دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۵ - ۰۸:۴۵
شبیخونی به آزادیخواهی؛ تعبیر «بهار» از  قیام گوهرشاد/ نفرت مردم از پوشیدن کلاه فرنگی به مثابه کلاه کفر

مطالعه برگ‌هایی از تاریخ خراسان به شرح قیام گوهرشاد اختصاص دارد؛ قیامی که هنوز بخشی از روایت آن در حال تدوین است. با این حال خوشبختانه آثار قابل توجهی درباره این رویداد خونین تاریخی بر جا مانده که با استناد به آنها می‌توان به تحلیل قیام گوهرشاد پرداخت.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- قیام گوهرشاد 21 تیرماه سال 1314 در مسجد گوهرشاد مشهد روی داد که در این میان مردم بسیاری به دلیل اعتراض به سیاست‌های تغییر لباس رضاشاه کشته شدند.

نگاه روشنفکران به حجاب در مطبوعات

آنچه از این رویداد در منابع به چشم می‌آید حضور شیخ بهلول در مسجد گوهرشاد و سخنان تندی است که در انتقاد به رویه تغییر لباس بر زبان راند. وی با حضور در مسجد گوهرشاد مردم را به اعتراض و ایستادگی در برابر تغییر لباس و کشف حجاب فراخواند. از طرفی اختلافی که میان فتح‌الله پاکروان، استاندار خراسان و محمدولی اسدی، نایب‌التولیه آستان قدس رضوی وجود داشت، باعث شد که قیام گوهرشاد به شدیدترین شکل سرکوب شود و در تاریخ روزی به نام قیام خونین گوهرشاد ثبت شود.

اما برای نگاهی به دلایل و چگونگی قیام گوهرشاد دو کتاب «انقلاب اسلامی در مشهد» تالیف غلامرضا جلالی و «تاریخ خراسان جنوبی» گردآوری مشترک نجیب‌الله رجبی، مریم دهقان‌پور و معصومه رجبی را ورق زدیم تا در میان این دو کتاب به انعکاس برخی حقایق این رویداد خونین عصر رضاشاه بپردازیم.

جلالی در جلد نخست کتاب «انقلاب اسلامی در مشهد» پیش از ورود به نگرش مردم به مساله حجاب، سراغ نگاه روشنفکران و بازتاب آن در مطبوعات وقت رفته و می‌نویسد: «مساله حجاب، مساله تازه‌ای نبود. از آغاز مشروطیت این مساله در محافل روشنفکری مطرح بود. تعداد زیادی از روشنفکران انحطاط ایران را ناشی از محرومیت و حجاب زنان می‌دانستند. ملک‌الشعرا بهار، هنگامی که «نوبهار» را در مشهد منتشر می‌کرد، مقالاتی در همین باره و با عنوان «زن مسلمان» می‌نوشت. در اشعار بهار و ایرج‌میرزا نیز به این مساله توجه شده است. در همان عصر، معاوضه‌های سهمگینی میان طرفداران حجاب و طرفداران تجدد در گرفته بود.» (ص 178)
 
وی با اشاره به اعمال زور در سرکوب کردن اعتراض مردم مشهد به تغییر لباس چنین می‌گوید: «نهضت گوهرشاد یکی از موارد برخورد سنت و تجدد در قرن اخیر بود که در شهر مشهد به وقوع پیوست. پس از رویارویی سهمگین، تجدد با بهره‌گیری از ارعاب عمومی و اعمال خشونت، به پیروزی رسید. روز دوشنبه 13 ربیع‌الثانی 1354 ه. ق متحدالمال از طرف وزارت داخله محمود جم به وسیله فتح الله پاکروان، استاندار وقت خراسان، درباره تبدیل کلاه پهلوی و استفاده از کلاه تمام لبه (بین‌المللی) در مدت هفت ماه به همه دوایر دولتی ابلاغ شد و به اجرا درآمد.» (ص 213)

اعمال زور در سیاست‌های دین‌زدایانه رضاشاه 

عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در رابطه با نتایج اعمال خشونت در قیام گوهرشاد و نمایش فرمان‌های رضاشاه در رابطه با حجاب آورده است: «سرکوب قیام گوهرشاد راه را برای اعمال سیاست‌های فرهنگی و دین‌زدایانه رضاشاه هموار ساخت و مردم را وادار به سکوت و اطاعت محض کرد و روند کشف حجاب را سرعت بخشید و کمتر از شش ماه پس از کشتار مردم در مسجد گوهرشاد، دولت جم به فرمان رضاشاه، بی‌حجابی را اجباری کرد و حتی علمای بزرگ ولایات را ملزم به شرکت در مراسم جشن «نهضت بانوان» کرد و جشن نهضت کشف حجاب در جلوی ایوان طلای آستان قدس برگزار گردید و زنان بی‌حجاب در این جشن شرکت جستند.» (ص 211)

جلالی در کتاب «انقلاب اسلامی در مشهد» با نگاهی آسیب‌شناسانه به قیام گوهرشاد، با اشاره به نفرت مردم از پوشیدن کلاه فرنگی همچون کلاه کفر در شرح آن آورده است: «جریان مسجد تنها به محدود شدن حوزه و مسجد و منبر پایان نیافت، بلکه چنانکه شیخ احمد بهار در «شناس‌نامه» می‌نویسد: «شبیخونی بود که به آزادی و آزادیخواهان زدند، حمله‌ای بود که به یکی از ارکان بزرگ مشروطیت وارد شد.» بر این اساس می‌توان گفت جریان مسجد، حرکت حساب شده‌ای نبوده است. مردم بی‌شمار، مایل بودند کاری صورت گیرد، اما گردانندگان آن هیچ‌کدام نتوانستند برنامه روشنی را دنبال کنند. در این واقعه احساسات دینی مردم و اشتیاق آنها به مرجعیت شیعه و حفظ ارزش‌های دینی حرف اول را می‌زد، اما فاقد رهبری درست بود. دو چهره برجسته دینی و روحانی شهر، یعنی آیت‌الله حاج‌حسین قمی و آیت‌الله میرزامحمد آقازاده نتوانستند به اشتراک نظر برسند. آقازاده به نقل از اسداللهی، یکی از دوستان ایشان، شرایط را برای حرکتی تمام عیار مناسب نمی‌دید.

نگرش جبرگرایانه قضا و قدری گردانندگان، ناهماهنگی و ناهمسویی بهلول با شخصیت‌های مجرب و مجتهدی چون آیت‌الله آقازاده، بی‌نظمی و آشفتگی ذهنیت سیاسی بهلول، بی‌نظمی مردم متحصن و مبهم بودن خواسته‌ها اختلاف سلیقه علما، پیشگامی تعدادی از افراد احساساتی و سازشکاری برخی از گردانندگان، حرکت آیت‌الله حاج حسین قمی، مرجع بیشتر مردم مشهد و شهرهای دیگر به سوی تهران، معارضه اسدی و پاکروان تمایل جناح‌های وابسته به رژیم، چیرگی بر یکدیگر، روح سرکوبگرانه حاکم بر رژیم پهلوی، مشکلات اقتصادی و نارسایی‌های معیشتی که مردم با آن درگیر بودند و اخذ رشوه و برخورد تحقیرآمیز با مردم و نفرت از پوشیدن کلاه فرنگی همچون کلاه کفر، همه دست به دست هم داد و فاجعه‌ای با این عظمت به دست دژخیمان و خشونت‌طلبان در پاک‌ترین حریم عشق و بندگی نسبت به افرادی که بیشتر آنان کسبه جزء روستایی، زایر و از طبقات محروم جامعه بودند، به وقوع پیوست و هزاران انسان مومن و بی‌گناه که لبریز از پاک باختگی بودند، در رواق‌های مسجد به خون آغشته شدند.» (ص 212)
 
نایب‌التولیه مسبب اصلی قیام گوهرشاد!

تورق در میان برخی کتاب‌هایی که به قیام گوهرشاد می‌پردازد، از افرادی همانند فتح‌الله پاکروان، استاندار خراسان و محمدولی اسدی، نایب‌التولیه آستان قدس رضوی سخن به میان می‌آید. دو مسئولی که در این رویداد ایفای نقش کردند اما آنکه به خشم رضاشاه گرفتار شد، اسدی بود که در دو کتاب با بیانی متفاوت به حضور وی نگاه شده است.

 مولفان در سطوری از کتاب «تاریخ خراسان جنوبی» درباره نقش محمدولی اسدی در قیام گوهرشاد آورده‌اند: «روز 21 تیر 1314 ازدحام مردم در مسجد گوهرشاد زیاد شد و شعارهایی بر ضد رضاشاه، کلاه شاپو و حجاب‌زدایی وی سر دادند. موضوع را به شاه گزارش دادند و شاه دستور داد دستور سرکوبی و تار و مار مردم را از مسجد گوهرشاد صادر کرد. اسدی که از نقشه کشتار مطلع شد سعی کرد تا مجتهدین را از مسجد خارج کند. او به دروغ برای آنها پیام فرستاد که شاه با تلگراف تصمیم به مذاکره گرفته است و با حیله آنها را برای مذاکره دارالتولیه کشاند. شاید اگر اسدی این برنامه را بکار نمی‌بست مجتهدین و علمای طراز اول هم کشته می‌شدند.» (ص 410)
 
در کتاب «انقلاب اسلامی در مشهد» درباره سرنوشت نایب‌التولیه و نقش پاکروان در طالعی که برای وی رقم خورد، می‌خوانیم: «از مطالعه پرونده اسدی به خوبی روشن می‌شود که ایشان در قیام گوهرشاد هیچ دخالتی نداشته است وی در روز جمعه 19 تیرماه 1344 در فرهادجرد فریمان مشغول رسیدگی به امور روستائیان بود و با دریافت تلگراف از مشهد، با اتومبیل خود به مشهد برگشت و در جلسه‌ای مرکب از روسای درجه اول ادارات، تصمیماتی اخذ شد، اما دسیسه‌چینی پاکروان او را از هر حیث در تنگنا قرار داد و اسدی نتوانست مانع بروز رویداد خونین گوهرشاد شود. او با اینکه ریخته شدن خون مردم را به منظور تحقق مقاصد خود مباح نمی‌دانست و با توجه به شناخت وضعیت کوچک‌ترین دخالتی در تحریک مردم نداشت. اما مسبب اصلی این جریان شناخته شد و به اعدام محکوم گردید.» (ص 211)

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها