گفتوگو با نویسنده مجموعه «ریتم و دف»
حبیبی: تربیت شاگردان قوی بدون کتابهای علمی ممکن نیست / کتابی که نوازنده موسیقی فیلم امام علی (ع) نوشت
مسعود حبیبی، پیرامون فواید انتشار کتابهای موسیقی به ایبنا گفت که اگر این آثار تألیف نشود، هرچند شاگردان زیادی علاقهمند هستند تا هنر را یاد بگیرند اما زمان و هزینه برای همه به یکمیزان وجود ندارد و نمیتوان انتظار تربیت شاگردانی قوی و توانمند را با روشهای غلط و غیرعلمی داشت. با چاپ چنین کتابهایی سطح عمومی دانش کشور در این زمینه بالا خواهد رفت.
او در تورهای مختلف کنسرت در کانادا، آمریکا و اروپا و کشورهای مختلف آسیایی بهعنوان نوازنده حضور داشته است. آلبوم «حماسه ایرانزمین» یکی از کارهای مهمی است که او با گروه خودش دالاهو اجرا کرده است. حبیبی بعدها متوجه ایراداتی در ساختمان قدیمی دف و شیوه آموزشی آن شد و به همین دلیل شیوه نوینی را برای نوازندگی ساز دف ابداع کرد. مجموعه کتابهای سهجلدی«شیوه نوین دفنوازی» اولین نمونه از آثار مکتوب این هنرمند نامآشنا برای فراگیری علمی نوازندگی دف است. نوآوری در ساختمان سازِ دف و ابداع و طراحی مدل جدیدی از دف باپوستی از جنس پوستسازهای (ساید درام) از دیگر فعالیتهای این هنرمند است که امکان همراهی ساز دف را در ارکسترهای بزرگ فراهم میکند. تازهترین مجموعه مکتوب او در زمینه موسیقی «ریتم و دف» نام دارد که جلد اول تا سوم آن در خردادماه امسال به چاپ رسیده و چهار جلد دیگر این اثر آموزشی که قطعات، تمرینات و اتودهای نوازندگی این ساز را در خود جای داده، بهزودی روانه بازار کتاب خواهد شد.
در ادامه گفتوگوی خبرنگار «ایبنا» با مسعود حبیبی را میخوانید.
چرا به سوی تدوین و آمادهسازی آثار مکتوب در زمینه نوازندگی ترغیب شدید؟
در آغاز کلام بر خودم لازم میدانم که از شما که با دقت مسائل مربوط به حوزه هنر را رصد میکنید، تشکر کنم. به باور من پیامد اینگونه رصدها میتواند نقطهضعفها و کمبودها را در زمینههای مختلف هنری نمایان کند و مجالی ایجاد شود تا فعالان در عرصه فرهنگ بتوانند درباره گامهایی که در جهت اعتلای هنر ایران برمیدارند، صحبت کنند. من یک دوره هفتجلدی در زمینه آموزش نوین ساز دف نوشتهام که تا امروز سه جلد از آن منتشر شده است. اینرا هم اضافه میکنم که در گذشته یک دوره پنججلدی نوشته بودم که سه جلد از آن منتشر شد. متأسفانه ناشر در تجدیدچاپ سه جلد ابتدایی آن مجموعه سرقتهایی انجام داد و همین اتفاق باعث شد تا من اجازه انتشار دو جلد دیگر را ندهم. همان زمان بود که تصمیم گرفتم براساس دانش امروزم، مجموعه تازهای را تألیف کنم و در اختیار علاقهمندان به موسیقی بهویژه کسانی که نوازندگی ساز دف را دوست دارند، قرار دهم.
چرا نوشتن مجموعه آموزشتان را از سر گرفتید؟ مگر مجموعه قبلی ایرادی داشت؟
من آن دوره پنج جلدی را 20 سال پیش و براساس دانشی که آن زمان داشتم، نوشته بودم. بعد از حرکت غیراخلاقی ناشر که امکان ادامه همکاری برای انتشار دو جلد باقیمانده را از دسترفته دیدم، تألیف دوره هفتجلدی را شروع کردم.
این مجموعه امروز در چه مرحلهای قرار دارد؟
خوشبختانه سه جلد از آن هفت جلد کتاب آماده و در خردادماه امسال روانه بازار نشر شد. امروز که با شما صحبت میکنم نتنویسی جلد چهارم تمام شده و بخش بزرگی از جلد پنجم هم این مرحله را طی کرده است. امروز در حال کار روی ادامه جلد پنجم این مجموعه هستم.
سوءاستفاده برخی ناشران بهویژه در زمینه موسیقی از هنرمندانی که در حوزه مکتوب هم فعالیت میکنند، اولین بار نیست که اتفاق میافتد و احتمالاً آخرین بار هم نخواهد بود...
بله. نظیر این اتفاق تا امروز بسیار رخداده و همانطور که شما گفتید در آینده هم احتمالاً پیش خواهد آمد، اما این رفتار از یک ناشر آنهم یک ناشر فعال در عرصه هنر، واقعاً بعید است. انسان با دیدن چنین اتفاقاتی به یاد بیت معروفِ «هرچه بگندد نمکش میزنند/ وای بهروزی که بگندد نمک» میافتد. همانطور که در ابتدای بحث اشاره کردید، بسیاری از فعالان در عرصه هنر موسیقی، تمایل چندانی به حضور در حوزه تألیف ندارند. بهنظر میرسد همین سوءاستفادهها یکی از دلایلی باشد که همکاران من از فعالیت در این عرصه امتناع دارند. یک هنرمند تمام عمر و زندگی خود را به پای تألیف اثری میگذارد که حاصل موی سپید کردن اوست و در جواب با واکنشی اینچنینی مواجه میشود. باور کنید من بیش از 10 سال از عمر خودم را پشت میز نشستم و مشغول مطالعه و نوشتن بودم تا توانستم یک کتاب را تألیف کنم. اما با اقدام غیراخلاقی نظیر کار این ناشر، نتیجه کار میشود هیچ!
بهنظر شما تأثیر آثار مکتوب در زمینههای مختلف هنری در جامعه چیست؟
بگذارید در ابتدا به تأثیر نبود چنین کتابهایی بپردازیم. اگر این آثار تألیف نشود، هرچند شاگردان زیادی علاقهمند هستند تا هنر را یاد بگیرند، اما زمان و هزینه برای همه به یکمیزان وجود ندارد؛ با این توضیح نمیتوان انتظار تربیت شاگردانی قوی و توانمند را با روشهای غلط و غیرعلمی داشت. با چاپ چنین کتابهایی، سطح عمومی دانش کشور در این زمینه بالا خواهد رفت و بهره مناسب را به جامعه میرساند.
در مقابل چه چیز، نصیب هنرمند میشود؟
جیب هنرمند پر از چهچه و تشویق از سوی تماشاچی است و طبیعتاً هزینه فکر و اندیشه هنرمند جبران نمیشود و این نکته، برای هنرمندان نکته بسیار کشندهای است. آیا یک هنرمند باید لباس مندرس بر تن داشته باشد؟ یا اینکه شبکاری کند و برای تأمین مایحتاج اولیه زندگی به مسافرکشی بپردازد؟ اینها نکات مهمی است که مردم از آن آگاهی ندارند. متأسفانه انگار هنرمند فراموش شده است، انگار هنرمند و جیبش به خدا متصل است. گرچه همه ما رزق و روزیمان دست خداست و جیب همه ما بهنوعی به خداوند وصل است، اما بعضی از حسابوکتابها واقعاً بیمنطق است. برای اجراهای خارجی شنیدهام پول هتل با خود هنرمند است و یا پول بلیت را خود هنرمند باید عهدهدار باشد و نکته جالب اینجاست که بعضی از همکیشان ما اینکار را میکنند و این شرایط را قبول میکنند. البته کاری به رده و سطح کاریشان ندارم، اما اینکار را انجام میدهند و در واقع میتوان گفت مفتفروشی میکنند. خب چه کنند، بالاخره هنرمند هستند و میخواهند جایی ساز بزنند و مطرح شوند.
ما به اهالی هنر برای انجام کارهای تألیفی و اجرای موسیقی، بهایی نمیدهیم و با این وضعیت، متأسفانه همه منزوی شدهاند. در سال 1367 من به دفنوازی علاقهمند شدم، ضمن اینکه پیانو را از سال 1352 مینوازم. بعد از سه سال نواختن دف در ضبطهای رادیویی، چون آن موقع هنوز در تلویزیون شروع به فعالیت نکرده بودم، جستهگریخته به من میگفتند فلانی علاقهمند یادگیری دف است. نگاه کردم و دیدم برای دف هیچ کتابی نوشته نشده است. البته آن زمان برای دف هیچ حرکتی نشده بود، ضمن اینکه این ساز در آن دوره به لحاظ ساختاری یک ساز معیوب بود. همیشه به دلیل ساختار کمانه و نحوه پوستکشی این ساز، دستوبال ما نابود بود. اشکالات خیلی قدیمی داشت و ساختاری مانند ساختار 500 سال پیش را حفظ کرده بود و هنوز هم در حال ساختن دف به همان شکل بودند.
آن روز تصمیم گرفتم کتابی را در این زمینه کار کنم. آن زمان من در گروه عارف با استاد پرویز مشکاتیان کار میکردم. با ایشان در اینباره صحبت کردم و گفتم برای اینکار نیاز به کمک دارم، باید چه کنم. زندهیاد مشکاتیان گفت برای کمک به تو بهترین شخص استاد حسین دهلوی است، برو و با او مشورت کن و نیازهای نشانهها و علامتها را برایش بهصورت مکتوب مشخص کن و این حرکتها را برایش بزن؛ من مطمئنم در شورای عالی دانشگاه نتیجه مناسبی خواهی گرفت. من هم خدمت آقای دهلوی رفتم و با او صحبت و مطالب را عرض کردم. ایشان هم با دقت و حوصله زیاد همراه من تکبهتک به مکتوب کردن مشغول شدند. همراه خودم دف هم برده بودم و یکییکی مینواختم و حرکت را نمایش میدادم. گفتم برای حرکت حلقهها، علامتی نیاز است و من نمیدانم چه حرکتی را بنویسم. شاید به مدت 20 دقیقه من برای ایشان ساز میزدم و یکبار به من گفت که یک عالمه حرکت بود، یک عالمه صدا بود! اینها را چطور میخواهی بنویسی؟ گفتم تکبهتک برای شما میگویم تا جراحی کنیم. ساعتهای خیلی زیادی را با استاد نشستیم و مجموعهای از علائم را در دانشگاه هنر در طول بیش از دو سال ترسیم کردیم.
نظر شما