گروه ترجمه شیراز، کتاب «پست مدرنیسم و ...» نوشته استیون کانر را ترجمه و نشر چشمه عهدهدار چاپ و عرضه آن به بازار کتابهای فلسفی شد. در این کتاب خواننده میتواند به عرصههای دور دست اخلاق دست یابد.
استیون کانر، به عنوان نویسنده و گردآورنده این کتاب در درآمد نوشته است: «پسامدرنیسم نشان داده است که قابلیت فوقالعادهای برای برخاستن از درون خاکستر آتش سوزان نابودکننده خود دارد. تقریباً میتوان گفت که ویژگی اشتقاقی پسامدرنیسم که نام آن نشاندهنده آمدن آن از پس چیز دیگری چون مدرنیسم، مدرنیته، یا مدرن است، برای آن چیرگی گستردهای تضمین میکند که اگر خود را بهعنوان پدیدهای آغاز نشده از چیزی دیگر مینامید، آن چیرگی تضمین نمیشد.
اگر پدیدهای از نو و بدون پیشینه آغاز شود، دوره هستی محدود و معینی خواهد داشت، در حالیکه پدیدهای که از پی پدیدهای دیگر بیاید از دوره هستی نامحدودی برخوردار خواهد شد و از پایانیافتگی پدیده پیشین کامیابی مداومی به دست میآورد. رنگ باختن پسامدرنیسم هم مانند شعله روبهزوال مشهور «الهام شلی» میتواند دقیقاً مانند رنگ باختن خود مدرنیسم، به صورت سرچشمهای باز زاینده درآید. آیا ممکن است پسامدرنیسم مسئله زندگی جاوید را حل کرده باشد؟ باید از «اشترولدبروگز»، شخصیت یکی از داستانهای «سویفت» به یاد بیاوریم که زندگی جاوید بدون وعده برخورداری از جوانی جاوید ددوارگی است.»
به اعتقاد نویسنده این اثر، پسامدرنها درباره پراکندگی درست میگویند؛ هر انجمن معاصری چندزمانه است. اما آنها اشتباه میکنند که آن چارچوب را حفظ میکنند و همچنان بر باور نیاز نو بودن مدامی که خواست مدرنیسم بود پابرجا هستند. پسامدرنها با درهمآمیزی عناصری از گذشته به صورت تکهچسبانی و بازگویی درمییابند که دوره این بازگوییها تا چه حد واقعاً گذشته است. افزون بر اینها، چون این بازگوییهای گذشته از رواج افتادهاند پسامدرنها آنها را کاوش میکنند تا پیشتازان «مدرنیست» پیشین را که دیگر نمیدانند در کدام معبد نیایش کنند با تکانهای به هوش آورند. اما میان پرسشانگیزده برآمده از گذشتهای حقیقتاً سرآمده، تا تکرار و بازدید گذشتهای که هیچگاه محو نشده، فاصله بسیار است.
کتاب حاضر در بردارنده 10 مقاله است. «پسامدرنیسم و فلسفه»، «پسامدرنیسم و فیلم»، «پسامدرنیسم و فیلم» و «پسامدرنیسم و ادبیات» فصلهای نخست تا سوم این کتاب را تشکیل میدهد.
خوانندگان در ادامه مطالعه این کتاب، مقالاتی از قبیل «پسامدرنیسم و هنر»، «پسامدرنیسم واجرا»، «پسامدرنیسم و فضا» را در فصلهای چهام تا ششم میخوانند. «دانش، فناوری و پسامدرنیسم»، «پسامدرنیسم، پسادین» و «پسامدرنیسم و اخلاق در برابر متافیزیک دریافت» در کنار «حقوق و دادگری در پسامدرنیته» سه فصل پایانی این کتاب است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم :«برجستهترین تفاوت مدرنیسم یا پسامدرنیسم این است که هرچند هر دو به شکلهایی از تبلیغ وابستهاند، کمتر دفترچه راهنما یا معرفینامهای درباره مدرنیسم منتشر شد، مگر در زمانی که احساس میشد دورهاش سرآمده است. مدرنیسم بیش از آنکه از جنس گذشتهنگری باشد از جنس آیندهنگری است. آنچه برای مدرنیسم بیانهای آتشافروز بود، برای پسامدرنیسم به «دفترچه راهنما» یا «معرفینامه»ی آتشنشانی بدل شد. دفترچه راهنما از بیانیه، دموکراتیکتر به نظر میرسد، چون تلاش دارد بر پایه برداشتهای خود خواننده با او روبهرو شود؛ اما در رابطه آموزشگرانهای که مفروض میدانند و بنیاد مینهد، میتواند میان آنان که از موضوع آگاهاند و آنها که هنوز ناآگاهاند تمایزی ویژه هم قایل شود.
ساختار کتابهایی چون «فرهنگ پسامدرنیسم» (1989، 1996) از خود من، که سیر برآمدن گونههای متفاوت پسامدرنیسم از گونههای مختلف مدرنیسم را دنبال میکرد، خواننده را برمیانگیخت که احساس کند برای فهم آغاز پسامدرنیستی و مشارکت در آن، ناگزیر باید نوعی دوره شاگردی در مدرنیسم را از سر بگذراند. ضرورت بازگشت به مدرنیسم و تکرار آن بهصورت گسترده برای تأیید آغاز پسامدرنیسم، در نگاه نخست ناسازنما مینماید، ولی اگر دشواری رابطه نظریه پسامدرنیستی با پیروان امروزی خود را با دشواری رابطه مدرنیسم با پیروان خود در روزگاران گذشته بسنجیم، و انگیزه پسامدرنیسم را همان آرزوی بیزاریآور ممتاز انگاشتن مدرنیسم بدانیم، این ضرورت دیگر ناسازنما جلوه نمیکند. بنابراین چندان عجیب به نظر بیاید که دگردیسی پسامدرنیستی علاقه به مدرنیسم را به شکلی چنین شایان توجه زنده کرده، و پژوهش فشرده در همه جبهههای مدرنیسم را حیاتی دیگر بخشیده باشد.»
«پست مدرنیسم و ...» از مجموعه «فلسفه» در 325 صفحه، شمارگان هزار نسخه به بهای 20 هزار تومان از سوی انتشارات چشمه منتشر شده است.
نظر شما