مهدی غبرایی، مترجم گفت: نخستین معنی «PILGRIMAGE» در کتاب موراکامی زیارت است اما در واقع معنی درست این واژه سرگشتگی است. در رمان هم هیچ اشارهای به زیارت نمیشود. به همین دلیل من بر خلاف ترجمههای دیگر این کتاب که در بازار موجود است نام کتاب موراکامی را «سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای سرگشتگی» ترجمه کردهام.
این مترجم ادامه داد: پیرنگ داستان نشان موراکامی را بر خود دارد. راوی این داستان سوکورو تازاکی، جوان 35، 36 ساله مجرد و تنها است. او از جانب چهار دوست خود طرد شده و 16 سال تمام سرگشته و گمگشته است. او بعدها به سارا برمیخورد و با تشویق و ترغیب او در صدد کشف گذشته خود برمیآید. سفر او به یکی از شهرهایی که با توکیو پایتخت ژاپن دو ساعت فاصله دارد سفری درونی و بیرونی است تا دلایل طرد شدگی و رفع سرگشتگی خود را بیابد.
وی افزود: راوی قهرمان، که داستان از قول او روایت میشود سوکورو تازاکی است که اسمش در زبان ژاپنی به معنی «بیرنگ» است. یعنی رنگی در خودش ندارد و این در حالی است که هر یک از چهار دوستش اسمهایی دارند که معنای رنگی میدهد. بنابراین سوکورو تصور میکند چون رنگی از خودش ندارد تأثیری در زندگی دیگران ندارد و وقتی طرد میشود دلسردی و افسردگی به او دست میدهد. به نحوی که نمیتواند با دیگران رابطه برقرار کند و در سن 35، 36 سالگی همچنان مجرد مانده است.
این مترجم اضافه کرد: سوکورو تازاکی با دختری به نام سارا آشنا میشود که یکی دو سال از او بزرگتر است و در یکی از آژانسهای مسافرتی کار میکند بنابراین تجربه زندگیاش بیشتر از سوکوروست. سوکورو به راهنمایی سارا در صدد کشف این موضوع برمیآید که چرا دوستانش او را ترک کردهاند و در نتیجه به زادگاه خود در نزدیکی توکیو بازمیگردد و با یکی از دوستانش صحبت میکند و پی به ماجرایی تازه میبرد. یکی از دوستان او هم مؤنث است و در فنلاند زندگی میکند. سوکورو برای دیدن او هم سفری چهار پنج روزه به فنلاند دارد و این سفر را نیز سارا برای او تدارک میبیند.
این مترجم توضیح داد: آن دوست مؤنث سوکورو در فنلاند شوهر، زندگی و بچه دارد و سوکورو طی سفرهایش به هویت خود پی میبرد و خودش را بازمییابد و میفهمد که نه تنها بیرنگ نیست بلکه پررنگ هم هست. او از زبان یکی از دوستانش میشنود که تنها کسی که برای زندگی خودش برنامه داشته سوکورو است چون قصد داشته مهندس ساخت ایستگاه مترو شود و به همان هم رسیده است.
غبرایی افزود: به همین دلیل اصرار دارم که خواندن این رمان برای جوانان ما ضروری است و از همین رو آن را به جوانان کشورم تقدیم کردهام.
غبرایی سال 1324 در لنگرود به دنیا آمده و مدرک کارشناسی خود را در سال 1347 از دانشگاه تهران در رشته علوم سیاسی گرفته است. وی از سال 1360 بهطور حرفهای کار ترجمه ادبی را آغاز کرد و تاکنون آثار زیادی از نویسندگان مختلف به فارسی برگردانده است.
«کوری» اثر ژوزه ساراماگو، «خانهای برای آقای بیسواس» نوشته وی. اس. نایپل، «دل سگ» اثر میخائیل بولگاکف، «لیدی ال» از رومن گاری، «بادبادکباز» نوشته خالد حسینی، «موجها» از «ویرجینیا وولف»، «عشق و مرگ در کشوری گرمسیر» نوشته شیوا نی پُل، «سرزمین عجایب بیرحم و ته دنیا»، «چاقوی شکاری»، «پس از تاریکی»، «گربههای آدمخوار» و «کافکا در کرانه» آثاری از هاروکی موراکامی برخی از كتابهايي هستند که غبرایی به فارسی ترجمه کرده است.
نظر شما