چهارشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۳
لرستانی: فضای کتابخانه‌ای به نویسنده انرژی زیادی می‌دهد / نسل امروز، شتاب‌زده، عصیانگر و خشم‌آلود است

شهره لرستانی، کارگردان و نویسنده تئاتر، معتقد است که امروز، سکوت موجود در سالن‌های کتابخانه‌ها و بوی اعجاب‌انگیز کتاب‌های کهنه در ذهن اغلب دانشجویان بی‌معنی است و جایگاهی ندارد، در حالی‌که فضای کتابخانه‌ای به نویسنده انرژی زیادی می‌دهد.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- علی نامجو: جریان نمایشنامه‌نویسی در ایران به شیوه امروزی، از دوره قاجار و با نوشته‌های «میرزا آقا تبریزی» و «میرزا فتحعلی آخوندزاده» آغاز شد. با این توضیح، از آن تاریخ تا امروز اکثر اجراهای جدی و به‌یادماندنی تئاتر در ایران مربوط به آثاری است که از زبان‌های دیگر به فارسی ترجمه شده‌اند. «ایبنا» برای بررسی وضعیت و چالش‌های موجود در جریان نمایشنامه‌نویسی به‌ویژه آثار تألیفی، پرونده‌ای را گشوده و در آن به سراغ فعالان عرصه نمایش رفته است. شهره لرستانی، مدرس دانشگاه، کارگردان و نویسنده تئاتر در این پرونده با ما گفت‌وگویی انجام داده و نظرات خود پیرامون آثار مکتوب در تئاتر را مطرح کرده است. شرح این گفت‌و‌گو‌ را در ادامه می‌خوانید.

برخی فعالان در عرصه تئاتر، جریان منسجم نمایشنامه‌نویسی را که در دهه 40 و 50 در ایران وجود داشت، پایان‌یافته می‌دانند. شما با این مقدمه موافق هستید یا مخالف؟

البته من هم موافقم که جریان منسجمی در نمایشنامه‌نویسی امروز وجود ندارد، آنچنان‌ که در هیچ حوزه هنری و غیرهنری هم دیگر جریان منسجمی وجود ندارد، چون نسل امروز نسلی است که پیگیرانه، همه‌جانبه و منسجم به دنبال چیزی نمی‌رود. نسل امروز شتاب‌زده، عصیانگر و خشم‌آلود است و می‌خواهد با همین ابزار به دنبال اهدافش برود. دانشجویان امروز با خشم سر کلاس حاضر می‌شوند و حقشان را با همین نگاه از استادشان طلب می‌کنند. آن‌ها می‌خواهند به‌سرعت به آنچه دنبال می‌کنند، برسند و نمی‌خواهند همچون گذشته برای تلمذ و آموختن در کلاس‌ها حاضر شوند.

با توجه به توضیحات شما، نسلی که جوانان امروز به آن تعلق داند، دیگر به دنبال آموزش گام‌به‌گام و آهسته و پیوسته نیستند و می‌خواهند یک‌شبه ره صدساله را بپیمایند...

بله، نسل عصیانگری هستند. این عصیانگری در شعر، موسیقی، آوازخوانی و ادبیات نمایشی این نسل به‌ وضوح خودنمایی می‌کند.

با این توضیح، ما هیچ نمایشنامه‌نویس جوانی در نسل حاضر نداریم که با توجه به پارامترهای تعیین یک نویسنده بااستعداد و توانمند در دسته این نویسنده‌ها جای بگیرند؟

منظور من این نیست که هیچ نویسنده بااستعداد و توانمندی در میان دانشجویان و فعالان عرصه هنر نمایش در دوره حاضر نداریم. برای نمونه در این ترم در دانشگاه، دانشجویی دارم که نمایشنامه بسیار خوب و جذابی نوشته و به من داده تا آن‌را بخوانم. دانشجوی دیگری دارم که او هم نمایشنامه خوب و جالبی نوشته است؛ به‌نظر من قلم این دو واقعاً توانا است. با این توضیح در یک‌ ترم تحصیلی دو نمایشنامه‌نویس توانمند را می‌توانم معرفی کنم. اما در این‌ بین یک اشکال مهم وجود دارد و آن این است که بچه‌های نسل جدید به‌شدت کم مطالعه می‌کنند. متأسفانه میزان قابل‌توجهی از حجم مطالعه نسل جوان، محدود به شبکه‌های مجازی و اینترنت شده و ارتباط آن‌ها با کتاب‌های معمولی به‌کلی قطع‌ شده است. در دوره دانشجویی ما، دانشجویان ساعت‌ها از وقت خود را در کتابخانه‌ها سپری می‌کردند. ما در آن دوره منابع مکتوب در حوزه‌های تخصصی و عمومی را ورق می‌زدیم. امروز، سکوت موجود در سالن‌های کتابخانه‌ها و بوی اعجاب‌انگیز کتاب‌های کهنه در ذهن اغلب دانشجویان بی‌معنی است و جایگاهی ندارد، در حالی‌که فضای کتابخانه‌ای به نویسنده انرژی زیادی می‌دهد.

آیا ابزار و پتانسیل موجود در تئاتر امروز، امکان ورود نفرات جدید را فراهم می‌کند؟

به‌نظر من، ابزار و امکان پذیرش وجود دارد، اما جوانان ما آن‌قدر دغدغه تأمین هزینه‌های زندگی را دارند که  نمی‌توانند در این مسیر حرکت مداومی داشته باشند. خرج پرداخت اجاره خانه، هزینه دانشگاه و خورد و خوراک به حدی است که جوانان بعد از مدتی از مسیری که به خاطرش کار را آغاز کرده‌اند، خارج می‌شوند و به حاشیه می‌روند. جوانانی که با مشکلات  و مسائل مختلفی برای تأمین هزینه‌های زندگی درگیر می‌شوند، دیگر نمی‌توانند وقت زیادی را برای آموختن، صرف کنند.

درباره ماجرای امروز جوانانمان خوب است قصه جوانک و استاد را تعریف کنم. استادی همه نکات و آموزه‌ها را به جوانکی می‌آموزد،  وقتی آن استاد در آستانه پیری قرار دارد، جوانک می‌گوید که ای استاد از من چه چیزی می‌خواهید که در عوض تعلیماتتان، انجام دهم؟ پیرمرد می‌گوید: هیچ‌چیز نمی‌خواهم به‌جز یک‌ کاسه آب. جوانک به راه می‌افتد و با خود فکر می‌کند که از بزرگ‌ترین چشمه برای استادش آب ببرد. وقتی به نزدیکی چشمه رسید با خودش می‌گوید از چشمه بالاتر برای استاد آب می‌برم. یکی‌ یکی از این چشمه به چشمه بعد می‌رود تا به چشمه‌ای که در قله کوه واقع‌ شده، می‌رسد. وقتی به چشمه بالای کوه رسید، دختر زیبا‌رویی می‌بیند که سرگرم آب برداشتن از چشمه است. از دخترک می‌پرسد که به کمک احتیاجی ندارد؟ دخترک هم می‌گوید: بله. همین‌طور که سرگرم جمع‌آوری آب برای آن دختر است، دختر از زندگی‌اش برای جوانک و این‌که چند بز دارند و پدر و مادر پیرش چشم‌به‌راه او هستند، حرف می‌زند. جوانک با او راهی محل زندگی‌ دختر می‌شود و تصمیم می‌گیرد وقتی نزد پدر و مادر دختر رسید، او را از آن‌ها خواستگاری کند. از قضا همین کار را می‌کند و پدر و مادر دختر هم با او موافقت می‌کنند. سال‌ها می‌گذرد و او به زندگی و رسیدگی به بزها و بزرگ کردن فرزندانش می‌پردازد. عروس‌دار و داماددار و صاحب نوه می‌شود. از غذا روزی سیلی می‌آید و تمام محصولات کشاورزی، بزها، همسر و فرزندان و پدرزن و مادر زنش از بین می‌روند. رو به آسمان می‌کند و می‌گوید: خدایا چرا این‌گونه شد؟ اینکه استادش را می‌بیند که در آسمان از او می‌پرسد، ای شاگرد این کاسه آب ما چه شد؟

این همان حکایتی است که جوانان ما به آن دچار شده‌اند. آن‌ها در پی کاسه آبی آمده‌اند، اما درگیر اجاره‌خانه و پول گوشت و مرغ و پرداخت قسط فرش و یخچال و چنین چیزهایی شده‌اند؛ غافل از اینکه از شهرستان آمده بودند تا درس بخوانند. ضمناً مبلغی هم برای شهریه به دانشگاه پرداخت کرده‌اند و بابت این پول گمان می‌کنند، حتماً باید نقشی را بخرند یا خودشان را به کارگردانی تحمیل بکنند. اصلا فراموش کرده‌اند برای چه، به دانشگاه آمده بودند؟ من خواهش می‌کنم کل این قصه را منتشر کنید. جوانان ما اگر فراموش نکنند برای کاسه آبی آمده‌اند، موفق خواهند شد و به هدفی که دارند، خواهند رسید.

به‌نظر شما چرا اقبال کارگردان‌های تئاتر، بیشتر به سمت آثار ترجمه شده است؟ آیا آثار تالیفی کیفیت لازم را ندارد یا کارگردان‌ها مثلا از این رهگذر در پی ارائه خود به‌عنوان یک فرد روشنفکر هستند؟

البته نکاتی که در سوال شما ذکر شد، می‌تواند به‌عنوان وجوه منفی ماجرا معرفی شود. اما اگر بخواهیم به این ماجرا به‌طور مثبت نگاه کنیم، می‌توان گفت که یک کار ترجمه شده، اصول اولیه یک نمایشنامه را در خود دارد. شما مطمئن هستید که یک اثر ترجمه شده، آغاز، میانه و پایان دارد. محتوای چنین اثری، مشخص است. اگر یک کار در زمره آثار کلاسیک است، بر اصول مربوط به یک اثر کلاسیک منطبق است و اگر اثری مدرن است، بر پارامترهای یک اثر مدرن منطبق است.

به‌نظر شما، انتشار کتاب برای معرفی آثار نمایشنامه‌نویسان بااستعداد و توانمند مفید است یا خیر؟

درگذشته، در فضاهای علمی همچون دانشگاه‌ها، نمایشنامه‌ها را برای قشر دانشگاهی به چاپ می‌رساندند و در اختیار فعالان در این عرصه قرار می‌دادند؛ متأسفانه این قبیل اقدامات در دوره حاضر اتفاق نمی‌افتد. در این وضعیت، من در جایگاه مدرس دانشگاه مجبورم یک نمایشنامه را به‌عنوان منبع درسی معرفی و دانشجویان را از راه اجبار برای دریافت بخشی از نمره پایانی، به سمت مطالعه آن نمایشنامه ترغیب کنم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها