سه‌شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۱:۳۰
مخبر: دوست داشتم صادرکننده شناسنامه ایرانیان را بیشتر بشناسم/ بنیانگذار سلسله هخامنشی، شخصیتی تاریخی است یا آمیخته با اسطوره؟

عباس مخبر، مترجم کتاب «شناخت کوروش، جهانگشای ایرانی» در نشست نقد و بررسی این اثر گفت: دلم می‌خواست بدانم کوروش که به نوعی برای نخستین بار شناسنامه‌ای برای ایرانیان نوشته و به دستمان داده چه کسی بوده است؟ شناسنامه‌ای که به گمانم آن را تقریبا دو هزار سال گم کردیم و پس از آن فردوسی آمد و یک شناسنامه المثنی برای همه ما صادر کرد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نشست نقد و بررسی کتاب «شناخت کوروش، جهانگشای ایرانی» تالیف رضا ضرغامی و برگردان عباس مخبر با سخنرانی دکتر روزبه زرین‌کوب (دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تهران)، دکتر اصغر محمودآبادی (استاد گروه تاریخ دانشگاه اصفهان) و مترجم اثر سه‌شنبه چهارم خردادماه در سرای اهل قلم موسسه خانه کتاب برگزار شد.
 
کوروش شناسنامه‌ای برای ایرانیان صادر کرد

مخبر با اشاره به نزدیکی مرز اسطوره و تاریخ در رابطه با بنیانگذار سلسله هخامنشی گفت: همیشه دلم می‌خواست که کوروش را یک بار برای همیشه بخوانم و بشناسم، زیرا همواره بخشی از این شخصیت در هاله‌ای از اسطوره و واقعیت پوشیده شده و آدمی نمی‌داند که آن چیزهایی که می‌شنود یا مطالبی که این طرف و آن‌ طرف می‌خواند چه مقدار آن افسانه و تا چه اندازه تاریخی است؟
 
وی افزود: با همه این اوصاف دلم می‌خواست برای فردی که به نوعی برای نخستین بار شناسنامه‌ای برای ایرانیان نوشته و به دستمان داده است بشناسم و بدانم صادر کننده شناسنامه ایرانیان چه کسی بوده است؟ شناسنامه‌ای که به گمانم آن را تقریبا دو هزار سال گم کردیم و پس از آن فردوسی آمد و یک شناسنامه المثنی برای همه ما صادر کرد.
 
این مترجم ادامه داد: این کتاب را برای ترجمه پیشنهاد کردند و با برخورداری از تجربه ترجمه 70 تا 80 کتاب و بررسی اندکی که داشتم، با وسواس سراغ برگردان آن رفتم. طی مطالعات منظمی که در طول ترجمه یک‌ساله کتاب حاصل شد، به این نتیجه رسیدم اثر ضرغامی دارای آن میزان ارزش است که وقتی برای برگردان آن به فارسی صرف شود. 
 
مخبر اظهار کرد: در طول ترجمه با مولف کتاب مکاتبات بسیاری داشتم و در مورد ضبط اعلام و اسامی بسیار با مساله روبه‌رو بودیم. از آنجا که مولف فارسی را در اندازه سخن گفتن معمولی می‌دانست، این اندازه دانستن زبان فارسی بسیار به ساده‌نویسی متن ترجمه شده، کمک کرد زیرا ضرغامی با دیدن متن ترجمه هر بار خواهش می‌کرد که متن فارسی‌تر شود و به اصطلاحات عربی آن خُرده می‌گرفت که گاه این اصرار به فارسی‌نویسی باعث عصبانیتم می‌شد و در پاسخ می‌گفتم واژه‌ای مانند جذاب دیگر عربی نیست و امروزه جزو کلمات فارسی است.
 
وی عنوان کرد: دغدغه‌های ضرغامی که شاید بتوان آنها را تقریبا 50 نامه تخمین زد. باعث شد تا تلاش کنم متن ترجمه شده «شناخت کوروش، جهانگشای ایرانی»، متنی ساده و پیراسته فارسی باشد.
 
این اسطوره‌شناس با طرح پرسش‌هایی گفت: از طرف دیگر بحث کوروش از منظر اسطوره‌شناسی نیز برایم جالب بود زیرا از منظر اسطوره‌شناسی بحث کوروش و گیل‌گمش را تجاوز تاریخ به اسطوره می‌دانیم که در این میان یک شخصیت تاریخی وارد اسطوره شده است. برایم بسیار مهم بود که بدانم این شخصیت ترکیبی عجیب و غریب از کجا آمده؟ و تا چه اندازه از ایران یا بین‌النهرین گرفته شده است؟
 
شکست و عظمت دوپاره شخصیت ایرانیان

مخبر افزود: با ترجمه «شناخت کوروش، جهانگشای ایرانی» ارادتم به کوروش بیش از پیش شد زیرا قبل از ترجمه کتاب تصور می‌کردم بنیان‌گذار سلسله هخامنشی نیز مانند یکی از دیکتاتورهای دنیای باستان بوده و شاید تنها اندکی بهتر بوده است و نباید خیلی به این شخصیت باج داد اما بعدا متوجه شدم به نوعی به کوروش بدهکار هستیم؛ فردی که در سال 550 ق.م سه قبیله پارسی را متحد و قیامی را علیه شاه ماد رهبری کرد و در سال 539 ق.م یعنی در طول 11 سال بزرگترین امپراتوری شناخته شده تا آن‌زمان را پایه‌ریزی کرد؛ آن هم در یازده سال که زمان اندکی برای کار عظیمی است که او انجام داد.     
 
وی ادامه داد: در زمانی که کوروش امپراتوری خود را بنا کرد، قلمرو ایران از شرق با هجوم امواج اقوام کوچنده استپ مواجه بود که سرزمین ما را زیر و‌ رو می‌کرد و در غرب و جنوب نیز با امپراتوری آشور و بابل در تقابل بود. در این میان اقوام بسیار خونریز آشوری‌، اقوام ساکن در ایران را به ستوه آورده بودند. لمس خونریزی آشوری با مقایسه کتیبه ادد نیراری دوم، از پادشاهان آشور و منشور کوروش قابل دریافت است و می‌تواند تفاوت فاحش دو پادشاه را کاملا مشخص کند. نیراری دوم می‌گوید: «من مقابل دروازه شهر ستونی برپا کردم و پوست همه روسایی که طغیان کردند، کَندم و ستون را با پوست آنها پوشاندم؛ بعضی از آنها را در داخل ستون جای دادم و برخی را روی ستون به چارمیخ کشاندم و اندام صاحب‌منصبان را قطع کردم...»
 
این مترجم بیان کرد: در منشور کوروش آمده است: «هنگامی که با صلح وارد بابل شدم و جایگاه سروری خود را با جشن و شادمانی در کاخ شاهی برپا کردم. مردوک، خدای بزرگ کاری کرد که مردم بزرگوار بابل مرا دوست داشته باشند و من هر روز به درگاه او نیایش کردم...» برای ما ایرانیانی که شخصیت دوپاره‌ای داریم؛ در یک طرف از امپراتوری بزرگی برخوردار هستیم که تمام نقاط شناخت شده آن روز (بخش عظیمی از آسیا و اروپا) را پوشش می‌دهد و طرف دیگر، شکست‌های ممتد به دست اقوام کوچنده اعم از ترک، عرب، افغان و در این اواخر غرب است که این حالت ما را دچار یک حالت اسکیزوفرنی کرده است به طوری که از یک سو شکوه و عظمت داریم و از سوی دیگر شکست. این نیمه دوم ما یعنی شکست نیاز دارد که نگاهی به گذشته پربار خود داشته باشیم؛ گذشته‌ای که در آن چیزهایی را به جهان عرضه کردیم.

گزارش تکمیلی این نشست به زودی منتشر خواهد شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها