انتشارات «سوره سبز» کاب «دلاوران بیسر» را بر اساس زندگی امیر سرتیپ سید علیاکبر خوانسارینیا منتشر کرد.
در مقدمه این کتاب درباره اهمیت نگارش خاطرات فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی ایران میخوانیم: «از آن جا که مرور زمان، گردآوری منابع شفاهی تاریخ دفاع مقدس و تدوین آن را تهدید میکند، ضروری است همه آثار و اسناد دفاع مقدس با شیوههای علمی گردآوری، ثبت و منتشر شود. در این راستا «سازمان اسناد و مدارک دفاع مقدس» با درک اهمیت و آگاهی از این رسالت و مسئولیت و با انگیزهای جهادی، گامهایی را در راه ثبت و نشر خاطرات فرماندهان و نیروهای حاضر در رخدادهای هشت سال دفاع مقدس برداشته است؛ دفاعی که پرافتخارترین روزهای مقاومت و پایداری ملت ایران را پدید آورده و امروز ثبت و ضبط درسها، تلخیها، شادیها و زوایای گوناگون آن در گروه نهضت گستردهای برای تحقق این کار بزرگ است.»
این کتاب به دو شیوه مصاحبه و خاطرهنگاری تدوین شده است. 21 بخش از کتاب با عنوانهایی چون «در آتش، خون و اشغال به دنیا آمدم»، «ورود به دانشگاه نظامی»، «انقلاب و خدما در مراغه»، «ماموریت در سنندج» و ««ایجاد قرارگاه مشترک مالک اشتر در مهاباد» در قالب مصاحبه تاریخ شفاهی و 15 بخش با عنوانهایی چون «محور زمزیران»، «پاکسازی محور پیرانشهر»، «همکاری با سپاه»، «پدافند متحرک عراق در منطقه حاج عمران» و «طراحی عملیات کربلای 7» به صورت خاطرهنگاری آمده است.
در صفحه 248 کتاب میخوانیم: «بهار داشت از راه میرسید و تقریباً زمان رو به سرعت داشت و اگر عملیاتی میخواست انجام بگیرد باید در همین فصول انجام میگرفت چون یه مدت زمان محدودی هوا برای کار و عملیات و اینها مساعد بود. بعد از مدت کوتاهی بارندگی شروع و یخبندان همه جا را فرا میگرفت و انجام عملیات مشکل و یا غیرممکن میشد مگر اینکه با تجهیزات ویژه و آموزشهای ویژهای و تمهیدات خاصی، عملیاتی صورت میگرفت که آن هم بسیار دشوار بود. در ارومیه بودیم البته قرارگاه به صورت قرارگاه مقدم لشکر در پیرانشهر مستقر بود ولی این قرارگاه برای اجرای عملیاتهای نامنظم پیشبینی شده بود.
این قرارگاه سوای مالکاشتر بود. این همان قرارگاه مقدماتی بود که عملیاتهای نامنظم را هدایت و طرحریزی میکرد. ولی برای اجرای عملیاتهای منظم یک قرارگاه با تخصص های مختلف و با تقویتهای مختلفی لازم بود که به وسیله ارکان ستاد لشکرد باید تأمین میشد. این بود که ما در ارومیه بودیم که این مأموریت به من ابلاغ شد و مأموریت دادند در معیت جناب سرهنگ شاهین راد که معاون عملیاتی لشکر بودند به پیرانشهر برویم و منطقه عملیات را که هنوز نحوه اجرای و اسم و زمان آن عملیات مشخص نبود؛ شناسایی بکنیم.
معمولاً این عملیات و ایجاد جبهه در شمال غرب بیشتر به خاطر این بود که با توجه به اینکه زمینهای مناطق جنوب همهشان به وسیله عراق در آن قسمتهای که عملیات انجام میشد مین گذاری شده بود و استحکامات مختلفی نیز در آنجا ایجاد کرده بودند و دشمن هم در آنجا قدرت بیشتری داشت و نیروهای ما هر عملی که در آنجا انجام میدادند بخشی از آن با موفقیت همراه نمیشد و در نتیجه در اواخر، مسئولین ردههای بالا در سطح کشور تصمیم گرفتند شمال غرب و یک جبههی جدیدی باز بکنند تا بتوانند عملیاتهای موثری را در سطح واحدهای ارتش و سپاه در آنجا انجام بدهند. و در نتیجه عراق مجبور شود مقداری از نیروهایش را از جنوب به این مناطق منتقل و یک جابجای انجام دهد تا بدینوسیله فشار دشمن در منطقه جنوب کمتر بشود. لذا بر همین مبنا تصمیم به این شد که در این جا قرارگاه و جبهه جدیدی در منطقه حاج عمران باز بشود.»
«دلاوران بیسر» را انتشارات سوره سبز با شمارگان دوهزار نسخه، قطع وزیری، 432 صفحه و به بهای 195 هزار ریال منتشر کرده است.
نظر شما