«روضه الصفای میرخواند تاریخ عمومی متعلق به عصر تیموریان است. این اثر شامل 6 جلد، یک مقدمه و یک خاتمه است. شیوه ارائه مطلب به ترتیب سلسلهای و سالشماری بدون تجزیه و تحلیل روایات مبتنی است. اخبار مربوط به عوام و رعیت جایی در این کتاب ندارد؛ به عبارتی دیگر روضه الصفا تاریخ سیاسی است. در این کتاب مشیت الهی علت تمام وقایع و حوادث عالم است. موضوع تاریخ روضه الصفا، گزارش حوادث تاریخ جهان از آغاز، یعنی از عصر حضرت آدم تا روزگار مولف است. این قسمت مشتمل بر 6 جلد است. میرخواند یادداشتهای جلد هفتم را که گزارش اوضاع عصر سلطان حسین بایقراست تهیه کرد اما مرگ او فرارسید و نوهاش خواندمیر آن را به رشته تحریر درآورد. سرانجام رضاقلی خان هدایت، مورخ و تذکرهنویس مشهور عصر ناصری، سه مجلد دربردارنده حوادث تاریخی از اوایل صفویه تا میانه دوره ناصرالدین شاه را برآن افزود و مجموعه دوره کامل کتاب به 10 جلد رسید.»
میرخواند «روضه الصفا» را به تشویق امیرعلیشیر نوایی، وزیر دانشمند شاهرخ تیموری نوشت و این اثر را به او تقدیم کرد. مندرجات کتاب بدین قرار است:
مقدمه: در فواید علم تاریخ و نیاز فرمانروایان به این علم و آنچه برای تالیف تاریخ لازم است.
قسم اول: در آغاز افرینش و قصص پیامبران و وقایع پادشاهان پیش از اسلام و حکمای پیشین.
قسم دوم: در حالات و قغزوات حضرت رسول (ص) و اخبار خلفای راشدین.
قسم سوم: در احوال ائمه اثنی عشر و خلفای بنی امیه و بنی عباس.
قسم چهارم: در وقایع پادشاهان معاصر عباسیان یا سلسلهعهای ایرانی پس از اسلام تا حمله مغول.
قسم پنجم: در تاریخ چنگیزیان و حکومت فرزندان او در چین و ایران و توران.
قسم ششم: در احوال امیر تیمور گورکان و اولاد و احقاد او.
قسم هفتم: در سلطنت ابوالغازی سلطان حسین بهادر (بایقرا) و فرزندان او.
خاتمه: در ذکر بدایع صنایع ملک صانع و عجایبات رئوی زمین(بخش جغرافیایی روضه الصفا)
اختصاص فصلی مستقل به ائمه اطهار (ع) در کتاب مورخ اهل سنت
دیباچه اثر میرخواند شامل سه بخش اصلی است: نخست، مطلع مذهبی. وی در این بخش به حمد و ثنای خداوند و سپس حضرت محمد(ص) میپردازد. نویسنده در بخش دوم بهطور رسمی خودش را معرفی کرده، از فعالیتهای دوران جوانی و مهارتهای فکریاش بحث میکند و در ادامه از شرایطی که سبب شده او به نگارش اثر تاریخی خود بپردازذ سخن میگوید. بخش سوم را به شرح چگونگی تقسیمبندی اثرش اختصاص میدهد. بخش پایانی دیباچه که میرخواند آن را بهطور مجزا مقدمه نام نهاده، شامل طرح کلی فهرست مطالب است و در آن یادآور میشود که درپی تدوین رسالهای طولانی درباره فواید بیشمار تاریخ و صفات اختصاصی است که همه مورخان باید واجد آن باشند.
از نکات جالب توجه این اثر اختصاص بخشهایی از کتاب به احوال ائمه اطهار است. میرخواند علیرغم اعتقاد به مذهب سنت، برای نخستین بار عناوین و فصول مستقلی را به امامان شیعه اختصاص داد و واقعه خلافت امام علی (ع) و واقعه کربلا را با تفصیل بیان کرد.
مهمترین منابع مولف، تواریخ عمومی به زبان عربی مانند «تاریخ طبری»، «الکامل» ابن اثیر است. آثار باارزش فارسی همچون «جامعالتواریخ رشیدی» و ظفرنامه» شامی نیز ماخذ او بوده است.
فواید تاریخ از نگاه مورخ دربار تیموریان
میرخواند درباره فواید تاریخ مینویسد: «بر هوشمندان صاحب خیرت پوشیده نماند که علم تاریخ متضمن فواید بسیار است و ایراد مجموع آنها موجب اطناب و اکثار. اما از ذکر بعضی از آن فواید چاره نیست، تا صاحبان ذکا و فطنت را که میل به مطالعه این فن شریف دارند و رغبت و معرفت بر این علم زیاده شود و شعف در اکتساب آن بیشتر نمایند.
فایده اول آنکه، بنی آدم را معرفت اشیا از طریق عقل و حس میسر شود. و از جمله محسوسات بعضی مشاهدات و بعضی دیگر مسموعات است.
فايده ديگر تاريخ آن است كه باعث خرمي و بشاشت است و زنگ شئامت و ملالت از آيينه خاطر ميزدايد؛ زيرا حس سمع نه تنها از استماع اخبار و آثار ملول نمیگردد، بلكه هر لحظه او را بهجتي و مسرتي بيشتر حاصل میآید از آن جهت كه اخبار و استخبار در جبلت بشري مركوز است.»
سومين فايده تاريخ را ميرخواند در سهل الماخذ بودن تاريخ میداند و اين كه «مبتني بر حفظ است و بس و لذا كسي كه از اين راه سهل به مطالعه گذشتگان مشغول شود، زودتر به مقصود فايز آيد... همچنين تاريخ با توجه به آن كه سر و كار با روايات ثقات و غيرثقات دارد، كسي را كه با آن ممارست كند، قدرت شناخت حق از باطل نصيب ميكند.»
شعور به علم تاريخ سبب زيادتي عقل
میرخواند تجربهآموزي را فايده ديگر تاريخ میداند: «اين تجربهآموزي از طريق مباشرت امور، مشاهده وقايع و اطلاع بر احوال متقدمان حاصل میآید. گذشته از اين فايده، متامل علم تاريخ را مرتبه مشورت با عقلاي عالم دست ميدهد؛ پس اگر كسي را واقعهاي پيش آيد و طريق كشف آن ر ا از علم تاريخ استكشاف كند، نتيجه عقل جمله عقلا بدو رسيده باشد. اين سبب ميشود تا دست غوغاي لشكر حوادث از تاراج ذخاير فكرت او كشيده ماند و سواد غبار همومش به آب نتايج عقول اسلاف از لوح خاطر شسته شود.»
او درباره هفتمين فايده تاريخ چنین مینویسد: «شعور به علم تاريخ سبب زيادتي عقل و وسيله ازدياد فضل و واسطه صحت راي و تدبير است و لهذا بوذرجمهر كه ذات كريمش ديباچه صحف حكمت بود مي گويد كه علم تاريخ مؤيد و معين راي صواب است... تاريخ همچنين باعث میشود تا ضماير اصحاب اقتدار و اختيار در وقوع قضاياي هايله و حوادث مشكله به سبب مطالعه اين فن مطمئن و برقرار ماند؛ زيرا در گذشته نيز بسيار بوده كه واقعه عظيمي رخ داده و از محض عنايت كردگار با سهل وجهي گذشته است.»
ميرخواند فايده ديگر تاريخ را در ايجاد مرتبه صبر و رضا براي مطالعه كننده آن ميداند: «زيرا چنين كسي چون در حوادث روزگار تامل نمايد داند كه ذوات كرام رسل و انبيا در صنوف بلايا كه از امم سالفه نسبت بديشان افتاد چگونه تحمل نمودهاند و در طريق مصابرت به چه كيفيت سلوك فرمودهاند لاجرم او نيز چون داهيه عظيمي روي نمايد دست در عروة الوثقي صبر و حبل المتين رضا زند و بدان اعتصام فرمايد.»
نظر شما