گفتوگوی اختصاصی ایبنا با نویسنده «فانوس دریایی»
الیسون مور: از دوستی با ناشر ایرانیام لذت بردم/ شخصیت ترقیخواه حسن روحانی برایم جذاب است
الیسون مور، نویسنده بریتانیایی رمان پرفروش «فانوس دریایی»، که اثرش با ترجمه ابراهیم فتوت به تازگی در کشورمان منتشر شده است، ضمن خرسندی از ملاقات و دوستی با ناشر ایرانی اثرش عنوان کرد: شخصیت ترقیخواه رئیسجمهوری ایران، آقای حسن روحانی، واقعا برایم جذاب است.
پیش از هر چیز خوب است درباره شخصیتهای داستانتان صحبت کنیم. آیا شخصیتهای داستان «فانوس دریایی»، نماد افرادی خاص در جامعه هستند؟
نداشتن مادر، بهشکل عمیقی شخصیت فوث را تحت تاثیر قرار داده است. او همیشه و همه جا دنبال ردی از مادرش میگردد، و همین جست و جوی دائمی باعث میشود که رابطه او با همسرش سرد شود. فوث درست به شب پرهای میماند که بارها و بارها خودش را به حباب داغ و شیشهای لامپی میکوبد. باقی شخصیتها اما، به نوعی در داستان زندگی فوث، نماد موضوعات مختلفی هستند و شاید بتوان آنها را مانند نور چراغی دانست که شبپره خود را به آن میکوبد.
فوث در «فانوس دریایی»، سرنوشت مبهمی دارد. بگذارید حالا که فرصت گفتوگو پیش آمد، از خودتان بپرسم، بالاخره چه بر سر او آمد؟
در انتهای داستان، میبینیم وقتی فوث در حمام مخفی شدهاست، تصور میکند که استر (صاحبخانه) از راه میرسد و او را پیدا میکند. فوث صدای پاشنههای کفش یک نفر را حس میکند، اما این صدا میتواند متعلق به کفشهای برنارد (همسر صاحبخانه) نیز باشد. او صدای ریتم گرفتن روی جارختی چوبی را میشنود، اما برنارد هم میتواند این صدا را تولید کند. وقتی سطح اضطراب فوث به اوج میرسد، او ناگهان صدای باز شدن در حمام را میشنود و درست لحظهای قبل از اینکه چراغ حمام روشن شود، فوث عطر کافور برنارد را حس میکند. با توجه به شناختی که خوانندگان کتاب از شخصیت برنارد دارند، احتمالا میدانند که اگر برنارد فوث را در خانه بیابد چه بلایی سر او میآورد. فوث از پنجره حمام بیرون را نگاه میکند، اما ارتفاع به اندازهای زیاد است که فوث نمیتواند از پنجره خارج شود. پایان داستان به شکل برنامهریزی شدهای مبهم است و به نظر من این ابهام بیشتر خواننده را تحت تاثیر قرار میدهد. بعد از خواندن داستان، ما هم درست مثل فوث که همیشه به اتفاقات دردناک گذشته فکر میکرد به صحنه پایانی داستان فکر میکنیم . هرگز معلوم نمیشود که بر سر مادر فوث چه آمده و این موضوع خودش نوعی پایانی باز برای داستان محسوب میشود. بعلاوه در صحنه آخر داستان، میبینیم که کارل در کشتی است واگرچه نمیداند که چه اتفاقی افتاده، اما دلش شور میزند.
درباره نسخه سینمایی «فانوس دریایی» بفرمایید؟ چه کسانی در آن بازی خواهند کرد؟ همانهایی هستند که در ذهن داشتید؟
این فیلم در حال ساخت است اما بهخاطر اینکه ساخت آن در مراحل ابتدایی قرار دارد، نمیتوانم نام بازیگران را فاش کنم. در همین حد میتوانم بگویم که همه چیز کامل و عالی است. البته بعضی خوانندگان کتاب، برای من پیام فرستادهاند و نام بازیگرانی را که در نقش شخصیتهای مختلف داستان بازی میکنند حدس زدهاند. اینکه شخصیتهای این داستان از ذهن من بیرون میآیند ، روی نمایشگرها میروند و میتوانم آنها را ببینیم واقعا حس عجیب و جالبی به من القا میکند.
میشود برایمان در مورد نویسنده و کتابهای مورد علاقه خودتان صحبت کنید؟
خیلی بیشتر از یک نویسنده مورد علاقه دارم ، شرلی جکسن و پاتریشیا هایاسمیت، نویسندههایی هستند که به تازگی به کارهایشان علاقهمند شدهام و باید بگویم کتاب «ارزش نمک» از خانم های اسمیت و کتاب «ما همیشه در قصر زندگی کردهایم» از خانم جکسن، از بهترین کتابهایی بودند که تابهحال خواندهام، اما نویسندهای که سالهاست مرا جذب کتابهایش کرده، استیون کینگ نام دارد، چراکه این نویسنده در کتابهایش دنیایی قابل باور را برای خواننده ترسیم میکند و میتواند جذابیت کارش را مدیریت کند، درست مثل نوازندهای که در حال نواختن یک قطعه موسیقی است.
از دیدگاه شما مهم ترین ویژگی یک نویسنده چیست؟
یک نویسنده باید توانایی دستهبندی اطلاعات مختلف را داشته باشد و بتواند به کارش تا رسیدن به یک پایان خوب ادامه دهد.
درباره مردم ایران چه فکر میکنید؟ با آنها رابطه دوستانهای داشتید؟
تابهحال ایرانیهای کمی را ملاقات کردهام ، اما بهزودی با یکی دو نفر از آنها دیدار خواهم کرد. از ملاقات و دوستی با ناشر ایرانی اثرم نیز خیلی لذت بردم. اگر بخواهم کلی صحبت کنم باید بگویم که شخصیت ترقیخواه رئیسجمهوری ایران ، آقای حسن روحانی، واقعا برایم جذاب است.
از کارهای جدید چه خبر؟ چیزی در دست نوشتن دارید؟
بله، رمانی به نام «مرگ و ساحل» که همین تابستان توسط انتشارات سالت، منتشر خواهدشد. این داستان درمورد انتخابهای زندگی و کارهایی است که ما بهخاطر خودمان انجام میدهیم و نه دیگران.
نظرات