نشست بررسی کارنامه تاریخنگاری عباس اقبال برگزار شد
فصیحی: اقبال احیاگر روح ایرانی بود/ رحمانیان: اگر درست ننویسیم به تاریخ خیانت کردهایم
سیمین فصیحی، عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه الزهراء در نشست «بررسی کارنامه تاریخنگاری عباس اقبال» گفت: بحث اقبال احیاء اجتماع ایرانی است؛ اجتماعی که در آن یک قلمرو جغرافیایی شکل گرفته و بر آن تاریخی گذشته و تمدنی را به بار آورده که اقبال به این ویژگیهای تمدنی نظر دارد.
اقبال بافت ایران را موزاییکی نمیدید
فصیحی گفت: فضای ناسیونالیست و باستانگرایی دوره رضاشاهی، اقبال را به سمتی برد که توجهش به نگارش کامل تاریخ ایران جلب شد و طبق خواستی که حکومت یا نظام آموزشی از وی داشت کتابهای درسی را نیز تدوین کرد که این کتابها بنیادی برای آموزشهای نوین شد. از این رو نقش وی در اینجا نیز مهم است که به همراه پیرنیا، تقیزاده و کسروی این مسئولیت را به عهده میگیرد. طبیعتا این ملیگرایی نهفته در رویکرد اقبال با توجه به اینکه حوزه آموزشی وی ادبیات بوده و عناصر ناسیونالیستی نیز در فرهنگ ایرانی در زبان، نژاد و سرزمین ایرانی وجود دارد، نمود آن را میتوانیم در کارهای این مورخ بهخوبی ببینیم.
وی با اشاره به روح ایرانیگری در آثار اقبال افزود: تاکیدهایی که بر میراث فرهنگی، زبان فارسی، سادگی و سلاستی که در کارهای اقبال مشاهده میکنیم در واقع نوعی گرایش فکری وی را به این عناصر نشان میدهد که تاکید بر سرزمین و مواریث ایران میکند و این جستجوی روح ایرانی حاکی از تفکری است که خود میگوید با تالیف آثار تاریخی میخواهم روح ایرانی را احیاء کنم. این روح ایرانی چیست و چه ویژگیهایی دارد. به هر حال وی در آثارش آن را نشان میدهد و بحث وی در واقع احیاء اجتماع ایرانی است؛ اجتماعی که در آن یک قلمرو جغرافیایی شکل گرفته که بر آن تاریخی گذشته و تمدنی را به بار آورده که اقبال به این ویژگیهای تمدنی نظر دارد. در آثاری شامل «خدمات ایرانیان به تمدن جهانی» و «خدمات ایرانیان در حوزه تمدن ایرانی اسلامی» که از وی به جامانده میتوانیم این ویژگیها را ببینیم.
این عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه الزهراء ادامه داد: این احیای روح ایرانی و نقشی که اقبال برای زبان فارسی در گستره تاریخ قائل است، باعث میشود به شخصیتهای ایرانی و تلاشهای آنها در احیاء زبان فارسی در هنگامه هجوم اقوام مختلف از جمله عربها، ترکها و مغولها توجه زیادی کند و به هر حال از این منظر میخواهد نشان بدهد که فرهنگ ایرانی نمرده و خودش را در بستر زمان احیاء کرده است. بنابراین به نوعی به یک استمرار تاریخی معتقد است و اگر بخواهیم به این گرایشهایی که در حوزه هویت است، بپردازیم باید بگویم اقبال در آن دستهای قرار میگیرد که با وجود گسستهایی که در تاریخ ایران اتفاق افتاده به یک استمرار هویتی قائل است و در واقع بافت ایران را خیلی موزاییکی نمیبیند.
مواجهه اقبال با تاریخنگاری رسمی و حکومتی
ملاییتوانی در بخش دیگری از این نشست با اشاره به مواجهه اقبال با تاریخنگاری رسمی گفت: بنده در یک طرح پژوهشی که در پژوهشگاه علوم انسانی انجام میدادم که خوشبختانه به پایان رسیده به چگونگی شکلگیری تاریخنگاری رسمی پهلوی به ویژه پیرامون شخص رضاشاه پرداختم و هدفم از این تحقیق این بود که دریابم این تاریخنگاری چه مراحلی را طی کرده و چه آثار و ادبیاتی را به مرحله تولید رسانده است؟ در میان مجموعه افرادی که بررسی میکردم نوع مواجهه، رفتار و کنش عباس اقبال با این پدیده برای من بسیار جذاب بود.
وی درباره سازمان پرورش افکار بیان کرد: در جایی به نام سازمان پرورش افکار اقبال گیر افتاد؛ این سازمان در سال 1317 ه.ش دایر شد و یکی از کارهای مهم آن، ارائه یک رشته سخنرانیها به منظور راهنمایی، ارشاد و پرورش افکار ایرانیان در قالب ایدئولوژی رسمی حکومت پهلوی بود که این سازمان چند حوزه مستقل از جمله حوزه کتاب، نمایشنامه، کتابهای درسی، سخنرانیهای عمومی، رادیو و موسیقی داشت که هر از کدام از یک کمیسیون برخوردار بودند و برای مثال در قسمت اساسنامه کمیسیون کتابها این جمله آمده بود: «در کتب درسی دبستانها و دبیرستانها اصلاحات سودمندی به عمل آورده تا افکار میهنپرستی و شاهپرستی را در مندرجات آنها به وجه موثری بپروراند.»
این عضو هیات علمی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و علوم انسانی افزود: بنده مشاهده کردم در این سازمان در دو سال 1317 و 1318 فهرستی از موضوعهای سخنرانی از جمله در سال 1317 با عنوان شاهپرستی، ملتپرستی، میهنپرستی، رابطه شاه و ملت در تاریخ و در دوره پهلوی، اصلاحات حکومت پهلوی، نوسازیهای حکومت پهلوی و... گنجانده شده بود. با توجه به موضوعاتی که در دوره پهلوی طراحی شد سراغ افراد بسیاری از جمله اقبال میروند. حال باید دید در این گذرگاه مهم وی چه میکند؟ در اینجا سعید نفیسی به خواسته این سازمان تن در میدهد و در واقع نخستین متن رسمی و دانشگاهی حکومت پهلوی را مینویسد که این متن بعد از کودتای 28 مرداد در قالب یک کتاب مستقل منتشر میشود.
ملاییتوانی عنوان کرد: اما اقبال با زیرکی تمام در سازمان پرورش افکار موضوعی را ارائه میکند که هم در حوزه تخصص وی است و هم مورد نیاز دستگاه حکومت است؛ این متن «خدمات ایرانیان به عالم تمدن» بود که در سخنرانی مفصلی آن را بیان میکند که بعدا به صورت یک کتاب به چاپ میرسد. ضمن اینکه یک گزارش کوتاهی از متن منقح شده این سخنرانی در کتاب «تاریخ مفصل ایران» منتشر شد. وی در اینجا بحثی را ارائه میدهد و در پایان بر اساس رسم معروفی که در آنجا بوده باید ستایشی از رضاشاه انجام میشد، چنانکه باید در بسیاری از محافل رسمی به جان مقامات دعا میشد. اقبال نیز در جمله کوچکی مینویسد خوشبختانه امروز به یُمن اصلاحاتی که انجام شده، فضا برای آموزش و پژوهش تاریخ فراهم شده است. بنابراین با همه سختگیریهایی که در دوره پهلوی نخست بر این مورخ اعمال شد، توانست با سلامت از این گذرگاههای خطرناک گذر کند.
ایرانیها قدر کتاب «تجارب السلف» را ندانستند
رحمانیان در پایان این نشست گفت: آثار اقبال تنوع موضوعی فراوانی دارد و در حوزههای گوناگون اعم از تالیف، تصحیح و ترجمه است و در هر سه حوزه وی استاد مسلم و پیشگام است. کتاب «سه سال در دربار ايران (از 1306 تا 1309 قمری)»، «طبقات سلاطین اسلام» و بخشهایی از دایرهالمعارف اسلامی را با استادی خاص، تسلط بسیار و دقت فوقالعاده ترجمه کرده است. «خاطرات ماموريت ژنرال گاردن در ايران» و «تره زل: يادداشتهای ژنرال ترهزل در سفر به ايران: راجع به سالهای 1812 - 1780م» دو کتاب در تاریخ قاجاریه است و مورد نیاز پژوهشگران و استادان است. اینجاست که میبینم در آن زمان وی با وجود کمبودهای بسیار با چه دقتی پژوهش، تالیف و ترجمه میکرده است. ضمن اینکه واقف بوده که سراغ ترجمههایی برود که حوزه تاریخ بسیار نیازمند آن است و مباحث حساسی را در برمیگیرد.
وی با انتقاد به برخی تصحیحات اقبال اشاره کرد: احمد کسروی یکی از نخستین منتقدان اقبال است که باید به آن بسیار توجه کرد و حتی یکبار به وی گفت تو که مدعی هستی که باید روشهای تاریخنگاری نوین را از غربیها گرفت، چرا این روشها را نمیگیری و فقط ادعا میکنی؟ چرا سخنان شتابزده بر زبان میآوری؟ کسروی حتی به انتقاد از تصحیح «بیان الادیان» وی پرداخت و اشکالاتی را که در آن بود مطرح کرد. نگاهی به برخی تصحیحات وی حاکی از این است که برخی آثار تصحیح شده از سوی اقبال شدیدا نیاز به بازنگری دارد که به نظرم تصحیح نیست و تنها کوششی برای چاپ و در دسترس قرار دادن آنهاست. برای مثال کتاب مهم جهانگیرمیرزا، فرزند عباسمیرزا که ذیل ماثرالسلطانیه با عنوان «تاريخ نو (شامل حوادث دوره قاجاره) از سال 1240 تا 1267 قمری» است، متنی بسیار مهم در تاریخ ایران است که اقبال در کوششی سال 1327 ه.ش به واسطه نشر علم آن را به چاپ رسانیده که باید پرسید آیا این نشر کافی است؟ در پاسخ باید بگویم تصحیح این اثر کار ضعیفی است که در اثر شتابزدگی منتشر شده است.
این عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه تهران افزود: اثری که اقبال از «تاريخ نو (شامل حوادث دوره قاجاره) از سال 1240 تا 1267 قمری» اثر جهانگیرمیرزا منتشر کرد که در حد این متن مهم نیست. همچنین اثر دیگری که بنده بسیار آن را دوست دارم؛ کتاب «تجاربالسلف» از هندوشاه نخجوانی است که ایرانیها قدر آن را ندانستند در حالی که این اثر یکی از شاهکارهای نثر فارسی است. همان سخنی که ادوارد براون درباره کتاب «تاریخ فخری» میگوید و قلم مولف را سحار و جادو شده میداند. اقبال در ترجمه تجاربالسلف کوشش بسیار کرده اما این اثر نیاز به تصحیح علمی، انتقادی با حواشی و وسواس کامل نیاز دارد. بنابراین به نظرم برخی تصحیحهای این مورخ به تاریخ پیوستند و فقط به این دلیل که وی تصحیح کرده کسی دیگر جرات نکرده سراغ تصحیح مجدد آنها برود و ناشران نیز میترسند بر آنها سرمایهگذاری کنند.
رحمانیان با هشدار به انتشار برخی تالیفات نادرست عنوان کرد: بنده در برخی مواقع در نقد بعضی آثاری که انجام میشود میگویم زمانی که ناشران نمیتوانند به درستی از پس انتشار اثری برآیند، ای کاش آن را انجام ندهند. چون این نامهای حک شده بر جلد آثار تا دهههای بعد مانع کارهای اصیل بعدی میشود. بنده اگر نمیتوانم اثری را به درستی تالیف یا تصحیح کنم محض رضای خدا نکنم و بگذارم راه برای دیگران باز بماند. البته درباره اقبال قصد ندارم که بگویم وی از روی شهرتطلبی این کارها را انجام داد بلکه آن زمان نیاز بود تا تصحیحهای شتابزده انجام بگیرد و این متون در دسترس پژوهشگران و مورخان قرار بگیرد. با این حال زندهیاد رضا انزابینژاد، مصحح متون کهن به حق میگفت که مگر تصحیح «جهانگشای جوینی» از سوی علامه قزوینی شاهکار شناخته نمیشود، اما این در حالی است که این تصحیح سرشار از ایراد است و دوباره باید تصحیح شود. مثلا ما در حالی «تاریخ جامع» مینویسیم که تالیف چنین آثاری باعث میشود تا دهههای بعد از انتشار این آثار کسی جرات نکند سراغ تالیف چنین آثاری برود. در حالی که اگر درست ننویسیم خیانت به تاریخ است.
نظر شما