چرا ایرانیان کتابهای روانشناسی عامهپسند بیشتر میخوانند/1
احمدی: کتاب «بیشعوری» در آمریکا شکست خورده بود!/ توزیعکنندگان کتابهای غیر روانشناسی عامهپسند را خفه میکنند!
سعید احمدی مدیر انتشارات تیسا میگوید: اقبال مردم به کتابهای روانشناسی عامهپسند در کشورهای دیگر به اندازه ایران نیست، به طور مثال کتاب «بیشعوری» در آمریکا شکست خورد اما در ایران با اقبال روبهرو شد. به گفته وی توزیعکنندگان سلیقهای عمل میکنند و علاقهای به خرید کتابهای دیگر مانند جامعهشناسی ندارند و این کتابها خفه میشود!
آقای احمدی لطفاً در ابتدا بفرمایید این میل مردم به مطالعه کتابهای عامهپسند روانشناسی با رویکرد مثبتاندیشی به چه مسالهای برمیگردد؟
روزنامه ایران پس از نمایشگاه کتاب امسال آماری ارائه کرد که بر اساس آن فروش کتابهای روانشناسی بالاتر از کتابهای ادبی و رمان قرار داشت. البته در این میان کتابهای تاریخی در رده بالاتری قرار داشتند. اکنون این سوال مطرح میشود که چرا مردم به مطالعه کتابهای روانشناسی و مثبتاندیشی علاقهمند هستند؟ ما در انتشارات تیسا با تالیف کتابی با عنوان «چرا بیشعوری؟» به دنبال پاسخ به این سوال بودیم و در صدد هستیم تا از منظر جامعهشناسی و روانشناسی به این پرسش پاسخ بدهیم که چرا مردم به مطالعه این نوع از کتابها علاقهمند هستند. در همین راستا هم پرسشنامههایی تهیه شده که بر اساس نظرسنجی این انگیزهها به صورت دقیقتری مشخص شود.
اما نظر شخصی من این است که یکی از دلایل اقبال به این کتابها اهمیت یافتن موضوعات روانشناسی در جامعه امروزی به ویژه در کلانشهرهاست؛ بدین معنی که افراد در شهرهای بزرگ امروز بیشتر از گذشته نیاز به مشاوره را به دلیل مشکلات خانوادگی و ارتباطی احساس میکنند و میخواهند که با مراجعه به مشاوره بخشی از مشکلات خود را حل کنند بنابراین امروز اهمیت مشاوره و روانشناسی برای مردم پررنگتر شده است. در همین راستا طبیعی است که علاقهمندان به مطالعه کتابهای روانشناسی هم بیشتر میشوند تا پاسخ به سوالات خود را در این کتابها بیابند.
از سوی دیگر عدهای از مردم هستند که از مراجعه به روانشناس به صورت حضوری گریز دارند و میترسند که درد و دلهای خودشان را با کسی در میان بگذارند بنابراین این عده با وجود اینکه اهمیت موضوعات روانشناسی و مشاوره را میدانند اما علاقهای به مراجعه به روانشناس ندارند به همین دلیل سعی میکنند با مطالعه کتابهای روانشناسی پاسخ سوالات خود را پیدا کنند چراکه جسارت روبهرو شدن با مشاوره را ندارند.
نکته دیگر این است که در جوامعی مانند ما که در حال پیشرفت هستند با ورود تکنولوژیهای جدید و محصولات وارداتی سعی شده تا از طریق صنعت ترجمه احساس عقب ماندگی از کشورهای غربی جبران شود. بنابراین چنین حسی وجود دارد که برای اینکه عقب مانده نباشیم باید بیشتر بخوانیم.
آیا چنین استقبالی در کشورهای دیگر از کتابهای روانشناسی وجود دارد؟ به صورت مصداقی درباره «بیشعوری» که اتفاقاً بسیار پرفروش هم شد چنین اقبالی از سوی مردم وجود داشت؟
جالب است بدانید که کتاب «بیشعوری» که در ایران بسیار مورد توجه قرار گرفت در آمریکا کتاب شکستخوردهای بود و در واقع به نویسنده آن خاویر کرمنت توجهی نشد! کرمنت به واسطه تالیف کتابهای مختلف که در برخی از آنها به تمسخر سیاستمدارانی چون اوباما پرداخته و آن را یک بیشعور دانسته، حتی از نام واقعی خود استفاده نمیکند و این در واقع اسم مستعار این نویسنده است! این در حالی است که این نویسنده در کشور ما خیلی مورد توجه بود به گونهای که من حتی در برخی از جلسات میبینم که برخی از کارشناسان ما از او به عنوان استاد بزرگ یاد میکنند! این توجه در حالی که در کشورهای خود این افراد، کرمنت مورد اقبال قرار نمیگیرد جای تامل است! من علت این موضوع را در این میبینم که برخی از ما فکر میکنند هر چه کرمنت به طور مثال در کتاب «بیشعوری» نوشته وحی منزل است و در واقع راهها و الگوهای غربی برای روانشناسی برای ما بهتر است!
آیا از سوی روانشناسان ما هم در این حوزه تلاشی شده است؟
محمود فرجامی کتاب «بیشعوران» را نوشته که در واقع در آن به همان موضوعات کتاب «بیشعوری» پرداخته اما از مثالهای بومی استفاده کرده است البته این کتاب تا کنون مجوز نگرفته است. با این وجود مخاطب ایرانی حس میکند که نظرات روانشناسی در غرب خاصتر است و برایش کتابهای ترجمهای جذابتر هستند.
مصداق همان ضربالمثل که میگوید مرغ همسایه غاز است!
دقیقا همین طور است! ما دیگری را بیشتر از خودمان قبول داریم. مرحوم جمالزاده در دهه 40 و 50 در برخی از آثارش به این نوع از خلقیات ایرانیان پرداخته است. متاسفانه ایرانیان حرف غربیها را وحی منزل میدانند در حالی که اگر ما به علوم انسانی بومی اعتقاد داریم باید متناسب با نیازهای مخاطبان خودمان کتاب تولید کنیم. این کمکاری درباره روانشناسی ما احساس میشود و این علم کمتر در ایران بومی شده است. به همین دلیل است که ترجمه کتابهای روانشناسی به صورت محسوسی بر کتابهای تالیفی ما غلبه دارد.
چه راهکارهایی میتوان تدوین کرد که زمینه تولید کتابهای روانشناسی و مثبتاندیشی بومی فراهم شود؟
از اواسط دهه 80 به بعد به دلیل موجی از کتابهایی که به آنها عرفانهای کاذب اطلاق میشد، سختگیریهایی نسبت به کتابهای روانشناسی و مثبتاندیشی به وجود آمد چراکه بیان میشد کتابهایی که با موضوع عرفانهای کاذب منتشر میشود به دلیل مریدپروری است. اگرچه این موضوع به دلیل امنیتی بودن آن درست بود اما به هر حال این سختگیریها موجب شد تا در این نهضتی که راه افتاده بود برخی از کتابهایی که هم مشکل نداشتند با سختگیریهای بیشتری مواجه شوند و مجوز نگیرند. این روند به هر حال پرداختن به موضوعات روانشناسی را از سوی مولفان سختتر کرد. از همین رو بود که علاقه ناشران هم به انتشار کتابهای ترجمهای بیشتر شد. از سوی دیگر در بازار گاهی برخی کتابهای روانشناسی پرفروش میشوند و بعد به دلیل مشکلاتی که در آنها وجود دارد از بازار نشر جمعآوری میشوند. به هر حال در این آشفته بازار همواره سودجویانی هستند که از این شرایط استفاده میکنند.
یکی از مسایل دیگر در این حوزه مافیای توزیع این گونه کتابها هستند. در این باره نظرتان چیست؟ کتابهای روانشناسی عامهپسند در کوتاهترین زمان به دست مخاطبان مناطق دوردست هم میرسند اما کتابهای دیگر نه! نظر شما چیست؟
قبل از اینکه نظر شخصیام را در این باره بیان کنم باید بگویم که برخی از دوستان توزیع و پخش به من گفتند که این تصور از رفتار توزیعکنندگان کتاب در کشور درست نیست و اصولاً مافیایی در این حوزه وجود ندارد! بدین معنی اینگونه نیست که این افراد بخواهند کتابهای ویژهای یا نویسندگان خاصی را ترویج کنند و تنها درخواست مخاطبان است که رفتار توزیعکنندگان را شکل میدهند. به طور مثال وقتی در 10 استان کشور مخاطبان درخواست کتابهای روانشناسی و مثبتاندیشی را از کتابفروشیها میخواهند طبیعی است که این کتابها هم بیشتر توزیع شوند.
اما من به عنوان یک ناشر نظر دیگری دارم به هر حال در انتشارات تیسا کتابهای جامعهشناسی، شهری و ... هم منتشر میکنم اما گاهی توزیعکنندگان سلیقهای عمل میکنند و علاقهای به خرید کتاب خوب جامعهشناسی ندارند و این کتاب در بازار نشر خفه میشود! بنابراین سلیقهای عمل کردن در این باره میتواند تاثیرگذار باشد. در چنین شرایطی توزیعکنندگان دست چندم هم از این بازار استفاده میکنند و آن را جهت میدهند. شما به نمایشگاههای کتابی که در ادارات و سازمانهای ما برگزار میشود نگاه کنید ببینید به چه میزان کتابهای روانشناسی در آنها وجود دارد! طبیعی است وقتی این کتابها تبلیغ میشود خریدار بیشتری هم دارد.
خود ناشر مکانیسمی برای تبلیغ آثار خود ندارد؟
به هر حال تبلیغات توسط ناشر بسیار محدود است. تبلیغات ما تنها از طریق معرفی آثارمان در رسانهها صورت میگیرد و اساساً صنعت نشر حضور پرفروغی در تبلیغات ندارد. حتی اگر نگاهی به تعداد مجلات روانشناسی کنید میبینید که تعداد این مجلات بسیار بیشتر از رشتههای دیگر چون جامعهشناسی است. در این شرایط کتابهای روانشناسی هم بیشتر در این مجلات تبلیغ میشود و در یک چرخه به این نوع کتابها بیشتر پرداخته میشود.
ضمن تایید صحبتهای شما به نظر میرسد که ما هم الگوی مناسبی ارائه ندادیم. به طور مثال بعد از مرگ استیو جابز کتابهای بسیاری منتشر شدند با محور معرفی این شخصیت و راهکارهای موفقیت او. در حالی که ما در فرهنگ و تاریخ خودمان آدمهای موفق زیادی داریم که معرفی نشدند! این دیگر کمکاری ماست!
بله درست است. برای اصلاح این فرایند نباید تنها به شبکههای دولتی امیدوار بود چون کارهای سفارشی اغلب ایدئولوژیک و بی کیفیت هستند. امیدوارم که مردم کمک کنند و نهادهای دولتی هم از آثار تولیدی ما در روانشناسی خریدهای حمایتی کنند. به طور مثال نشر نی کتابی را با موضوع معرفی کارآفرینان در دوره پهلوی منتشر کرده که خوشبختانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از آن خرید حمایت کرده است. این اقدام میتواند من ناشر را نیز ترغیب کند که وارد این عرصه شوم و روی این موضوعات کار کنم. یکی از کارهای خوبی که اکنون انجام شده واگذار کردن بنهای یارانهای به کتابفروشیهاست که واقعا اقدام به جایی است. به هر حال امیدوارم در این شرایط و با حمایت دولت بتوانیم کتابهای بیشتری در این حوزه منتشر کنیم.
نظر شما