چهارشنبه ۸ مهر ۱۳۹۴ - ۱۵:۰۰
«درخت انار» داستان بزرگ انسان‌های کوچک است/ قالی‌های تبریز و زبان مولوی در وراجی‌های شیرین یک پیرزن

«درخت انار» نام رمان تاریخی_عاشقانه نازان بکیراغلو، نویسنده موفق ترکیه‌ای است. چاپ دوم این رمان که توسط مریم طباطبائی‌ها از زبان اصلی به فارسی برگردانده شده، از سوی نشر پویان منتشر شده است. این رمان گرچه حال‌و‌هوای تاریخی دارد اما نویسنده در کنار داستان عاشقانه پدربزرگ ایرانی و مادر‌بزرگ ترک خود، به فجایای انسانی که در خلال دو جنگ جهانی در ترکیه و حوزه بالکان رخ داده نیز اشاره می‌کند.

خبرگزاری كتاب ایران(ایبنا) – میراندا میناس: «درخت انار» رمانی پست‌مدرن است که نویسنده‌اش، نازان بکیراغلو را به ایران کشاند تا با ریشه و اصل و نسب خانوادگی‌اش آشنا شود. این رمان یازده فصلی را می‌توان یک اثر تاریخی، عاشقانه، ماجرایی یا حتی سفرنامه دانست اما در اصل «درخت انار» یک اتوبیوگرافی است که در قالب رمان نوشته شده است.

بکیراوغلو 58 ساله، در مصاحبه‌ای این رمان به روزنامه «رادیکال» ترکیه داده بود، چنین می‌گوید: در جایی جمله‌ای از اورهان پاموک خواندم که می‌گفت: «زندگی‌نامه خودنوشت باری هست که هر نویسنده روی دوشش حمل می‌کند، پس اگر می‌خواهید با خیال آسوده به نویسندگی بپردازید این بار را هرچه زودتر باید از دوش خود بردارید.» درست است که من کمی برای این کار تاخیر داشتم اما سعی کردم این رمان را مانند وراجی شیرین یک پیرزن بنویسم.

بکیراوغلو را عکس‌های سیاه سفید و قدیمی به‌جای مانده از پدربزرگ و مادربزرگش ترغیب کردند تا قلم به دست گیرد و حکایت قالی‌های رنگارنگ تبریز، باران‌های سیل‌آسای روسیه و آوارگی انسان‌هایی را که در خلال جنگ‌های ویرانگر از کاشانه خود رانده شده بودند روایت کند. عکس‌هایی که با وجود نداشتن رنگ، قادر به بیان احساسات، شادی و رنج‌های زمانه خویش بودند.

حکایت رمان «درخت انار»  در شهرهای تبریز، ترابزون، تفلیس، باتوم، باکو و استانبول می‌گذرد. داستان زندگی دو جوان که در تبریز و ترابزون به یکدیگر پیوند می‌خورند. دو سایه که با دیوانگی عشق، در یکدیگر ادغام می‌شوند. در صفحه 52 رمان می‌خوانیم: حافظه خانم دختر یک خانواده مشهور مثنوی‌خوان بود که سال‌ها قبل از اورمیه به ترابزون آمده بودند. آن زمان فقط هفت سالش بود. با گذر زمان خاطرات سرزمین مادریش کم‌کم به دست فراموشی سپرده شده بودند. فقط از میان این خاطرات دو چیز باقی مانده بود که هیچ وقت فراموش نکرده بود. یکی دارهای قالی بود که در ارومیه وسط هر خانه‌ای پهن بود و دیگری زبان مولانا. در ترابزون دیگر بافت قالی را فراموش کرده بود و زبانش هم به طور کل ترکی شده بود اما به دلیل شرایط خانواده‌اش،خواندن مولانا به زبان فارسی را همچنان ادامه می‌داد و بلد بود.

بکیراوغلو در رمانش با بازگو کردن وقایع تاریخی مانند جنگ جهانی اول، انقلاب روسیه، جنگ‌های بالکان و کشتار ارامنه با رویکرد انسانی و تاثیری که ‌این وقایع بر زندگی مردمی که سال‌ها در کنار یکدیگر زیستند گذاشته بود، تراژدی انسانی آن دوران را نیز به خوبی بیان می‌کند.

نازان بکیراوغلو  3 می 1957 میلادی در خانواده‌ای روشنفکر و اهل قلم در شهر ترابزون ترکیه به دنیا آمد. وی تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته زبان و ادبیات ترکی به پایان رساند و پس از دوره‌ای تدریس ادبیات ترکی در دبیرستان‌های مختلف، در حال حاضر مشغول تدریس این رشته را در دانشگاه‌های ترکیه است.« لاله آبی، لاله از دست رفته»، «احوال راه»، «در میان اسم و آتش»، « مرکب کبود» و «رودخانه شیشه‌ایکشتی سنگی» (برنده جایزه اتحادیه نویسندگان ترکیه) برخی از دیگر آثار بکیراوغلو هستند. این نویسنده ستونی ادبی-هنری در روزنامه رادیکال ترکیه نیز دارد.
رمان «درخت انار» نازان بکیراغلو در 424 صفحه با ترجمه مریم طباطبائیها در شمارگان سه هزار نسخه به قیمت 25 هزار تومان برای بار دوم از سوی نشر پوینده راهی بازار كتاب شده است.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها