اخوان ثالث در شعر کلاسیک فارسی توانمند بود، اما به شعر نو گرایید و آثاری در هر دو نوع شعر به جای نهاد. همچنین، وی آشنا به نوازندگی تار و مقامهای موسیقیایی بود. مهدی اخوان ثالث نخستین دفتر شعرش را با عنوان ارغنون در سال 1330 منتشر کرد. گرچه اخوان در دهه بیست خورشیدی فعالیت شعری خود را آغاز کرد، اما تا زمان انتشار دومین دفتر شعرش یعنی «زمستان» در سال 1336 در محافل ادبی آن روزگار شهرت چندانی نداشت. شاهکار اخوان ثالث شعر «زمستان» است.
مهارت اخوان در شعر حماسی است. او درونمایههای حماسی را در شعرش به کار گرفته و جنبههایی از این درونمایهها را به استعاره و نماد مزین میکند.
به گفته برخی از منتقدان، تصویری که از م. امید در ذهن بسیاری بهجا مانده این است که او از نظر شعری به نوعی نبوت و پیامآوری روی آورده و از نظر عقیدتی نیز شعرش آمیزهای از تاریخ ایران باستان و آرا عدالتخواهانه است و در این راه، گاه ایراندوستی او جنبه نژادپرستانه پیدا میکند. در واقع اخوان ثالث شعر را چنین تعریف میکند: شعر محصول بیتابی انسان در لحظاتی است که در پرتو شعور نبوت قرار میگیرد.
اما اخوان این موضوع را قبول نداشت و در اینباره گفته است: من به گذشته و تاریخ ایران نظر دارم. من عقده عدالت دارم. هرکس قافیه را میشناسد، عقده عدالت دارد. قافیه دو کفه ترازو است که خواستار عدل است... گهگاه فریادی و خشمی نیز داشتهام.
شعرهای اخوان در دهههای 1330 و 1340 شمسی روزنه هنری تحولات فکری و اجتماعی زمان بود و بسیاری از جوانان روشنفکر و هنرمند آن روزگار با شعرهای او به نگرش تازهای از زندگی رسیدند. مهدی اخوان ثالث بر شاعران معاصر ایرانی تأثیری عمیق داشته است. هنر اخوان در ترکیب شعر کهن و سبک نیمایی و سوگ او بر گذشته، مجموعهای به وجود آورد که خاص او بود و اثری عمیق در همنسلان او و نسلهای بعد گذاشت. درباره اخوان با علیرضا طبایی گفتوگو کردهایم.
اخوان نسبت به نیما دارای زبان فاخری بود. شعر او از چه شاعرانی تأثیر گرفت؟
اخوان ثالث یکی از شاگردان مکتب نیما بود. البته یادمان باشد پیش از آنکه اخوان تحت تأثیر نیما قرار بگیرد از شاعران دیگری هم مانند فریدون توللی و پرویز ناتل خانلری که نسبت به او پیشکسوتتر بودند تأثیر پذیرفت. آنها در آن دوران و در آن شرایط هم اسم و رسم و هم دایره نفوذ بیشتری نسبت به اخوان داشتند و هم شعرشان شناخته شدهتر بود. اما در مجموع اخوان بیشترین تأثیر را از نیما گرفت.
در چه زمینههایی این تأثیر پذیرفتن بارز است؟
اخوان در دو زمینه از نیما تأثیر گرفت. یکی در قلمرو فرم بیرونی شعر، یعنی همان کوتاه و بلند شدن مصراعها و هم توجه به نگاه تازه در شعر و زندگی و استفاده از زبان معاصر خودش. توجه به مسایل انسان معاصر اخوان و در عین حال دوری از تحجرها و کلیشهها و زبان و فرمی که به صورت کلیشه درآمده بود، اخوان را تحت تأثیر قرار داد. اخوان از کلیشههای مرسوم عصر خود دوری میکرد و به ویژه به انسان امروز و دردهای جامعهاش و شرایط ویژه جامعه عصر خودش توجه خاص داشت و از زبان پویای عصر خود نیز بهره میبرد.
اخوان پیش از این چه فعالیتی داشت؟ او که قبلاً شعر کلاسیک میسرود.
اخوان پیش از آنکه وارد قلمرو شعر نیمایی شود با شعر کلاسیک مأنوس بود و در محدوده شعر سنتی و کلاسیک و به ویژه همان سبک و سیاق خراسانی تجربههایی داشت. او آثاری اعم از قصیده و غزل و دوبیتی میسرود و پایبندی خودش را به سنتهای ادبی گذشته نشان میداد. او در این زمینه تبحر داشت تا اینکه با آثار شاعری چون نیما آشنا شد. آشنا شدن او با شعر نیما باعث شد که وارد دوره جدیدی شود که بعدها به سبک نیمایی معروف شد.
در این عرصه اخوان تا چه میزان از شعر کلاسیک بهره برد؟
در این زمینه اخوان توانست از دایره نفوذ شعر کلاسیک و آموزههای سنتی این گونه از شعر خود را رها کند. در همان سالها که تحت تأثیر شعر نیما و شاعران هم عصر نیما بود در آثاری که به سبک نیمایی معروف است خلاقیت خود را بروز داد و از تجربههای گذشته هم بهره برد.
تأثیر این تجربهها در شعر اخوان چگونه بود؟
گاهی این تجربهها و آموزهها باعث میشد که زبان شعر اخوان شکلی از کهنگی به خود بگیرد. به عنوان مثال در شعری با عنوان پوستین، اعتراف میکند که پوستینی کهنه دارد که یادگاری از گذشته است. او در مصراعی ترکیبات و واژههایی به کار میبرد که عربی مآب است و به نظر خیلی هم کهنه میآید. او در جایی مینویسد: «حبرش اندر محبر پرلیقه/چون سنگ سیه میبست». تعابیری مانند حبر و محبر و لیقه جزو آن رسوباتی بود که از آموزههای شعر سنتی در ذهن اخوان مانده بود اما این شاعر توانست با تلاش خود و استعداد طلاییای که داشت زودتر از آنچه میتوان فکرش را کرد از این رسوبات ذهنی خلاص شود و شعرش به عنوان یکی از چشمهها و یکی از سبکهای متعالی در شعر نیمایی تثبیت کند. ما شاهد آثار ارزشمندی از او هستیم که مثل شعر «نماز» که قطعهای بسیار زیباست و «ناگه غروب کدامین ستاره» و دیگر آثارش زیباییهایی دو چندان دارد.
این روند تا به آخر در شعر اخوان ادامه داشت؟
اخوان بعد از مدتی مجدداً سبک نیمایی را کمکم رها میکند و به خانه پدری خودش بازمیگردد. او به سبک و سیاق گذشته و سبک خراسانی رجعت میکند. میبینیم آثاری که در دهه پربرکت آخر عمر اخوان سروده شده شامل قصیدهها، مثنوی و غزل و قطعاتی است که بیشتر در حال و هوای شعر کلاسیک و با رعایت زبان و سبک خراسانی در ادب فارسی است. این موضوع نشانه بازگشت اخوان به شعر کلاسیک ماست. یعنی همان کاری که دکتر شفیعی کدکنی انجام میدهد. این یکی از تجربههای جالب است و باید دید چرا اخوان بعد از اینکه در قلمرو شعر نیمایی آثار زیبا و ماندگاری آفرید مجدداً به سوی شعر سنتی ما گرایش یافت. درباره این موضوع باید تأمل کرد.
زندگی اخوان در این دنیای شعری دستخوش تغییر و تحولاتی بود؟
اخوان یکی از چهرههای ارزنده و تابناک در قلمرو شعر نیمایی و از میان شاعرانی است که از دهه 1320 تا دستکم دهه 60 و 70 به فعالیت ادبی مشغول شد. تنها یک نکته برای من در زندگی اخوان وجود دارد که شاید اگر وجود نداشت زندگی او را نیز برجستهتر مینمود. آن نکته این است که اخوان در بسیاری از اشعارش دچار نوعی خودپسندی و خودبرتر بینی میشود. او فکر میکند که همه شاعران ریزهخوار سفره شاعران خراساناند و هرجا که صحبت از شاعران خراسان است از آنها با القاب درخشان یاد میکند اما در یادکرد شاعرانی که خراسانی نیستند سعی میکند نوعی تحقیر و کوچک شماری نسبت به آنها داشته باشد و برچسبی را روی سینه آنها بچسباند.
این نکتهای است که هر گاه به طرز فکر اخوان در مورد آن میرسم تأسف میخورم. او احساس میکرد که دوستان شاعر او و شعر خودش و آنها از همه برترند و دیگران را به دیده تحقیر مینگریست. به ویژه در کتاب «از این اوستا» جا به جای کتاب به این مساله برمیخوریم که فقط میگوید هر که خراسانی است، سبک و سیاق شعرش متعلق به زبان فارسی است و مناطق دیگر ایران را به دیده تحقیر مینگرد. این تنها ایرادی است که در زندگی اخوان وجود داشت و ای کاش که وجود نمیداشت. اما در عین حال اینها هیچ کدام از ارزشها و بزرگی کار اخوان نمیکاهد.
نظر شما