخ شفاهی از سوی مراکزی که عهدهدار تاریخشفاهی هستند، وجود دارد. موضوعات بسیاری دوبارهکاری یا موازیکاری میشود. برای رفع این مشکل از تجمیع این نهادهای فعال در حوزه تاریخ شفاهی سخن گفتهایم که با این رویکرد میتوان از آسیب موازیکاری دور شد. ضمن اینکه در میزگردی با حضور علیرضا کمری، پژوهشگر، درباره فلسفه تاریخ شفاهی گفته شد که موضوعاتی میتواند در رأس طرحهای تاریخ شفاهی قرار گیرد که حتی تاکنون به ذهن و فکر هیچ پژوهشگری نفوذ نکرده است؛ یعنی موضوعاتی که تاکنون در هیچ جا مطرح نشده یا بسیار کم دیده شده است. گاهی نیز هنگام انجام یک پروژه تاریخ شفاهی ممکن است با موضوعی برخورد کنیم که تاکنون به آن فکر نشده و به ذهن کسی خطور نکرده است. این موضوع میتواند در حیطه تاریخ اجتماعی، تاریخ فرهنگی یا تاریخ اقتصادی قرار گیرد. با این حال باید بگویم با وجود موازیکاری که در این حوزه انجام میشود بسیاری از موضوعات مغفول مانده وجود دارد که تاکنون به آن پرداخته نشده و جای کار دارد.
در گفتوگو با خسروپناه که در رابطه با تاریخ شفاهی انجام شد، وی معتقد بود در تاریخ شفاهی زمانی که آزادی بیان نباشد و راوی به دلایل شخصی و سیاسی نخواهد از برخی موضوعات سخن بگوید و یا اینکه به دلیل کهولت سن برخی رویدادها را با کم و کاست بازگو کند، هرچهقدر مصاحبهگر پویا، فعال و مطلع به موضوع باشد باز هم نمیتواند برخی آسیبها (از جمله خودسانسوری، کمرنگی حافظه و خودمحوری و بزرگنمایی راوی) را رفع کند. بنابراین تاریخ شفاهی با این آسیبها نمیتواند یک ماده خام تاریخی قابل اطمینان ارائه کند. با توجه به اینکه در کتاب شما به این آسیب اشاره شده، آیا با انتقادهایی که به این حوزه وارد است، باز هم میتوان از ماده بهدست آمده از تاریخ شفاهی دفاع کرد و آن را قابل اطمینان دانست؟
در کتاب «تاریخ شفاهی و جایگاه آن در تاریخنگاری معاصر ایران (1358- 1385)»، موضوع «فاعلیت در تاریخ» مطرح شده است؛ فاعلیت در روایت تاریخ، به نوعی خلق یا غنی کردن رویدادهای تاریخی و نقشی است که مصاحبهشونده در آن دارد. این است که از نظر علمی، میان خاطرهنگاری و تاریخ شفاهی تفاوت قائل شدهاند؛ زیرا تاریخ شفاهی مبتنی بر دیالوگ، هدفمندی و روش است درحالی که در خاطرهگویی و خاطرهنویسی اینچنین نیست و آسیب فراموشی و خودسانسوری بیشتر دیده میشود. از طرفی به راهکارهایی برای غلبه بر بزرگنمایی مصاحبهشونده و کمرنگی مصاحبهگر نیز پرداخته شده که چه میتوانیم بکنیم تا از آسیب این موارد در تاریخ شفاهی بکاهیم. ضمن اینکه برای عبور از این موانع ترفندهای خاصی وجود دارد و تجاربی که مصاحبهگر کشف کرده تا مصاحبهشونده را به جریان اصلی برگرداند، نیز در این امر دخیل است. در مواردی که به عنوان ضعف یا آسیب مطرح شده، نقش مصاحبهگر میتواند بسیار مهم و ملموس باشد. بنابراین هرکس نمیتواند یک ضبط صوت بردارد و به عنوان طرح تاریخ شفاهی به فعالیت بپردازد.
ما معتقدیم که مصاحبهگر برای هر موضوع تخصصی به طور کاملا مجزا با تحقیق، پژوهش و مطالعه فراوان، کسب تجربه و انجام مصاحبههای بسیار میتواند برای حضور در طرح تاریخ شفاهی با موضوع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آماده و به ایفای نقش بپردازد. اینجا بحث هدایت صحیح جریان مصاحبه، جلوگیری از تحریف تاریخ، بزرگنماییها، خودسانسوری و بسیاری از مسائل دیگر مطرح است. متأسفانه نمیتوانیم برای مصاحبهگر نسخه واحدی در تمام طرحهای تاریخ شفاهی بپیچیم؛ ضمن اینکه بسیاری از ویژگیها از جمله تجارب جدید (با توجه به فردی که در مقابل مصاحبهگر قرار میگیرد) در خلال کار به دست میآید. فاعلیت در تاریخ شفاهی دوگانه (راوی و مصاحبهشونده) است. در صورتی که در سایر موارد فاعلیت به صورت واحد است اما اینجا فاعلیت خلق روایت یا غنی کردن و ویرایش آن، در قسمتهایی از مصاحبه، نقش مصاحبهگر از راوی پررنگتر میشود و عکس این قضیه نیز مطرح است که به سه نمونه از کارهای مؤسسات ایرانی و خارجی اشاره کردهایم. در بررسی «طرح تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد» دقیقا به این مطلب اشاره شده است که مصاحبهگر فرد بیاطلاعی بوده و علم و آگاهی نسبت به موضوع نداشته و در جریان مصاحبه به هر سمت و سویی رفته است. علاوه بر آن در «طرح تاریخ شفاهی چپ ایران» دانشگاه برلین نیز سه نمونه را مدنظر قرار دادهایم که به نظر ما این پروژه موفقتر بوده و دلایلی نیز برای موفقیت آن ذکر کردهایم.
در مقایسه طرح تاریخ شفاهی هاروارد یکی از گفتوگوکنندههای ما معتقد بود این طرح نسبت به سایر طرحها از این ویژگی بهتر برخوردار است که تحت نظر دانشگاه هاروارد انجام شده است آیا به نظر شما نظارت دانشگاه هاروارد توانسته برخی معایب آن را بپوشاند؟
«طرح تاریخشفاهی ایران دانشگاه کلمبیا یا طرح «تاریخ شفاهی چپ ایران» نیز تحت نظارت دانشگاه انجام شده است اما این نظارت باعث نشده که بسیاری از معایب در طرحهای آن راه پیدا نکند. البته ممکن است بحث نظارت دانشگاهها در میانه راه اعمال شده و یا در بخش آرشیو دخالت کرده باشند. با این حال این نظارت، طرحهای تولید شده را از معایبی که در آن راه یافته مبرا نمیکند. بسیاری از پژوهشگران تاریخ شفاهی تا قبل از تألیف کتاب «تاریخ شفاهی و جایگاه آن در تاریخنگاری معاصر ایران (1358- 1385)» و بررسیهای آسیبشناسانهای که درباره طرحها (چه در داخل و چه در خارج از کشور) انجام شده بود، از طرح هاروارد بسیار تمجید میکردند. اما پس از اینکه نتیجه بررسیها با استناد به برخی نمونههای آن منتشر شد، متوجه بسیاری از آسیبها و معایب آن شدند و بیان کردند که نمیدانستند طرح هاروارد این همه معایب داشته است! شاید دلیل تمجید از آن، یک جمله روتین کلیشهای باشد که زمانی برسر زبانها افتاد و دائم از طرح هاروارد دم زدند و حتی به طور ناخواسته برای آن تبلیغ کردند.
البته فارغ از مباحث سیاسی آن، به نظرم طرحی پر از آسیب است و در مقابل آن، طرح تاریخ شفاهی چپ، پروژه موفقتری از آب درآمده و مجری طرح دادههای بسیار خوبی از آن استخراج کرده است. بنابراین باید بگویم طرح تاریخ شفاهی هاروارد طرحی است که برخی از آسیبهای آن در هنگام کار به وجود آمده و بعضی از معایب هنگام ترجمه و انتشار آثار در ایران در آن راه یافته است. برای مثال کتابی که به «خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی» میپردازد پس از چاپ در ایران بسیاری از مطالب آن سانسور شده و تقریبا چیزی از آن باقی نمانده است. در حالی که طرح اصلی با متنی که در ایران انتشار یافته، بسیار فاصله دارد. با این وجود، با دسترسی به طرح اصلی آن را آسیبشناسی کردم و در این بررسی، ملاک تنها کتابهایی نبوده که در ایران منتشر شده است. بلکه فایلهای صوتی را با متن چاپ شده، تطبیق دادم تا دریابم که چهقدر میان این دو تفاوت وجود دارد. بنابراین با توجه به بررسی که انجام دادم، معتقدم طرح هاروارد دچار آسیبهای بسیاری است و طرح تاریخ شفاهی دانشگاه کلمبیا را موفقتر از هاروارد میدانم. طرح تاریخ شفاهی کلمبیا به تاریخ اقتصادی ایران میپردازد، اگرچه این طرح نیز آسیبهای خودش را دارد.
درباره مصاحبهگر و مصاحبهشونده نکاتی مطرح میشود؛ این که باید این دو با هم، همعصر و همشأن باشند. نظر شما در مورد این سخن چیست؟ با توجه به اینکه در برخی از مصاحبههای تاریخ شفاهی که در ایران انجام میشود فردی که به لحاظ سیاسی یا فرهنگی دارای سابقه طولانی است و سن بالایی دارد در یک مصاحبه روبهروی یک مصاحبهگر جوان و کمتجربه نشانده میشود. این نوع گزینش مصاحبهگر و مصاحبهشونده چه آسیبی میتواند در برداشته باشد؟
همعصر بودن مصاحبهگر اجتنابناپذیر است؛ بدین معنی که من به عنوان مصاحبهگر با مصاحبهشونده همعصر هستم. ما سه نسل را در یک عصر معرفی میکنیم. من پرسشگر 30 ساله با راوی 90 ساله میتوانم همعصر باشم اما به لحاظ همشأن بودن میتوانیم آن را به شکل دیگری مطرح کنیم، برای مثال خوب است در مصاحبههای سیاسی، مصاحبهگر پیشینه فعالیتهای سیاسی داشته و یا فردی مطلع از سیاست باشد اما از لحاظ همشأن بودن به دشواری میتوان چنین وضعیتی را میان مصاحبهگر و مصاحبهشونده پیاده کرد. در بحث تاریخ شفاهی محلی یا تاریخ اجتماعی میتوان مؤلفهبومی بودن را لحاظ کرد اما زمانی که شما از همشأن بودن، سخن میگویید نمیتوان در یک پروژه تاریخ شفاهی سیاسی الزاما مقابل یک سفیر، یک دیپلمات نشاند! اگرچه حضور چنین مصاحبهگری از یک لحاظ مفید و حتی ایدهآل است، زیرا سطح اطلاعات دو نفر به یک لحاظ یکسان است اما باید در نظر داشت همیشه نمیتوان این شرایط را ایجاد کرد و همواره این امکان فراهم نیست.
مصاحبهگر در طرحهای تاریخ شفاهی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی باید فرد مطلع و آگاه به موضوع، اهل مطالعه و تجربهمند باشد. ضمن اینکه در برخی پروژهها ممکن است مصاحبهگر ویژگیهای بسیاری داشته اما از فن بیان خوبی برخوردار نباشد و گاه حتی روابط عمومی خوبی ندارد تا بتواند مصاحبهشونده را به یک مصاحبه مفید و پرچالش بکشاند. این مصاحبهگر نمیتواند فیالبداهه پرسش مطرح کند و مصاحبه باز را انجام دهد؛ زیرا لایههای مصاحبه و موضوع آن را نمیشناسد. به این ترتیب ویژگیهای بسیاری نیاز است تا یک مصاحبه خوب انجام شود. برای مثال آقای حسین روحانیصدر درباره جنگ ایران و عراق در سازمان اسناد طرح بسیار خوبی را پیاده کرده و با دیپلماتها و سفرا درباره جنگ ایران و عراق صحبت کرده است. اگرچه بخشهای مربوط به تاریخ نظامی و اختلافات مرزی میان ایران و عراق، کمتر دیده شده و یکی از آسیبهای این کار به شمار میآید اما با این حال طرح بسیار موفقی است. بنابراین همشأن بودن الزامی نیست و همواره نیز امکانپذیر نیست؛ اما فرد باید مطلع باشد؛ اگر از جنس راوی باشد، بهتر است. اهل مطالعه باشد و پیرامون موضوعی که میخواهد مصاحبه کند، مطالعات دقیقی انجام دهد. مطالعه خوب یعنی از تحقیقات دیگران بهره ببرد. در حال حاضر، مشکلی که در بسیاری از طرحها مشاهده میکنیم «خالیالذهن بودن» فرد مصاحبهگر است که در نتیجه از این مصاحبه، داده مفیدی بیرون نمیآید.
در یکی از طرحهای تاریخ شفاهی هاروارد، راوی ترتیب و توالی تاریخی برخی از سیاستمداران را نمیدانسته و مثلا شریفامامی را با ازهاری اشتباه گرفته است و این اشتباه حتی پس از پیاده و تدوین کردن متن برطرف نشده، یعنی مصاحبهگر این اشتباه را در مرحله چاپ نیز تصحیح نکرده است؛ اشتباهی که قابل اغماض نیست، زیرا دانستن توالی تاریخ و حضور سیاستمداران از بدیهیات تاریخ است. بسیاری از اشتباهاتی که در طرح تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد وجود دارد، به دلیل کافی نبودن اطلاعات تاریخی مصاحبهگر آن است. حبیب لاجوردی یا ضیاء صدقی که به هر دلیلی مقابل مصاحبهشونده نشستهاند، به تکمیل اطلاعات پیش زمینه خود درباره موضوع اقدام نکردهاند. اگرچه لاجوردی پیش از این مصاحبهها، کتابی درباره «اتحادیههای کارگری و خودکامگی در ایران» تالیف کرده، اما این تالیف متضمن آن نیست که وی بر تمام تاریخ ایران اشراف داشته باشد.
در حال حاضر در ایران پروژههای حوزه تاریخ شفاهی دفاع مقدس در دست انجام است؛ با توجه به همکاری که با برخی طرحهای «مرکز تحقیقات و اسناد دفاع مقدس» دارم، باید بگویم مصاحبههایی که با سرداران و فرماندهان رده بالا انجام میشود بر اساس استفاده از تیم مصاحبهکننده است و مصاحبهشونده و مصاحبهگر بیشتر از یک جنس هستند. ضمن اینکه علاوه بر داشتن مطالعات تکمیلی از اسنادی برخوردار هستند که ممکن است هر کسی به آن دسترسی نداشته باشد. بنابراین تیم مصاحبهشونده بسیار آگاهانه و هدفمند در حال پیشبردن پروژههای تاریخ شفاهی هستند. این طرحها دارای دادههای بسیار خوبی است. مانند «خاطرات محسن رضایی» که جلد نخست آن به چاپ رسید و دربردارنده دادههای ارزشمندی است. با وجود برخورداری طرحهای تاریخ شفاهی «مرکز تحقیقات و اسناد دفاع مقدس» از ویژگیهای مصاحبه فعال و چالشی، باید بگویم این ویژگیها نافی آن نیست که دادههای آن مراحل تبدیل شدن به سند تاریخی را طی نکند؛ بلکه باید از آن حالت ابتدایی بیرون بیاید و با وجود دارا بودن ویژگیها از راستیآزمایی مستثنی نیست.
همانطور که به حضور در پروژه تاریخ شفاهی دفاع مقدس اشاره کردید گاهی گفتوگو با سربازان میتواند دادههای بسیار مفید و بیشتری نسبت به سرداران و فرماندهان داشته باشد. در کتاب نیز ذکر کردید خاطرات سربازان قابل تأملتر است. آیا این تاکید به دلیل حضور مستقیم سربازان در صحنههای نبرد و عملیات است؟
بله، بیان این نکته به دلیل حضور رو در روی سربازان در صحنههای جنگ است. براین اساس در طرحهای تاریخ شفاهی دفاع مقدس به دنبال گرفتن اطلاعات و خاطرات سربازان هستیم. زیرا سربازان نیز از موضع خودشان جنگ را روایت میکنند و حتی میتوان گفت گاه ممکن است آنها اشراف بیشتری نسبت به موضوعات مربوط به جنگ داشته باشند. بنابراین در این زمینه پژوهشگر تاریخ شفاهی به دنبال آن است که از کسی که به موضوع اشراف بیشتری داشته، اطلاعات و دادههای خوب را کسب کند. وقتی شما در یک طرح تاریخ شفاهی سراغ ردههای پایینتر میروید و سربازان و پیادهنظامهای جنگ را مورد توجه قرار میدهید یعنی روایت آنها میتواند پازل تصویر دفاع مقدس را کامل کند.
به این نکته اشاره کردهاید که کتاب قبل از انتشار به راوی داده شود تا اصلاحات مدنظرش را انجام دهد. آیا این مرحله باعث نمیشود تا راوی برخی از صحبتهای مهم و چالشبرانگیز خود را حذف و دادهها را کاهش دهد؟
در این میان یک سری مسائل حقوقی وجود دارد و برمبنای آن باید متن پیادهشده را به رؤیت مصاحبهشونده برسانیم و در آن مرحله از راوی بخواهیم هر آنچه را که مدنظر دارد، اعمال کند. البته این دسترسی به متن برای یک بار و به ویژه در رابطه با افراد سیاسی توصیه میشود. زیرا ممکن است آنها اصلاحات و تغییرات بسیاری در متن صورت دهند و آن را از آن حالت اولیه خارج و از حَیِّزِ انتفاع بیندازند. ضمن اینکه ارجاع متن مصاحبه تاریخ شفاهی به مصاحبهشونده زمانی است که متن پیاده میشود، اما زمانی که شما میخواهید متن پیاده شده که حاوی خاطرات، تحلیل خام و .... باشد، به کتاب تبدیل کنید در آن مرحله دیگر نیازی نیست که به دست مصاحبهشونده داده شود. زیرا ما در برخی از طرحهای تاریخ شفاهی با این مشکل مواجه هستیم که فرد صحبت کرده و سخنانش پیاده شده است و سند این گفتار را هم به لحاظ فایل صدا، هم به لحاظ تصویر و متن داریم. بنابراین اصلاحات انجام شده و ما اصلاحات را پذیرفتهایم و به مرحله بعدی رفته است. در این میان مصاحبهشونده اعتراض کرده که میخواهد باز هم متن را رؤیت کند! اینجاست که ما نمیتوانیم همواره دنبال مصاحبهشونده برویم. زیرا اگر بخواهیم دائم متن را تحویل مصاحبهشونده بدهیم دیگر چیزی به عنوان مدرک و شاهد تاریخی باقی نمیماند و دقیقا در هر بار رؤیت، سر و ته مدرک زده میشود. تنها در یک مرحله، متن پیاده شده باید در اختیار مصاحبهشونده قرار گیرد که این مرحله میتواند به عنوان تأیید نهایی تلقی شود. اما زمان انتشار، دیگر نیازی به مشاهده متن توسط راوی نیست.
* در این باره بیشتر بخوانید:
نظر شما