کتاب «چه باشد آنچه خوانندش سیاست؟» تالیف مهدی فداییمهربانی ضمن تشریح دلیل طرح پرسش از سیاست درپی کاوش در مبانی و بنیادهای مفهوم سیاست طی تاریخ تأمل در باب این مفهوم است و آن را در سه دفتر چیستی، چرایی و چگونگی سیاست بررسی کرده است.
شهروند فاقد دانش سیاسی با تحلیل سیاسی خام
پشت جلد کتاب با اشاره به مفهوم سیاست میخوانیم: «مفهوم سیاست در عصر جدید خود را به ما رنگبهرنگ و بیقید نشان داده است. مطابق همین سنت، کتب موجود «مبانی علم سیاست» به مفهوم سیاست از منظر مبانی و بنیادهای آن نمیپردازند. در چنین وضعی، نخستین پرسش برای یک محقق سیاست این است که آنچه «سیاست» خوانده میشود، چیست؟ این پرسش که ما آن را «پرسش از معنای سیاست» میخوانیم، خود ذهن آدمی را متوجه مسالهای دیگر میکند؛ چرا این پرسش را چنین مطرح میکنیم؟ چرا نمیگوییم «سیاست چیست؟» کتاب حاضر، ضمن تشریح چرایی طرح پرسش از سیاست بدینگونه، درپی کاوش در مبانی و بنیادهای مفهوم سیاست طی تاریخ تأمل در باب این مفهوم است و آن را در سه دفتر چیستی، چرایی و چگونگی سیاست بررسی کرده است.»
در «دیباچه» کتاب با اشاره به حضور پررنگ سیاست در زندگی شهروندان آمده است: «سیاست پدیدهای سهل و ممتنع است؛ در عین حال که همگان به راحتی از آن سخن گفته و راجع به آن اظهار نظر میکنند، فهم و تحلیل عمیق سیاست بسیار دشوار است. شاید هیچ حوزهای از دانش یا تخصص به اندازه سیاست مدعی نداشته باشد؛ در میان افراد جامعه تقریبا به همان میزان که بدیهی است فردی بدون علم و تخصص نمیتواند در حوزهای از علوم مهندسی اظهارنظر کند، به همان اندازه، شخصی میتواند بدون دانش و تخصص در مورد سیاست نظر دهد. اما چرا چنین است؟ نخستین دلیل این است که شهروندان یک جامعه، سیاست را در اغلب شئون زندگی خود و چهبسا سرنوشت خود دخیل میدانند. آنچه یک شهروند فاقد دانش سیاسی را به موضعگیری و تحلیل سیاسی خام وامیدارد، پیامد سیاستهای دولتمردان بر زندگی سیاسی اوست. شهروندان نمیتوانند به بهانه این که دانش سیاسی ندارند، خود را از اظهار نظر سیاسی کنار بکشند؛ اگرچه وضعیت مطلوب، بالا بردن سطح آگاهی عمومی جامعه است و اظهار نظرهای ناشی از بیاطلاعی راه به جایی نخواهند برد، اما یک جامعه مردمسالار، جامعهای است که به بازخوردهایی که از جانب مردم دریافت میکند، توجه نشان دهد.» (ص 11)
آیا ایران خاستگاه سیاست عملی است؟
علاوه بر «دیباچه» مولف صفحاتی را به مقدمه کتاب اختصاص داده و آورده است: «پیامد گسست مبانی علم سیاست از مطالعات بنیادین فلسفه سیاسی، گسست عظیمتر میان علوم سیاسی و سنت به مثابه میراث فکری ماست و این خود یعنی گسست میان علوم سیاسی و زندگی روزمره در ایران. سرفصل غالب کتب «مبانی علم سیاست» به مفاهیم متأخر سیاست اختصاص دارد و در آنها تقریبا خبری از مفاهیم قدیم و حتی مفهوم کلاسیک سیاست نیست. به دیگر سخن، «علوم سیاسی» کنونی، از مطالعات بنیادین آغاز نمیکند و بر پیشفرضهایی معلق در فضای شک و تردید استوار است.» (ص 14)
«نکته اساسی برای ما در خوانش تاریخ علوم سیاسی جدید در ایران، غفلت در توجه به مباحث بنیادین سیاست است که تاکنون تداوم یافته است. این سخن به معنی ضرورت مبناگرایی فکری نیست، بلکه به معنی گذار از وضعیت کلبیمسلکانه فعلی در علوم سیاسی است. هماکنون علوم سیاسی در ایران میان دو قرائت روشنفکرمآبانه غافل از سنت و تعصبات ایدئولوژیک بیتوجه به کار آکادمیک گرفتار است. سعی ما تنها در این است تا تاکیدی برای توجه به بنیادهای سیاست داشته باشیم.» (ص 30)
دفتر نخست با عنوان «چیستی سیاست» با این مطالب «آنچه تا کنون سیاست خوانده شده»، «سیاست در نظام دانش»، «علوم سیاسی و علم سیاست»، «خاستگاه سیاست»، «در باب راستی»، «فلاسفه سهگانه»، «سدههای میانه»، «فیلسوف قدرت»، «از سیاست مطلقه تا آزادیخواهان»، «سیاست انتقادی»، «در باب ویرانی بنیادهای سیاست»، «پرسش از معنای سیاست» و «انسان، سیاست و سعادت» به ماهیت سیاست میپردازد و قصد آن بررسی تعاریف مختلف سیاست، میزان علمی بودن آن و جایگاه سیاست در نظام دانش است. در سطور آغازین آن با اشاره به خاستگاه سیاست و تفاوت نظر درباره این خاستگاه میخوانیم: «سخن از بنیادها و مبانی سیاست، تنها زمانی تحقق خواهد یافت که خاستگاه و چگونگی پیدایش آن عیان گردد. به دیگر سخن، ما نیازمند بازخوانی خاستگاه تاریخی سیاست هستیم. در این مورد، دیدگاههای متفاوتی وجود دارد، اما نظر غالب این است که خاستگاه سیاست را یونان باستان بدانند. برخی سعی کردهاند منصفانهتر قلم زنند و خاستگاه سیاست عملی را ایران و خاستگاه سیاست نظری را یونان بدانند که این امر نیز اساسا تاریخی نیست در میان معاصران، کلایمرودی معتقد است: «علیرغم توسعه اخیر علم سیاست و شناخته شدن آن بهعنوان یک رشته علمی، زمان آغاز مطالعات دولت هم از نظر تئوری و هم از نظر عملی، حداقل به یونان باستان منسوب میگردد.» (ص 81)
آغاز ریشه مرجعیت قدرت در سنت نیاکان
در صفحات پایانی این قسمت میخوانیم: «مفهوم اساسی سیاست در نظر غالب فلاسفه سیاسیای که سیاست را به انسان ارجاع میدهند، سعادت است. نگره اصلی فلاسفه سیاسی مسلمان این است که «سعادت» در سیاست چون «eudaimonia» ارسطو مفهومی ذاتا مدنی نیست، بلکه در درجه نخست منوط به سیاست نفس است. به دیگر سخن، آنچه سیاست مدنی را به سیاست نفس پیوند میدهد، مرکزیت «سعادت» در سیاست است.» (ص 217)
«چرایی سیاست» در دفتر دوم با تکیه بر عناوینی چون «نیاز و مدنیت»، «سیاست و طبیعت آدمی»، «قانون الهی در جهان بشری» و «عصبیت و سیاست» به اهمیت و دلایل پرداختن به سیاست از منظر متفکران و فلاسفه سیاسی پرداخته و مولف در جملاتی با اشاره به رابطه فلسفه و سیاست مینویسد: «بنابراین فلسفه تأثیر عمیقی در طرز نگرش بشر نسبت به سیاست بهطور اعم و نسبت به قوانین بهطور اخص گذاشت؛ زیرا با پیدایش فلسفه تعبیر بشر از سیاست و قوانین تغییر کرد. در آغاز ریشه مرجعیت قدرت در سنت نیاکان دانسته میشد. کشف مفهوم طبیعت حیثیت این سنت نیاکانی را میشکند و آنها را رها میکند تا به چیزهای فینفسه خوب، یا چیزهایی که خوبی در طبیعت آنهاست، برسد.» (ص247)
«سیاست عملی»، «نهادهای سیاستورزی»، «دولت»، «پیدایش دولت در تاریخ»، «ملت-دولت»، «نظام حقوقی و قضایی»، «پارلمان و نهادهای مشورتی»، «گونهشناسی حکومتها»، «چرا دموکراسی»، «ایدئولوژی»، «طیف ایدئولوژیهای غربی»، «لیبرالیسم»، «محافظهکاری»، «فاشیسم»، «سوسیالیسم»، «کمونیسم»، «آنارشیسم»، «طیف ایدئولوژیهای جهان اسلام»، «سنتگرایی»، «احیاگرایی»، «بنیادگرایی»، «اصلاحگرایی»، «دگرخواهی»، «مردمسالاری دینی»، «مفاهیم چگونگی سیاست»، «قدرت»، «مشروعیت»، «نظام سیاسی»، «ملت»، «انقلاب»، «حقوق بشر» و «آرمان مدینه فاضله» مباحثی هستند که در دفتر سوم «چگونگی سیاست» نظریات مختلف درمورد چگونگی سیاستورزی، انواع ایدئولوژیهای سیاسی، نظریات مختلف دولت و بهطور کلی مفاهیم سیاسی را مورد واکاوی قرار داده است. در این مجال درباره نگاهی تاریخی به پیدایش نظام سیاسی آمده است: «اما شکلگیری یک نظام سیاسی منسجم بیش از همه با تأسیس سلسله هخامنشیان توسط کوروش شکل گرفت. تا پیش از آن، سومریان نوعی پادشاهی مردمگرایانه ولی بدون تمرکز قدرت را ایجاد کرده بودند. حمورابی در بابل نوعی سلطنت استبدادی را بنیاد نهاد و با ظهور هخامنشیان، نوعی پادشاهی مردمگرایانه همراه با تمرکز قدرت و نظام سیاسی منسجم شکل گرفت. چنانکه در قبل شرح آن رفت، عامل اصلی این مردمگرایی مقتدر را باید در آموزههای الهی زردشتی جست که در آن شهریار حقیقی اهورامزدا بود و شاه کارگزاری بیش نبود.» (ص 268)
سوسیالیسم اساسا اندیشهای اتوپیایی است
فداییمهربانی در همین قسمت برخی اصطلاحات سیاسی را بررسی و با اشاره سوسیالیسم و نمود آن در تاریخ میگوید: «مطالعه تاریخ نشان میدهد سوسیالیسم اساسا یک ایدئولوژی واکنشی است؛ شکل کلاسیک این مکتب که در اندیشههای مزدک قابل مشاهده است، واکنشی نسبت به وضع موجود سیاسی و اجتماعی ایران عصر ساسانی بود و شکل نوین آن نیز واکنشی به دنیای صنعتی است. گروهی منشأ تفکر سوسیالیستی را به آرای افلاطون در جمهور بازمیگردانند که در نقد جامعه آتنی، سودای جامعهای اشتراکی در سر داشت. در مدینه فاضله افلاطونی، عدالت در گرو اشتراکی شدن مالکیت است. به طور کلی، سوسیالیسم اساسا اندیشهای اتوپیایی است؛ یعنی با نقد وضعیت موجود، در سودای وضعیتی مطلوب به سر میبرد. سوسیالیسم در جهان معاصر در انتقاد به مناسبات سیاسی و اقتصادی سرمایهداری و در دفاع از حقوق طبقه کارگر شکل گرفت و خواهان مالکیت اشتراکی بود.» (ص 385)
در همین صفحات واژه انقلاب مورد توجه قرار گرفته و درباره آن آورده است: «به لحاظ سیاسی به نظر میرسد واژه انقلاب نخستین بار در کتاب پنجم «سیاست» ارسطو بهکار رفته باشد. (ارسطو، 263:1381) کاربرد آن در دنیای جدید در انقلاب 1688 انگلستان با عنوان «انقلاب باشکوه» دانسته شده و منظور از آن فرآیند تغییرات سیاسی گسترده بود که به برکناری پادشاه جیمز دوم و روی کار آمدن سلطنت مشروطه در انگلستان منجر شد. همچنین در صد سال بعد یعنی در 1789 انقلاب کبیر فرانسه صورت گرفت که آن را مبنایی برای مفهوم انقلاب اجتماعی میدانند. در انقلاب اجتماعی یا انقلاب بزرگ (کبیر)، جدای از تغییرات سیاسی و تحول در حکومت، شاهد تغییرات گسترده اقتصادی و فرهنگی نیز هستیم. انقلاب سیاسی ممکن است صرفا به ورود نیروهای سیاسی به بدنه دستگاه حاکم محدود شود، اما در انقلابهای اجتماعی کل دستگاه حاکم کنار میرود و نظام سیاسی جدیدی روی کار میآید.» (ص 484)
کتاب «چه باشد آنچه خوانندش سیاست؟» تالیف مهدی فداییمهربانی در 576 صفحه، شمارگان دو هزار نسخه و به بهای 39 هزار و 500 تومان از سوی نشر فلات منتشر شده است.
نظر شما