این کتاب از سه فصل تشکیل شده که سرفصلهای آن عبارتند از «زندگی و ترور واعظ»، «سیری در روزنامه نصیحت» و «اشعار واعظ».
روزنامه نصیحت از ارکان اربعه روزنامهنگاری در قزوین
مؤلف در فصل نخست «زندگی و ترور واعظ» را با مطالب فراوانی تنظیم کرده و در این میان به ارائه فهرست بلندبالایی از شخصیتهایی که با عارف مراوده داشتند، پرداخته است. فصلی که تقریباً بخش عمدهای از صفحات کتاب را به خود اختصاص داده، با این همه در معرفی روزنامهنگار عصر پهلوی نخست آمده است: «زندگی واعظ قزوینی از ابعاد مختلف قابل تعمق و بررسی است. واعظ به مطبوعات و معارف قزوین خدمات مهمی کرد. روش وی در روزنامهنگاری انتقادی و جرأت و تهور در بیان حقایق باعث شد روزنامه او بیشتر از سایر روزنامهها در قزوین و حومه آن، خواننده داشته باشد. روزنامه نصیحت را باید از ارکان اربعه روزنامهنگاری در قزوین دانست که به نوبه خود، نقش مهمی در بیداری جامعه ایفا کرد. سه روزنامه دیگر به ترتیب تاریخ نشر عبارتند از: روزنامه هدایت، روزنامه قزوین و روزنامه رعد. واعظ قزوینی پس از جهانگیر خان صوراسرافیل (مدیر روزنامه صور اسرافیل)، سلطانالعلمای خراسانی (مدیر روزنامه روحالقدس) و میرزاده عشقی (مدیر روزنامه قرن بیستم)، چهارمین روزنامهنگاری است که جان خود را در راه بیداری و آگاهی جامعه فدا کرده است.» (ص 9)
روزنامه نصیحت یکی از مطالبی است که در همین قسمت مورد توجه قرار گرفته و در رابطه با اعضای فعال در نشر آن میخوانیم: «در این دوران، یکی از روزنامههای مهمی که حزب کمونیست منتشر کرد، روزنامه نصیحت بود که واعظ مدیریت و صاحب امتیازی آن را همزمان با مدیریت مدرسه فرهنگ بر عهده داشت. جلالخان شیریناُف معاون کنسولگری شوروی در قزوین، عبدالصمد کامبخش، مرتضی فرهودی و عدهای دیگر که همگی از چهرههای سرشناس حزب کمونیست بودند، بهعنوان هیات تحریریه، وی را در انتشار این روزنامه که بهصورت هفتگی منتشر میشد، یاری میکردند.» (ص 35)
دستنوشتههای میرزا حسین خیاط و اطلاعات مهم درباره واعظ
وقتی صفحات مربوط به دستنوشتههای میرزا حسین خیاط را میخوانیم، درمییابیم که چرا مؤلف سراغ این فرد رفته و سطوری از همین صفحات را به وی اختصاص داده، بهطوری که در مرور یادداشتهای وی آمده است: «میرزا حسین خیاط در سال 1305 اقدام به نوشتن زندگی و خاطرات خود نموده و در این نوشتهها، به واعظ نیز اشارهای داشته است. اطلاعات مهمی که او درباره زندگی، تحصیلات، آثار، آخرین لحظات حیات و چگونگی ترور واعظ بیان کرده، منحصر به فرد است و در هیچ منبعی نمیتوان به چنین اطلاعات ارزشمندی دست یافت. اما افسوس که وی در بازنگری این مطالب، دچار محافظهکاری و مصلحتاندیشی شده و تمام حقایق و دانستههای خود را بر قلم نیاورده است. از دقت در نوشته او معلوم میشود که در بیان حقیقت محذوری داشته است، بهخصوص آنجا که مینویسد: «تا این دقیقه که شرح حال آن ناکام را مینویسم، بهطور حقیقت علت کشته شدن آن مظلوم برای من معلوم نشده. هرگاه تحقیق کردم، در این رساله خواهم نوشت.» (ص 39)
کشته شدن قزوینی، یکی از حوادث مرموز و پیچیده تاریخ معاصر
اما یکی از مطالب چالشبرانگیز فصل نخست دو فرضیهای است که نورمحمدی درباره قتل عارف ارائه داده و در شرح آن مینویسد: «کشته شدن واعظ قزوینی، یکی از حوادث مرموز و پیچیده تاریخ معاصر است. برای این واقعه دلخراش دو احتمال مطرح شده است: احتمال اول این است که چون ملکالشعرای بهار از مخالفان انقراض سلطنت قاجاریه بوده، در مجلس علیه این اقدام سخنرانی میکند. گفتههای او را مأموران مخفی به محمدخان درگاهی رئیس نظمیه گزارش میکنند و او مصمم میگردد برای ایجاد رعب و وحشت در میان مخالفان سلطنت رضاخان، بهار را ترور کند. مأمورانی که برای انجام این کار فرستاده میشوند، با توجه به شباهتهای میان بهار و واعظ (از لحاظ قد، قواره، صورت و لباس)، به اشتباه واعظ را که برای رفع توقیف روزنامه نصیحت به تهران آمده بود، هدف گلوله قرار میدهند و او را از پای درمیآورند.
بنابراین بر مبنای این فرض، کشته شدن واعظ بهصورت تصادفی و تنها به دلیل شباهت با بهار صورت گرفته است. احتمال دوم این است که واعظ نه به دلیل شباهت با بهار، بلکه به خاطر داشتن افکار بولشویکی، نوشتن مقالات تند در روزنامه نصیحت و انتقاد از عملکرد و سیاستهای رضاخان به قتل رسیده است. طرفداران این فرضیه معتقدند که واعظ را به دلیل عملکرد چپگرایانه او ترور کردند، زیرا فعالیتهای این شاعر و روزنامهنگار افراطی طرفدار توده را در شهر استراتژیک قزوین، خطرناک میدانستند. بنابراین بر مبنای این فرض، سوءقصد به واعظ با برنامهریزی قبلی و بهصورت تعمدی و آگاهانه بوده و قاتلین بعد از ارتکاب این جنایت به دروغ شهرت دادند که قصد داشتند بهار را به قتل برسانند و به اشتباه، واعظ را به جای او مورد هدف قرار دادهاند.» (ص 48)
عملکرد برخی از رؤسای ادارات قزوین را برای عبرت آیندگان
«سیری در روزنامه نصیحت» در فصل دوم مورد توجه قرار گرفته که درباره یکی از مطالبی که به قلم عارف نوشته شده است، میخوانیم: «یکی از مطالب جالب و سودمندی که به قلم واعظ در روزنامه نصیحت به چاپ رسیده، بررسی سوابق فرمانداران و رؤسای ادارات دولتی قزوین مانند مالیه، عدلیه و نظمیه است. در این سلسله مطالب، واعظ عملکرد برخی از رؤسای ادارات قزوین را برای عبرت آیندگان بررسی کرده و خوب و بد اعمال هر مأمور را بدون هیچگونه پردهپوشی بیان نموده است. این مطالب در حالی در روزنامه نصیحت به چاپ رسید که بسیاری از افراد مورد اشاره جزو رجال قدرتمند و با نفوذ کشور و برخی از آنان هنوز در مناصب قدرت باقی بودند که همین مساله، نشان از جرأت و تهور واعظ در بیان حقایق و عزم راسخ وی در اصلاح امور جامعه دارد.» (ص 285)
مؤلف صفحاتی از کتاب را در فصل سوم به «اشعار واعظ» اختصاص داده است.
کتاب «ترور در بهارستان» تألیف مهدی نورمحمدی در 368 صفحه، شمارگان یکهزار نسخه و به بهای 22 هزار و 500 تومان از سوی نشر نامک منتشر شده است.
نظر شما